باقریان | شهرآرا

قصص الانبیا

قصص‌الانبیاء

ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری (سده پنجم)
چون نزدیک وحی رسید، هر وقت به‌تنهایی آوازی شنید که «یا محمد!» و کسی را ندیدی. خدیجه را گفت: «من آوازها می‌شنوم و کس را نمی‌بینم؛ می‌ترسم که نباید دیوانه گردم!» و هیچ چیز بر پیغامبر ــ‌صلی ا... علیه و سلم‌ــ دشمن‌تر از دیوانگی نبودی و هیچ چیز دوست‌تر از عقل تمام نبودی. خدیجه او را گفت: «مترس که خدایت نگاه دارد. و چنین دانم که خدای ــ‌تعالی‌ــ تو را پیغامبری خواهد دادن.» چون چهل سالش تمام شد، وحی آمد؛ و آن چنان بود که جبریل ــ‌علیه السلام‌ــ بیامد به نزدیک او، یک پر به مشرق و دیگر پر به مغرب، و گفت: «السلام علیک، یا محمد!» رسول جواب داد و گفت: «و علیک السلام.» گفت: «إقرأ (بخوان).» [...] آن‌گاه، جبریل گفت: «یا محمد! تو پیغامبر این امتی و خاتم پیغامبرانی و من جبریلم، رسول رب‌العالمین.»

تفسیر سورآبادی
عتیق بن محمد سورآبادی(نیمه دوم سده پنجم)
اول‌سوره که بر رسول ــ‌علیه السلام‌ــ وحی آمد این بود [...]. و آن آن بود که مصطفی ــ‌علیه السلام‌ــ عادت داشتی، پیش از وحی، که هرروز، چون کافران مکه به کعبه شدندی به بت‌پرستیدن، وی به کوه حرا شدی، با خدای خویش مناجات کردی. و نیز روایت است که در مناجات گفتی: «[...] تو را که داند؟ تو را هم تو دانی. تو را نداند کس؛ تو را تو دانی و بس.» گفت: «روزی نشسته بودم، خالی، به مناجات. همی نگه کردم وُرناهی [= برنایی] را دیدم، نیکورویِ نیکومویِ نیکومنظرِ نیکوجامه، قدم وی بر زمین و سر وی به عنان آسمان رسیده؛ و او خود جبرئیل بود. من ندانستم؛ بترسیدم از وی، چنان‌که اندام‌های من خواست که از هم جدا گردد. وی مرا گفت: 'إقرأ، یا محمد!' من گفتم: 'چه خوانم، و أنا رجلٌ اُمی؟! ندانم خواند و ندانم نبشت.'»

 تفسیر نسفی

تفسیر نسفی
عمر بن محمد بن احمد نسفى(نیمه نخست سده ششم)
«برخوان به نام پروردگار خویش که خلق را وى آفرید. آدمى را از خون بسته هست گردانید. برخوان، و پروردگار تو کریم‌ترین کریمان، آنک بیاموخت به‌سبب نوشتن به قلمْ خَلق را علم‌هاى فراوان، بیاموخت آدمى را آنچه نمى‌دانست پیش از آن. حقا که آدمى آرَد طغیان، چون بیند خویشتن را از توانگران. به پروردگار توست بازگشت خلق، نه به سود و زیان. دیدى آن ابوجهل را که بازمى‌دارد بنده[اى] را یعنى مصطفى را ــ‌صلى ا... علیه و سلم‌ــ چون نماز مى‌آرد؟ چه گویى، اگر این بنده بود بر راه رستگارى و فرماید دیگران را به ترسکارى، خوب بود که وى را از عبادت بازدارى‌؟ چه گویى، اگر این بازدارنده مُکذّب قرآن بود و روى‌گردانیده از ایمان بود، أ [= آیا] مر او را این ولایت و امکان بود؟ أ نمى‌داند که خداى ــ‌عزوجل‌ــ مى‌بیند؟»

کشف الاسرار و عدة الابرار
احمد بن محمد میبدی (نیمه نخست سده ششم)
و گفته‌اند سید(ص)، چون این خطاب با وى کردند که «إقرأ (برخوان کتاب ما)» ــ‌و اندر این خواندن نه بیم عقوبت بود و نه ذکر جرم و جنایت‌ــ از این خطاب چندان سیاست و هیبت در سید(ص) اثر کرد که می‌گفت: «آن ساعت، اندام‌هاى من خواست که از هم جدا گردد و بندهاى اعضا از هم گسسته شود، از هیبت و سیاست آن خطاب!» پس چه گویى فردا که بنده عاصى را خطاب آید که «إقرأ کتابَک ‌(نامه خود برخوان)»، و نامه عاصى همه جرم و جنایت و خطا و زلّت بُوَد، و او را بیم عذاب و عقوبت بُوَد، و او را نه عذر و نه حجت بُوَد؟! [...] مگر که رب‌العزة [...] به آن سجودها که در همه عمر آورده [...] او را نومید نکند، [...] چنان‌که قرآن مجید خبر داده در آخر این سوره که «وَاسْجُد وَاقْتَرِب‌».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...