روزمرگی و زندگی | سازندگی


رمان «چقدر دیر بود، چقدر دیر»[How late it was, how late] نوشته جیمز کلمن [James Kelman] را می‌توان در دسته رمان‌های بسیار متفاوتی درنظر گرفت که سبک خاص آن برگرفته از واقع‌گرایی و بازتاب واقعیت‌های زندگی امروزی در قالب زبان مادری (اسکاتلندی) است. در این رمان، سامی به‌عنوان اول‌شخص داستان طی اتفاقی نامعلوم در خیابان از خواب بیدار می‌شود و خود را در وضعیت عجیب و غیرمعمولی می‌بیند. در همین حین با چند پلیس به مشکل برمی‌خورد و بعد از ضرب‌وشتم پلیس درحالی در بازداشتگاه به هوش می‌آید که دیگر چشم‌هایش می‌بیند! از اینجا به بعد در طول داستان با سامی همراه خواهیم بود تا در مسیر اتفاق‌ها و معضلات پیش‌رو، همه‌چیز را در کنارش تجربه کنیم: از تردید برای تنظیم دادخواست شکایت از پلیس گرفته تا انتظار برای شنیدن خبری از معشوقه‌اش و رابطه او با پسرش.

 «چقدر دیر بود، چقدر دیر»[How late it was, how late] نوشته جیمز کلمن [James Kelman

در خلال این مسائل سامی درگیر یک ماجرای پلیسی دیگر نیز می‌شود و از آنجایی‌که خودش جرمی مرتکب شده (؟) باید برای آینده تصمیم بگیرد و بین فرار و قرار یکی را انتخاب کند.

و اما چرا این رمان برنده جایزه بوکر 1994 شد؟ درمورد این رمان و جایزه بوکرش نظرات بسیار متفاوت و مختلفی وجود داشته و دارد و البته در طول تاریخ آثار متفاوت همواره با چنین برخوردی از سوی منتقدان مواجه بوده‌اند. باید این رمان را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داد. کلمن در این رمان از سبک سیال ذهن بهره برده تا افکار انسان امروز را به‌دقت و موشکافانه به نسل‌های بعدی بازخورد دهد. همان‌طور که در مصاحبه‌ای گفته، این حق را به خودش می‌دهد تا از زبان و سبک فکری و بیان انسان‌های این عصر در کتاب‌هایش استفاده کند تا واقعیت‌ها را به نسل‌های بعدی نشان دهد.

از دیگر موارد استفاده‌شده توسط کلمن می‌توان به زاویه‌دید اول‌شخص او اشاره کرد که با توجه به وجود جریان سیال ذهن، موضوع غیرقابل پیش‌بینی نیست. ما داستان را با روایت سامی به‌عنوان شخصیت اصلی داستان می‌خوانیم و از این حیث می‌شود گفت دیدگاه محدودی داریم. این موضوع به‌خوبی در رمان نیز به تصویر کشیده شده؛ مادامی‌که فردیت مدنظر باشد، تمام کاستی‌ها و کمبودهای فرد در آگاهی او و درنتیجه در آگاهی خواننده تاثیر خواهد داشت؛ بنابراین خواننده در طول خوانش رمان همواره در نوعی بلاتکلیفی و عدم قطعیت به‌سر می‌برد. همیشه اطلاعاتی از دست او دور می‌ماند و همیشه این حس در ما به‌عنوان خواننده وجود دارد که از چیزی خبر نداریم و پازل اطلاعات کامل نیست. شاید بتوان گفت این یکی از ویژگی‌های محرز احساسات انسان عصر حاضر در قبال شرایط جامعه است که به‌خوبی در خواننده متن منعکس می‌شود.

زبان استفاده‌شده در این رمان نیز بسیار خاص است. کلمن از زبان محاوره اسکاتلندی در این رمان بهره برده و سرتاسر رمان با همین زبان بومی شکل گرفته؛ البته سبک نوشتار و زبان در ترجمه زهره مهرنیا نیز رعایت شده تا حس متفاوت‌بودن با زبان معیار دیگر رمان‌ها به خواننده فارسی‌زبان نیز منتقل شود. کلمن درمورد استفاده از زبان اسکاتلندی این‌گونه اظهار کرده که باید به برابری زبان‌ها و لهجه‌ها و همین‌طور اهمیت یکسان‌ آنها احترام گذاشت و دقت کرد. همین‌طور درمورد استفاده از زبان محاوره اینطور بیان کرده که این روش متداول برقراری ارتباط در این روزگار است و نسل‌های بعدی باید از زبان برقراری ارتباط انسان‌ها در عصر حاضر مطلع باشند. درنتیجه در این رمان باید انتظار خواندن جملات محاوره با زبانی متفاوت را داشته باشید.

در رمان حاضر شرایط حاکم بر قرن بیست‌ویکم توجه شده و تمرکز روایت بر جزئیات است تا کلیت یا طرح داستانی. در جهان امروز انسان بیشتر وقت و عمرش را صرف جزئیات و مسائل روزمره و کلیشه کرده و از مسائل مهم و اساسی دور مانده است. دقیقا همین موضوع را در نوع روایت رمان «چقدر دیر بود؛ چقدر دیر» شاهد هستیم؛ در طول داستان بیشتر مسائل جزیی و پیش‌پا‌افتاده هستند و خودِ سامی به‌عنوان شخصیت اول داستان، بیشتر تمرکزش بر مسائل فرعی (خرید عینک و رنگ‌کردن عصا برای داشتن ظاهری بهتر) است تا مسائل اصلی (تنظیم دادخواست و پیگیری بیمه). بنابراین می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که احساس برآمده از خواندن این رمان- چه خوب و چه بد- منطبق بر احساسی خواهد بود که از تفکر در مورد شرایط جامعه جهانی خواهید داشت.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...