جنگ و اخلاق | آرمان امروز


شلدون هریس [Sheldon Howard Harris] می‌نویسد کوئیزومی چیکاهیتو، یکی از برجسته‌ترین دانشمندان نظامی ژاپن، فردی که در کسوت وزیر بهداشت به کشورش خدمت کرد و بر این باور بود که فردی بشردوست است، همیشه این ضرب‌المثل قدیمی را نقل می‌کرد که پزشک بزرگ از کشورش محافظت می‌کند، پزشک خوب از مردمش مراقبت می‌کند و پزشک بد بیماران را شفا می‌دهد. «کارخانه‌های مرگ» [Factories of death : Japanese biological warfare, 1932-1945, and the American cover-up] شرحی مسحورکننده و ناراحت‌کننده از تلاش پزشکان و دانشمندان نظامی ژاپن بود که با ورود به یک جنگ بیولوژیک قصد داشتند از کشورشان در مقابل دشمن و بیگانگان مراقبت کنند.

شلدون هریس [Sheldon Howard Harris]کارخانه‌های مرگ» [Factories of death : Japanese biological warfare, 1932-1945, and the American cover-up]

در این کتاب مفصل که با ترجمه سعید کلاتی از سوی نشر گویا منتشر شده، تحقیقات هریس به دو بخش تقسیم می‌شود؛ اولین بخش به شرح طراحی و اجرای برنامه جنگ بیولوژیک ژاپن در منچوری تحت فرماندهی پزشکی پرتلاش و نسبتا عجیب‌وغریب، شیرو ایشی، می‌پردازد. استدلال ایشی برای وقف خود در انجام تحقیقات گسترده درباره سلاح‌های جنگ بیولوژیک تا حدی از کنجکاوی علمی او نشات می‌گرفت، اما دلیل صریح‌تری هم داشت و آن، این بود که به همان دلیل ساده‌ای که قانون‌گذاران بین‌المللی استفاده از از قابلیت سلاح‌های بیولوژیک را غیرقانونی اعلام کرده بودند ایشی معتقد بود باید در جنگها بیش‌تر از آن استفاده شود. ایشی با کمک دوستان نظامی عالی‌رتبه خود و با توسل به این واقعیت که ارتش کوانتونگ قصد داشت هر سلاح مؤثری را بدون توجه به ماهیتش به کار گیرد، امپراتوری جنگ بیولوژیک در منچوری را به‌پا کرد و مقادیر زیادی پاتوژن تولید و آزمایش کرد.

خوانندگانی که با آزمایش‌های جنگ بیولوژیک کانادایی‌ها آشنا هستند شاید در مقام مقایسه حس کنند که چقدر تلاش کانادایی‌ها در برابر اقدامات ژنرال ایشی ناچیز و اندک بوده است. هریس به ما می‌گوید تنها در سالهای 1941 تا 1942 یک واحد تولیدی اقلام جنگ بیولوژیک سالانه حدود هزار کیلوگرم باکتری سیاه‌زخم و صد کیلوگرم باکتری مشمشه تولید کرد. آنها همچنین درباره بیماری‌های قابل رویت‌تر و رایج‌تری مانند آبله، مسمومیت غذایی حاد و طاعون و همین‌طور بیماری های شدیدتری مانند التهابات مغزی و تب سانگو نیز در تأسیسات جنگ بیولوژیکی خود مطالعه می‌کردند. در برخی از عملیات‌هایی که در مناطق پرجمعیت چین انجام شد، مأموران جنگ بیولوژیک با ریختن مواد حاوی باکتری در مزارع، جوی‌های آب، توزیع مواد غذایی آلوده و پراکندن وسایل فریبنده آلوده در اطراف روستاها برای جلب‌توجه رهگذران کنجکاو، عوامل بیماری‌زا را آزمایش می‌کردند. هریس با شواهد مستدل به ما نشان میدهد که آزمایش‌های جنگ بیولوژیک روی اسرای جنگی آمریکایی انجام نشده، اما به‌ هیچ‌وجه باعث نمی‌شود از عمق این واقعیت ناگوار که آزمایشات زیادی روی هزاران غیرنظامی چینی، کره‌ای، اروپایی و اهل شوروی در تأسیسات جنگ بیولوژیک ژاپنیها در سرتاسر منچوری صورت گرفت، کاسته شود.

بخش دوم «کارخانه‌های مرگ» به شکل دیگری خواننده را آزار می‌دهد. در این بخش، هریس با ارائه مستنداتی از تحقیقات آمریکایی‌ها درمورد عوامل جنگ و تصمیم و محاکمه نهایی افسران مسئول جنایات جنگی پرده برمی‌دارد. هریس تحقیقات آمریکایی‌ها از اشی و زیردستانش و حکم نهایی دادگاه جنایات جنگی را با مدرک افشا می‌کند. از همان ابتدای جمع‌آوری اطلاعات به‌جای میل به مجازات جنایتکاران جنگی تمرکز بیش‌تر بر کمک به تحقیقات علمی خود آمریکایی پایه‌گذاری شده بود. جنبه‌ها یا اصول اخلاقی مدنظر قرار نگرفتند و در تمام اسنادی که نویسنده ارائه می‌کند، حتی به یک مورد هم اشاره نشده که آزمایش‌های جنگ بیولوژیک روی انسان جرم انگاشته شده و عاملان باید مجازات می‌شدند. برعکس، دانشمندان آمریکایی با عطش فراوان در این پرونده «دنبال یافتن میوه ممنوعه» بودند. آن‌ها از انجام تحقیقات خود دست کشیدند، چون امیدوار به استفاده از نتایج کار ژاپنی‌ها بودند. از طرفی بزرگ‌ترین نگرانی محققان آمریکایی این بود که مبادا مقامات شوروی از اقدامات ژاپنی‌ها آگاه شده و آن را به گوش مردم دنیا برسانند، که این می‌توانست منجر به ایجاد سوتفاهم برای متفقین غربی شود که به‌تازگی نازی‌ها را برای جنایت‌های جنگی مشابهی که انجام داده بودند، محاکمه کرده، ولی دانشمندان ژاپنی جنگ بیولوژیک با وجود اقدامات جنایتکارانه مشابه، از محاکمه مصون مانده بودند.

کتاب هریس تحقیقِ ارزشمندی است که باعث برانگیختن پرسش‌‌های نگران‌کننده‌ می‌شود. به‌نحوی، همدستی محققانِ تمام دانشگاه‌های ژاپنی در انجام آزمایش‌های ایشی در زمینه جنگ بیولوژیک، بدون آنکه تصمیم دانشمندان آمریکایی برای استفاده از این داده‌های آزمایش‌های انسانی ایشی اعلام شود، سبب می‌شود که بازنگری کلی و جدی در برخی از پرسش‌های اخلاقی صورت گیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...