ما در اساس امر با «دین» مواجه نیستیم و دین، تجسم عینی ندارد بلکه آنچه انسانها درباره امر دینی با آن روبهرو میشوند، معرفت دینی است؛ برداشتهای مختلفی که از دین در طول تاریخ صورت گرفته است... تجربه بیرونی فقط یک احساس فردی خاص نیست، بلکه از درون مقایسه همه تجارب، دیدگاه خاصی قابل استنتاج است که میتوان آن را یکیشدن و اتحاد با کلیت هستی نامید. در این اتحاد صورت دیگری از هستی بر آدمی ظاهر میشود
...
اباصلت هروی که برخی گمان میکنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحبنظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب میکند... خطبه یک نهجالبلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام میدانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی
...
هدف استخراج مهارتهای رفتاری از دل متون کهن دینی مانند صحیفه سجادیه بود... کتاب «رفیق اعلی» اثر کریستن بوبن، زندگینامه و نیایشهای فرانچسکوی قدیس، برایم خیلی جالب بود... جامعه نیاز به آموزگاری مانند امام سجاد داشت که امید را به جامعه تزریق کند تا اراده جامعه و امت برای بهبود شرایط برگردانده شود... دقیقا آن درخواستهایی از خداست که اوضاع و احوال زندگی ما را در ابعاد مختلف روبهراه میکند
...
روایت کودکی امام سجاد (ع) در صحراهای بین مدینه و مکه و حضور وی در مراسم حج... از پانزده سال پیش از واقعهی عاشورا تا هفتاد سال پس از آن... این سرزمین با بکاء و اشک بنیان شده و آدم صفیالله، بعد از هبوط در این سرزمین، بسیار گریسته است... ابراهیم (ع) و هاجر و هم حضرت اسماعیل (ع) در اینجا گریستند... نماز و نیایش اقوام جاهلی در خانهی خدا چیزی نبود به جز مکاء: سوتکشیدن و کفزدن...
...
هرگاه شهروندان از حاکمان شکایت داشته باشند، محکومند؛ چه اینکه هیچگاه امکان محکومکردن حاکم، وجودندارد!... در این اختلاف نیز خلیفه طرف دعوا بود و به همین دلیل، نمیتوانست قاضی این دعوا باشد... این فتوا بر برخی گران آمدهاست و آن را با «ولایت مطلقه» در تضاد دیدهاند... بر این اساس فرمانروای جامعه اسلامی، حق دارد با حکم ولایی خود، اموال فردی را که متعلق به بیتالمال است، بدون محاکمه مصادره کند، برای کسی که او را مزاحم جامعه میداند، بدون اجازهی دفاع، حکم صادر کند، او را بهزندان بیندازد، تبعید
...
با محرومانتان به بخشش، با افراد مطیع به نیکی و با کسانی که نسبت به ما شک و یا نافرمانی نمایند با شدت عمل رفتار کنم... لذا با افراد فرمانبر مانند پدری بخشنده هستم و تازیانه و شمشیر من علیه کسیست که دستورم را ترک و با سخنم مخالفت نماید... هرکس که در قبیلهاش از نافرمایان امیرالمومنین یزید پیدا شود و او را معرفی نکند؛ مقابل در خانهاش به دار آویخته، از ذمه ما خارج و مال و جانش حلال میشود
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
پس از ۲۰ سال به موطنشان بر میگردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس میکنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفتههایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسشهایی هستند
...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بیخرده شیشه و «نایس». دقیقهبهدقیقه میشود مچش را گرفت که تو بهعنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمونوخطا پیدا میکند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یکبار و برای همیشه
...
همه انسانها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپارهای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها باارادهترینها به آنچه روباه میداند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد»... عظمت خارپشت در این است که محدودیتها را نمیپذیرد و به واقعیت تن نمیدهد
...
در کشورهای دموکراتیک دولتها بهطور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثباتبخش حمایت میکنند، در صورتی که رژیمهای خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایههای حکومت خود میدانند... نظامهای اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده میکنند... آنها نه دموکراسی را برقرار میکنند و نه بهطور منظم به سرکوب آشکار متوسل میشوند، بلکه با برگزاری انتخابات دورهای، سعی میکنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند
...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصبشده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیتنامهای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد
...