خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین حسینی، از مبارزان دوران نهضت اسلامی که بعد از پیروزی انقلاب نیز در کسوت‌های مختلف به خدمت پرداخت، کتاب شد.

به گزارش ایبنا، حجت‌ الاسلام حسینی از جمله شخصیت‌های مهمی است که قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقش بارزی در صحنه سیاست و خدمت‌رسانی به مردم داشته است. حضور او در حوزه‌های علمیه مشهد و قم فرصت مغتنمی بود که در سنین جوانی، ضمن فراگیری علوم اسلامی و کسب فیض از محضر عالمان بزرگ، وارد میدان تحصیل و تدریس و میدان سیاست و مبارزه شود و از مروجان نهضت امام خمینی(ره) شود. او پس از پیروزی انقلاب تا سال 1360 در سنگرهای گوناگون به خدمت‌رسانی پرداخت و پس از آن تاکنون قریب 4 دهه است که در سنگر نماز جمعه فعالیت دارد.

وی در خاطرات خود ناگفته‌های بسیاری را روایت می‌کند و در حوزه‌های مختلفی چون کمیته‌های انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام خمینی، ستاد مبارزه با رباخواری و نیز در قامت یک امام جمعه خاطراتی خواندنی دارد.

کتاب خاطرات «حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسین حسینی» در 9 فصل جمع آوری شده است که فصل اول به خاطرات دوره کودکی تا تحصیل و سیمای خانوادگی ایشان اختصاص دارد. در فصل دوم نحوه ورود وی به حوزه و تحصیلاتش روایت شده، فصل سوم شامل خاطرات سیاسی تا پیروزی انقلاب و فصل چهارم خاطرات سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1360 را شامل می‌شود.

در فصل پنجم خاطرات وی در 15 سال امامت جمعه شهر شیروان و خدمات او از جمله تأسیس حوزه علمیه و مراکز فرهنگی هنری گوناگون، احداث دانشگاه آزاد اسلامی و سفر به ترکمنستان ترسیم شده است. فصل ششم شامل خاطرات دوران دفاع مقدس است و فصل هفتم و هشتم به دوران حضور وی در کسوت امام جمعه گرمسار و مینودشت اختصاص دارد. فصل پایانی نیز شامل خاطرات حج است.

این کتاب توسط غلامرضا خارکوهی در 336 صفحه تدوین شده و از سوی مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بهای 36 هزار تومان وارد بازار کتاب شده است.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...