طاهره مهری مالفجانی | ایبنا


امپراتوری بریتانیا در 1599 با تاسیس کمپانی هند شرقی، پایه‌های سلطه‌ استعماری خود بر مناطق زرخیز جنوب آسیا را تحکیم کرد. شرح آنچه در طول دو سده بر هند رفته است، از سوی ششی تارور [Shashi Tharoor] مردی که سال‌ها در قلب سیاست‌ورزی هندوستان زیست کرده، در کتاب «امپراتوری ننگین» [Inglorious empire : what the British did to India یا An Era of darkness] به رشته تحریر درآمده است. این کتاب را بهناز عابدی، دانش‌آموخته مترجمی زبان انگلیسی و دانشجوی مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران ترجمه کرده است. با وی درباره کتاب «امپراتوری ننگین» با عنوان فرعی آنچه بریتانیایی‌ها بر سر هندوستان آوردند، گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانیم:

 ششی تارور [Shashi Tharoor] امپراتوری ننگین» [Inglorious empire : what the British did to India یا An Era of darkness]

چرا تصمیم گرفتید کتاب «امپراتوری ننگین» را ترجمه کنید؟
حوزه سیاست خارجی، روابط بین‌الملل و اساسا آنچه در ورای مرزهای جغرافیایی خودمان می‌گذرد همیشه برایم جذابیت داشته است. حتی اولین تجربه‌ام در ترجمه کتاب هم دقیقا در همین حال و هوا بود، اما نه در حیطه سیاست بلکه فرهنگ و جامعه. آن کتاب به نام «10 چیزی که از آن متنفرم» در سال 1396 از سوی نشر آرما به چاپ رسید و به چالش‌های فرهنگی پیش روی مهاجران آسیایی به ویژه اعراب در سرزمین‌های غربی می‌پرداخت. تجربه بعدی‌ام هم مجددا در همین فضا بود و «امپراتوری ننگین» هم به عنوان سومین کتاب همان راه را می‌رود اما با چاشنی بسیار قوی سیاست. اولین بار، دکتر علاء غروی که از اساتید من هستند و از اعضای هیأت علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه، این کتاب را برای ترجمه پیشنهاد کردند. دلیلش هم این بود که این کتاب در هند و انگلیس بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و در فهرست پرفروش‌ترین‌ها بود. این اتفاق هم به دلیل سوژه کتاب و نحوه پرداخت آن و هم به دلیل نویسنده آن رخ داده بود. همین شد که پیشنهاد دکتر غروی را پذیرفتم و شروع به کار کردم.

در کتاب «امپراتوری ننگین» بیشتر به کدام جنبه از استعمار تاکید شده است و نگاه به کمپانی هند شرقی چگونه است؟
در کتاب «امپراتوری ننگین» جنبه‌های مختلف استعمار از حوزه آموزش گرفته تا صنعت، کشاورزی، فرهنگ و حتی زندگی شخصی افراد مورد بررسی قرار گرفته است. ششی تارور، نویسنده این کتاب به عنوان شخصیتی که خود سال‌ها در مناصب مهم سیاسی هندوستان حضور داشته و از طرفی هم تجربه نشستن بر کرسی‌ معاونت دبیرکل سازمان ملل متحد را در کارنامه دارد و هم در مقطعی نامزد دبیرکلی این سازمان بوده، در گوشه گوشه کتاب تلاش دارد که بگوید استعمار هندوستان از سوی بریتانیا و در رأس آن کمپانی هند شرقی نه سراسر سیاهی بوده و نه سراسر سفیدی اما روح جملات، روایت‌ها، مستندات و شواهد تاریخی که از سوی او ذکر می‌شود، اغلب بر این نکته تأکید دارد که این استعمار 200 ساله، یک عقب‌گرد اساسی برای کشوری همچون هندوستان بود که روزگاری از غنی‌ترین و پیشرفته‌ترین ممالک جهان به شمار می‌رفت.

آیا بریتانیا برای هندوستان وحدت سیاسی به ارمغان آورد؟
اتفاقا این موضوع، یکی از سرفصل‌های اساسی این کتاب است. ببینید، بریتانیایی‌ها مدعی این مساله بوده و هستند که حضورشان در هندوستان باعث وحدت سیاسی و گردهم‌آوردن جامعه چندگونه هندوستان شد، اما روایت نویسنده و مستنداتی که به شکل دقیق در یک فصل کامل از کتاب ارائه می‌دهد، به روشنی حکایت از این دارد که هندی‌ها پیش از حضور استعمار در سرزمین‌شان نیز از وحدت جغرافیایی و فرهنگی برخوردار بودند. نویسنده به طور مشخص به منظومه‌های حماسی مهاباراتا و رامایانا اشاره و تأکید می‌کند که انگیزه وحدت همواره در بین هندی‌ها وجود داشته است و گرچه آنها به صدها زبان و هزاران لهجه مختلف صحبت می‌کردند اما از یک وحدت تمدنی برخوردار بودند.

امپراتوری ننگین در گفت‌وگو با بهناز عابدی

در کل حضور بریتانیا در هندوستان از چند جنبه مورد بررسی قرار گرفته است؟

بحث وحدت سیاسی یکی از موضوعات مورد بحث در کتاب است و مسایلی از قبیل مطبوعات، نظام پارلمانی، ارتش و نیروی نظامی، صنعت‌زدایی و دوران پسااستعمار هندوستان از دیگر مواردی است که نویسنده به آنها پرداخته است.

آیا ترجمه در زمینه تاریخ برای شما کاری دنباله‌دار است؟
«امپراتوری ننگین» شروع ترجمه تاریخی برایم محسوب می‌شود، اما بدون شک موتور محرکه‌ام برای ادامه این مسیر است چراکه از طرفی متن کتاب حاضر شخصا برایم آموزنده و گیرا بوده و از طرف دیگر، علاقه‌ کودکی‌ام به تاریخ، مزید بر آن است.

کتاب «امپراتوری ننگین» با عنوان فرعی آنچه بریتانیایی‌ها بر سر هندوستان آوردند، نوشته ششی تارور و ترجمه بهناز عابدی با قیمت 175هزارتومان و شمارگان 400 نسخه از سوی انتشارات قطره راهی بازار چاپ و نشر شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...