کتاب «کربلا به گواه امام سجاد و امام باقر (ع)» اثر مجتبی فرجی در ۳۲۸ صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

کربلا به گواه امام سجاد و امام باقر (ع)» اثر مجتبی فرجی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، امام سجاد و امام باقر (ع) از آغاز حرکت مدینه تا انتهای واقعه، نظاره‌گر وقایع و جریان‌های دلخراش کربلا بودند و همواره آن حوادث وحشتناک جلوی چشم آنان تجسم داشت. این خود سبب متبلورترشدن ماوقع در لحظه لحظه زندگی آنان شده بود؛ از این رو، رسالتی بزرگ برای انتقال این مصیبت جانکاه احساس می‌کردند. آنان به مثابه رسانه‌ای بسیار قوی و فروزان، روشنگر حقایق پنهان و پیدای مکتب و فرهنگ عاشورا شدند.

کتاب پیش رو نگاه به واقعه کربلا از منظر این دو معصوم است و ناگفته پیداست که شرح واقعه از زبان امامان معصوم که خود در واقعه حضور داشته‌اند، چنان مستندی واقعی، جذابیت خود را دارد.

این کتاب در ۱۳ فصل تألیف شده است؛ فصل اول با عنوان «اشاره‌ای به تاریخچه تولد و شهادت امام سجاد و امام باقر (ع)» به نگارش درآمده است.

دومین فصل از این کتاب با عنوان «شرح حالی کوتاه از امام حسین (ع) پیش از واقعه کربلا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به بیان تولد امام حسین (ع) و رفتار پیامبر خدا با امام حسین (ع) پرداخته، ازدواج امام حسین (ع)، رنگ کردن محاسن و حج پیاده را بررسی کرده و امامت در نسل امام حسین (ع)، رفتار امام حسین (ع) با امام حسن (ع) در حیات و ممات و بدهی امام حسین (ع) در زمان شهادت را مورد تأکید قرار داده است.

«پیشگویی از سرنوشت امام حسین (ع) به نقل از امام سجاد و امام باقر (ع)» عنوان سومین فصل از کتاب مذکور است که به تبیین سرنوشت امام حسین (ع) و مقام دوستان و زائران آن حضرت در کلام پیامبر خدا (ص)، امام علی (ع) و امام حسن (ع) می‌پردازد.

نویسنده در فصل چهارم با عنوان «عامل اصلی واقعه کربلا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به بررسی بیعت نکردن با یزید و یزیدیان پرداخته است.

پنجمین فصل از این کتاب با عنوان «بخشی از وقایع آغازین خروج از مدینه به مکه در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به تشریح وداع امام حسین (ع) با قبر رسول خدا (ص) و همسفران امام حسین (ع) در زمان خروج از مدینه پرداخته و نهی عبدالله بن عمر از خروج امام حسین (ع) از مدینه و نصب عُبَیدالله بن زیاد بن اَبیه به حکومت کوفه را مورد تأکید قرار داده است.

«بخشی از وقایع خروج از مکه در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» عنوان ششمین فصل از کتاب حاضر است که در آن نویسنده به بررسی سخنان امام حسین (ع) برای یارانش، بدرقه عبدالله بن زبیر از امام حسین (ع) و شهادت مسلم بن عقیل (ع) پرداخته، و طلب یاری از عبیدالله بن حُر جُعفی و خواب قبل از ظهر و شنیدن خبر شهادت خود و یاران را بیان کرده و توقف کاروان امام حسین (ع) توسط سپاه حُر و اقامه نماز جماعت با اذان و اقامه علی اکبر (ع) را به رشته تحریر درآورده است.

هفتمین فصل با عنوان «بخشی از وقایع ورود به کربلا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به نگارش درآمده که اهم مباحث آن عبارتند از: امام حسین (ع) از سرزمین کربلا می‌گوید، امام حسین (ع) از کربلا به محمد بن حنفیه نامه می‌نویسد و سپاه امام حسین (ع) آرایش جنگی را کامل می‌کنند.

«بخشی از وقایع شب عاشورا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» عنوان فصل هشتم از این کتاب است که شامل مواردی از جمله: امام حسین (ع) با یاران خود وارد گفت‌وگوی تاریخ ساز می‌شود، شب عاشورا شب عشق بازی با معبود می‌شود و حکایت زینب کبری (س) با برادر در شب عاشورا، می‌شود.

