جهان سرخپوستیِ خیال‌باز | آرمان ملی


منشا رمان منطقه‌ای(Regional novel)، یا ادبیات اقلیمی را می‌توان در نوشته‌های نویسندگان ایرلندی و اسکاتلندی در قرن نوزدهم جست‌وجو کرد. این‎گونه رمان‌ها به زندگی مردم منطقه‌ای خاص در خارج از یک کلان شهر می‌پردازد و آداب و رسوم، سنت، گویش و مناظر طبیعی آن منطقه را به تصویر می‌کشد و نویسنده در همین بستر قصه‌ اصلی خود را که می‌تواند پی‌رنگ‌های سیاسی و اجتماعی و... داشته باشد، به لایه‌های داستانش تزریق کند.

رمان خیال باز احمد حسن زاده

در ادبیات جهان نمونه‌های موفق زیادی از این نوع را شاهدیم به طور مثال: «کشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لی و «بازگشت بومی» از تامس هاردی دو نمونه‌ موفق آن محسوب می‌شوند.
خوشبختانه جهان ادبی ایران هم از این مهم عقب نمانده و نمونه‌های بی‌نظیری از ادبیات اقلیمی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است، به گونه‌ای که در چهار سوی ایران زمین آثار درخشانی چون الماس می‌درخشند. محمود دولت آبادی با «کلیدر» در شمال شرق، درویشیان با «سال‌های ابری» در غرب، دانشور با «سووشون» در شیراز و احمد محمود با «همسایه‌ها» و دیگر آثارش نمونه‌های موفق این نوع ادبیات محسوب می‌شوند. داستان‌هایی که قادر بودند مخاطب را از خانه و شهر خود جدا کنند و همراه خود به سرزمینی ببرند که نزیسته و ندیده‌اند.

تمامی این آثار قدرتمند در بازه‌ زمانی ایران دهه‌ بیست به تصویر کشیده شده و در دهه‌های پنجاه تا هفتاد چاپ شده‌اند. آنها ما را با آدم‌ها، فرهنگ‌ها، طبقات پایین دست، اتفاقات سیاسی و اجتماعی دوره‌های زمانی ملتهبی از تاریخ وطنمان آشنا می‌کنند. این پتانسیل آفرینندگی در میان نویسندگان نسل دو و سه داستان ایران بسیار قدرتمند بوده اما در سال‌های بعدتر و نسل‌های دیگر نویسندگان ایرانی، این موضوع کمرنگ و به مرور جای خودش را به داستان‌های کم جان و غالبا آپارتمانی با فضای شهری داده‌اند. داستان‌هایی که ممکن است ایده‌های جذابی داشته باشند اما یا در قصه لنگ زده‌اند یا عموما حرف جدیدی برای گفتن نداشته‌اند و خواننده را در همان آپارتمانش محصور کرده‌اند و دیگر روح مخاطب به سرزمین دیگر و آدم‌های دیگری سفر نکرده و آرام آرام علاقه‌مندان به ادبیات ایرانی را دلسرد کرده است.

احمد حسن‌زاده از معدود نویسندگان نسل پنجم ادبیات ایران است که از همان شروع کارش با چاپ مجموعه داستان «مستر جیکاک» و بعد هم مجموعه داستان «آه ای مامان» در دهه‌ نود شروع به خلق ادبیات اقلیمی با رویکردی مدرن می‌کند و مستقل از خیل نویسندگان هم نسلش یا نسل‌های قبل با نوشتن از جنوب و بام نفت ایران، گچساران، مخاطب داستان‌هایش را پرواز می‌دهد به سرزمینی که به زعم گفته‌های خود نویسنده در مصاحبه‌هایش، استعاره‌ای از ایران کوچک ماست. شهری که هنوز قصه‌های گرم و زنده‌ای برای روایت دارد.

رمان «خیال باز» اولین رمان منتشر شده از حسن‌زاده نمونه بارز و موفق ادبیات اقلیمی با رویکرد مدرن و بعضا جهانی در داستان ایران است، اما کار به همین ویژگی ختم نمی‌شود. ما با یک رمان مهندسی شده طرف هستیم که به تک تک عناصر داستان فکر شده و همه چیز در خدمت داستان به کار گرفته شده است. مخاطبان آثار این نویسنده از بزرگ‌ترین ویژگی او، یعنی داشتن زبان و لحن مخصوص به خودش آگاهی دارند. این نویسنده در این زمینه جهان زبانی و در عین‌حال ملموس و آشنای خود را خلق و همه‌فهم است. ویژگی منحصر به فردی که خیلی از نویسند‌های ایرانی فاقدش هستند و صرف نظر از سوژه‌ها و قصه‌های خوبی که نوشته‌اند، اما در لحن و نثر شبیه هم هستند و گویی همه را یکی نوشته است.

