در سالروز ۹۳ سالگی زنده‌یاد نیرزاده نوری نگاهی انداخته‌ایم به خدمتی که او به عنوان یک آموزگار خوش‌ذوق به زبان فارسی و آموزش آن به کودکان و نوجوانان کرد.


به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، برنامه‌های تلویزیونی در دهه 60 برای خیلی‌ها حس نوستالژی دارد و در ذهن بسیاری نیز با جزئیات باقی مانده است. در آن روزها که تلویزیون برنامه‌هایی چون «مدرسه موش‌ها»، «محله برو و بیا»، «چاق و لاغر» و ... را پخش می‌کرد، نیم‌نگاهی نیز به ارائه برنامه‌های آموزشی با در نظر گرفتن شگردهای تازه و نو داشت. از جمله این برنامه‌ها «بروبچه‌های پشت پنجره» بود؛ برنامه‌ای که کمتر ایرانی متولد دهه 60 و قبل از آن است که آن را به خاطر نداشته باشد. برنامه‌ای که با حضور پیرمردی خوش‌سخن به همراه تعدادی از دانش‌آموزان پخش می‌شد و هدف آن، آموزش الفبای فارسی بود.

مرحوم سیدحسن نیرزاده که از معلمان سرشناس و باسابقه بود، در این برنامه در هیئت یک معلم مکتب ظاهر می‌شد و با بهره‌گیری از شیوه بازیگری و با نمی‌نگاهی به هنر نقالی، مفاهیم آموزشی را به دانش‌آموزان منتقل می‌کرد. جذابیت برنامه «بر و بچه‌های پشت پنجره» به اندازه‌ای بود که نه تنها دانش‌آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی که حتی پدر و مادرها و گاه پدربزرگ و مادربزرگ‌ها نیز پای تلویزیون می‌نشستند و به تماشای برنامه مشغول می‌شدند.

مرحوم نیرزاده نوری که در بین مردم به عمو زنجیرباف مشهور شده بود، در اول مهرماه سال 1307 در محله پامنار تهران متولد شد. خانواده مرحوم نیرزاده اهل فرهنگ و ادب بودند و همین موضوع اولین دلیل پیوند محکم او با این حوزه است. پدرش دکتر غلامحسین نیرزاده، سردبیر روزنامه‌ی «غربال» بود که متأسفانه زمانی که کودک بود، او را از دست داد.

زنده‌یاد نیرزاده از سال 1332 به عنوان آموزگار در مدارس گوناگون از جمله علوی و نیکان مشغول تدریس شد. او از آموزگاران سرشناس ایران بود که علاوه بر تدریس الفبا، به بچه‌ها درس اخلاق می‌داد. او سال‌های تدریس را صرف تغییر الگوهای خشک و آموزشی کرد. الفبا را با قصه و نمایش به کودکان یاد می‌داد. با مشاهده روش باغچه‌بان روشی نوین برای تدریس الفبا ابداع کرد. در برنامه‌ی تلویزیونی «بروبچه‌های پشت پنجره» که از سال 1357 تا اوایل دهه‌ی 60در شبکه‌ی یک سیما پخش می‌شد، در قالب پیرمردی مهربان با لباس روستایی برای کودکان نمایش‌هایی اجرا می‌کرد و الفبای فارسی را یاد می‌داد.

برنامه «بر و بچه‌های پشت پنجره» از چند حیث بر مخاطب خود تأثیرگذار بود؛ نخست شیوه آموزش الفبا و زبان فارسی بر مخاطبانش بود؛ شیوه‌ای که به نظر می‌رسد طراحان صرفاً مخاطبان کودک و نوجوان را مخاطب هدف خود قرار نداده بودند و برای دیگر اقشار نیز بخش‌هایی را در نظر گرفته بودند. به عنوان نمونه، زنده‌یاد نیرزاده در بخش‌های مختلفی از برنامه، به شعرخوانی از شاعران کلاسیک و بزرگان ادب فارسی اقدام و آثار آنها را با همان لحن نقالی اجرا می‌کرد؛ موضوعی که هم برای مخاطبان بزرگسال دیدنی و شنیدنی بود و هم برای مخاطب کودک و نوجوان خالی از لطف نبوده و مایه پیوند بیشتر آنها با گنجینه ادب فارسی می‌شد.

نکته دیگر، حضور خود دانش‌آموزان در فضای برنامه بود. فضایی که واکنش‌های آنها را نیز به نمایش می‌گذاشت و سبب می‌شد تا مخاطبی که در خانه ناظر قاب تلویزیون است نیز با آنها همراه شود و خود را جزوی از آنها بداند.


اما یکی از نکات مهم در طراحی این برنامه، تکیه صرف آن بر آموزش نبود، بلکه معلمی که در این برنامه نقش‌آفرینی می‌کرد، در خلال طرح مباحث آموزشی بر انتقال مفاهیم اخلاقی و دینی نیز متمرکز بود. این پیام‌ها برخلاف نکات آموزشی، به صورت غیرمستقیم و گاه در خلال حکایت‌ها منتقل می‌شد.

در روزگاری که زبان فارسی بین خویش و بیگانه، روزگار غریبی را پشت سر می‌گذارد، جای خالی افرادی چون زنده‌یاد نیرزاده نوری بیش از پیش احساس می‌شود. پیرمرد ساده‌ای که بدون استفاده از کلمات پرطمطراق و گرفتن ژست‌های آنچنانی امروزی برخی از مجریان و کارشناسان تلویزیون، از قند پارسی می‌گفت و شیرینی‌اش را به مخاطبان نوجوانش می‌چشاند. زنده‌یاد نیرزاده در روز 14 شهریور ماه سال 62 وفات یافت و در باغ طوطیِ شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...