نویسنده در فصل نهم از این کتاب با عنوان «بخشی از واقعه صبح عاشورا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به بیان دعای امام حسین (ع) در اولین نگاه به سپاه دشمن، آماده شدن سپاه برای نبرد و ورود حر بن یزید ریاحی به میدان کارزار پرداخته، ورود مالک بن اَنَس کاهلی به میدان کارزار، ورود علی اکبر (ع) به میدان کارزار و هدف قرار گرفتن طفل شیرخوار امام حسین (ع) را شرح داده، و شهادت قمر منیر بنی هاشم عباس بن علی بن ابی طالب (ع)، وصیت امام حسین (ع) به امام سجاد (ع) و اتمام حجت امام حسین (ع) با سپاه دشمن در آخرین لحظات را مورد تأکید قرار داده و امام حسین (ع) و واپسین لحظات شهادت در مسلخ، آمدن اسب بی‌سوار و خون‌آلود امام (ع) به سوی خیمه‌ها و حکایت مشهور سیب و سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا را به رشته تحریر درآورده است.

دهمین فصل از این کتاب با عنوان «بخشی از حوادث و آثار بعد از شهادت امام حسین و یارانش در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به تبیین گریه آسمان و زمین بر شهادت امام حسین (ع)، رؤیای اُمّ سَلَمَه پس از شهادت امام حسین (ع) و حمله به خیام پرداخته، ورود اسیران به کوفه، خطبه زینب (ع) در اسارت و کلام امام سجاد (ع) و خطبه امام سجاد (ع) در اسارت را تشریح کرده و ورود اسیران به شام، اهل بیت در مجلس یزید و سرنوشت سر امام (ع) و همسر و فرزندان اهل البیت (ع) را بررسی کرده است.

«تعدادی از قاتلان کربلا در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» عنوان یازدهمین فصل از این کتاب است که به این افراد اختصاص دارد: عبیدالله بن زیاد، حرملة بن کاهل اسدی، زید بن رُقاد، ابن اَبی جُوَیریه مُزَنی و محمد بن اَشعث بن قیس کِندی.

نویسنده در دوازدهمین فصل از این کتاب با عنوان «سوگواری و زنده نگه داشتن یادِ واقعه کربلا و فضیلت آن در کلام امام سجاد و امام باقر (ع)» به بیان امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و زنده نگه داشتن واقعه کربلا و فضیلت زائر و گریه کن امام حسین (ع) در کلام امام سجاد و امام باقر (ع) پرداخته و سفارش به زیارت امام حسین (ع) در کلام امام سجاد و امام باقر (ع) و امام باقر (ع) و زیارت عاشورا را مورد تأکید قرار داده است.

«عکس العمل امام سجاد و امام باقر (ع) در مقابل قیام‌ها و شورش‌های بعد از واقعه کربلا» عنوان سیزدهمین و آخرین فصل از این کتاب است که اهم این قیام‌ها عبارتند از: قیام مدینه (سال ۶۳ هجری)، قیام توّابین (سال ۶۴-۶۵ هجری)، قیام مختار ثقفی (سال ۶۶ هجری)، شورش عبدالله بن زبیر (۶۱-۷۳) و خوارج و امام سجاد (ع).

برشی از متن:

ورود علی اکبر (ع) به میدان کارزار
علی اکبر (ع)، بزرگترین پسر امام حسین (ع) بود که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدی شبیه پیامبر خدا (ص) بود که هر کس شوق دیدار پیامبر (ص) را داشت، به او می‌نگریست؛ چنان که پدر بزرگوارش، طبق نقلی، هنگام رفتن وی به میدان نبرد، فرمود: خداوندا! گواه باش که جوانی برای جنگ با آنان می‌رود که شبیه‌ترین مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم. علی اکبر (ع) در واقعه عاشورا، از ارکان سپاه امام (ع) به شمار می‌رفت. تأکید او بر حقّ مداری و دفاع از حقّ تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن برای اقامه جماعت به امامت حسین (ع) در جریان برخورد سپاه حُر با کاروان امام (ع)، بر عهده گرفتن مسئولیت آبرسانی به خیمه‌ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان برای شهادت پیش از دیگر بنی هاشم، بنابر نقل مشهور، از ویژگی‌های این فرزند برومند سیدالشهدا (ع) است.

امام جعفر صادق، از قول پدرش امام باقر، از امام زین العابدین (ع) چنین روایت کرد: هنگامی که علی اکبر (ع) برای مبارزه به سوی دشمن رفت، چشمان حسین (ع) گریان شد و گفت: "خدایا! تو بر ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیه‌ترین مردم به او در صورت و سیرت، به سوی آنان می‌رود. علی اکبر (ع) نیز چنین رَجَز می‌خواند: من علی، پسر حسین بن علی‌ام به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر (ص) نزدیک‌تریم. آیا نمی‌بینید که چگونه از پدرم، حمایت می‌کنم؟

آن گاه، ۱۰ نفر از آنان را کُشت و سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت: ای پدر! تشنه‌ام. حسین (ع) فرمود: شکیبایی کن، پسر عزیزم! جدت با کاسه‌ای پر به تو می‌نوشاند. او برگشت و جنگید و ۴۴ نفر از دشمنان را کُشت و سپس، به شهادت رسید. درود خدا بر او باد!

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...