کار به همین جا ختم نمی‌شود، چون مانوری که نویسنده در این رمان به نثرش داده و فرم محاوره‌ای زبان را به آن اضافه کرده، باعث شده تا گویش الیاس و دیگر شخصیت‌های داستان یک همپوشانی منسجمی به کلیت قصه داده و همزاد پنداری با راوی داستان و زندگی او را به بهترین و قدرتمندین حالت به مخاطب القا کند و به بیان ساده‌تر رئالیسم جادویی داستان کاملا باورپذیر به دل بنشاند.

در خیال‌باز ما با خیال پسر بچه‌ای معلول، نه آن معلولی که پیش فرض ذهنی‌مان است، همراه می‌شویم.
برای آدمی که بین هجده تا بیست و دو سال سن داره َقدم مقابله نمیکنه. قَدم هشت ساله‌ست. اما قرار نیست این طوری بمونه.
با او وارد اقلیم جنوب و مشخصا گچساران می‌شویم و این جاست که آرام آرام شاهد ساختن جهان مخصوص رمان می‌شویم یعنی فضای خیال الیاس.
با خودم می‌گم عاشقِ همین غافل‌گیری دل دیوونه‌کن خیالم. خیال،‌ای جوونووم خیال.

زمانی متوجه فضاسازی این عنصر انتزاعی در قالب کلمات می‌شویم که با راوی غیرعادی‌اش همراه می‌شویم. کوچه به کوچه و محله به محله گچساران را می‌گردیم. با شخصیت‌های زندگی او چهره به چهره می‌شویم و از دل هر کدامشان بخشی از الیاس و زندگی پر مصائبش را می‌خوانیم. با آداوود که کهن الگوی مرشد داستان را تداعی می‌کند و تلاش می‌کند با ظرافت و لطافت بی‌رحمی جهان را به شاگرد غیرعادی‌اش الیاس بیاموزد، همسفر می‌شویم. ما به عنوان مخاطب با مغز و ذهن نرمال زندگی سراسر رنج و محرومیت او را می‌خوانیم، دردمان می‌گیرد، دلمان پر از اندوه می‌شود، اما در واقع در خیال او داستان زندگی‌اش را می‌خوانیم و شاهد آن هستیم که آنقدری که ما متوجه شرایط پر التهاب و سخت او هستیم خودش متوجه‌اش نیست و برعکس الیاس جهان را پرنورتر و آینده را سپیدتر می‌بیند.

می‌دونم عزیزم، می‌دونم که سحر، پشت شب‌های سیاهه.
این پسر جادویی جنوبِ بهشتی، سرخپوست کوچکی است و گچساران سرزمین آبا و اجداد‌ی‌اش. هر چیزی در جهان او حیات و شعور دارد و قادر به تکلم است. او زبان پرنده را می‌فهمد، حرف‌های سگش را می‌شنود و در این میان گاهی هم صحبت مستر غم می‌شود.
مستر غم هم بعدش می‌گه: ‌ای نو،‌ای نو دَت یو آر اِلون، بات دونت وُری. وی آر اَمیزینگ، وی‌ای بل تو چینج اِوری تینگ.
منم بهش می‌گم با وجود تو و سگه مطمئنم که از پس هرچیزی برمی‌آم، نه مسترغم، نه، نگرون نیستم.

آفرینش شخصیت‌های نا انسان در ادبیات ایران مسبوق به سابقه است. از همان رویش ادبیات مدرن هدایت با سگ ولگرد، بعدها گلشیری در خانه روشنان و بیژن نجدی در روز اسب ریزی پای شخصیت‌ها و راوی‌های غیر انسان را به ادبیات ایران بازکرده‌اند، منتها جهان آنها محدود به داستان‌های کوتاه بوده و حالا حسن‌زاده در رمان خیال‌باز با جان‌بخشی به چوب سیگار پدر الیاس، بخش‌هایی از روایت داستان را به دوش او می‌گذارد و در راستای همان خیال پسربچه‌ آنورمال و نامتعارف آن را باورپذیر می‌آفریند.

مسترغم هم مثل خاله خمار، خاله مخمل، خاله دلبر و... همدم روزهای تنهایی الیاس است و با آن زبان و لهجه‌ انگلیسی‌اش مرزهای متعارف شخصیت و راوی را خیلی قدرتمند درهم می‌شکند.

رمان خیال باز نامزد نهایی جایزه جلال آل احمد سال 1399 و تقدیر شده در جایزه ملی ادبی مشهد 1400، منتشر شده و در زمستان 1398، تابستان 1401 به چاپ چهارم رسید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...