ناگهان همه چیز برای سه خواهر رنگ دیگری می­‌گیرد. معاشرت با افسران شوق زندگی را به آنها بازمی‌­گرداند. اولگا سوگند می­‌خورد که با تمام نیرو سعی کند که مدرسه را رها کند. ماشا عاشق فرمانده لشگر می­‌شود، و ایرینا پیشنهاد ازدواج افسر دیگری را قبول می‌­کند.

 سه خواهر  | آنتوان چخوف
سه خواهر
[Tri sestry]. (Three Sisters) نمایشنامه‌­ای در چهار پرده از آنتوان پاولویچ چخوف (1) (1860-1904)، نویسنده روس، که نخستین بار در 1901 به نمایش درآمد. هیچ­یک از آثار این نویسنده فقر و فلاکت روسیه پایان قرن نوزدهم را به این خوبی نشان نمی‌­دهد. سه دختر خانم، سه خواهر، که هرسه هم زیبا و طنازند، درشهرستان کوچک دورافتاده‌­ای عمر می­‌گذرانند. خواهر بزرگتر، اولگا(2)، که وارد کار آموزشی شده است از آن خوشش نمی­‌آید و دائم در فکر بیرون رفتن از آن است، اما هیچ اقدامی هم برای عملی کردن رؤیای خود نمی­‌کند. خواهر دوم، ماشا(3)، که از ازدواج عاشقانه‌­ای سرخورده است، با همه دنیا سر جنگ دارد و با افکار تیره خود به اینجا پناه آورده است. بالأخره کوچکترین آنها، ایرینا(4)، مثل پرنده‌­ای سرخوش و شاد است و در آتش کمک به دیگران می­‌سوزد، اما او هم در هر موردی که می­‌خواهد کاری انجام دهد سرش به سنگ می­‌خورد. گرچه ظاهراً سه خواهر متفاوتند، خواست مشترکی هم دارند: هر سه می­‌خواهند به مسکو بروند و دیگر هم برنگردند. زیرا در اینجا «ملال و خستگی دارد خفه­‌شان می­‌کند، مانند علف هرزی که گندم را خفه می‌­کند». اما از قضای روزگار حادثه­‌ای اتفاق می‌­افتد که آنها را از این خستگی بیرون می‌­آورد. فوجی از نظامیان به شهر کوچک آنها می­‌آید. ناگهان همه چیز برای سه خواهر رنگ دیگری می­‌گیرد. معاشرت با افسران شوق زندگی را به آنها بازمی‌­گرداند. اولگا سوگند می­‌خورد که با تمام نیرو سعی کند که مدرسه را رها کند. ماشا عاشق فرمانده لشگر می­‌شود، و ایرینا پیشنهاد ازدواج افسر دیگری را قبول می‌­کند. افسوس که این رستاخیز بسیار کوتاه است، زیرا نظامیان مجبور به ترک شهر می‌­شوند. این بازگشت به تنهایی هر سه خواهر را دوباره تسلیم سرنوشت خودشان می‌سازد: اولگا، که بیش از آن سست اراده است که در تصمیم خود باقی بماند، به کار در مدرسه ادامه می‌­دهد؛ ماشا که عشقش تصوری بیش نبود، دوباره به کج­‌خلقی می‌­افتد؛ و ایرینا به سبب مرگ نامزدش در سکوت فرو می‌­رود. دیگر حتی از رفتن به مسکو هم سخنی به میان نمی­‌آید. آنان تن به قضا می­‌دهند. چون چاره‌­ای جز این ندارند. بی ارادگی افراد در برابر شرایط نامطلوب موجود، عنصر اساسی نمایشنامه همین است. اما نباید تصور کرد که این نمایشنامه فقط تشریح و توضیح خلقیات است. شکی نیست که الهام چخوف مبتنی بر واقع­‌گرایی است. لکن این واقع‌­گرایی چنان پر از پژواک‌های مختلف است که بالأخره هم از قالب خود بیرون می­‌زند و به چیزی غم‌­انگیز بدل می­‌شود. فراموش نکنیم که ما، در این نمایشنامه، با طرحی از تراژدی مواجهیم. نمایشنامه بارها لحن پیش­گویانه‌ای به خود می­‌گیرد. گواه آن این عبارات است: «چنین به نظر می­‌آید که طوفانی برخواهد خاست ... طوفانی که تنبلی و کاهلی، بی­‌خیالی و ملال دیرپای حاکم بر روسیه ما را از میان خواهد برد... یک ربع قرن دیگر، همه کار خواهند کرد...» بدین ترتیب، و از اینجا می­‌توان به دلیل محبوبیتی که چخوف در زمان حیات در تمام روسیه از آن برخوردار بود پی برد.

دکتر ایرج علی‌آبادی. فرهنگ آثار. سروش

1.Anton Pavlovic Cechov 2.Olga 3.Masa 4.Irina

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...