رقابت بین سازمانهای دولتی و نهادهای دولتی به حدی شدید بود که گاهی وقتها شرکتهای مخابرات دولتی، عوامل خود را میفرستادند تا سیمهای تلفن را که توسط یک شرکت دولتی دیگر نصب شده بود، پاره کنند... بر خلاف بسیاری از مدیران چینی که در حین کار به دانشگاه میروند تا صرفا مدرکی بگیرند و نوشتن رسالههایشان را به دستیارانشان میسپارند، واقعاً درس خوانده بود... «دارودسته منشیها»، «دارودسته همسران» و «دارودسته روسای دفترها» سه ستون قدرت در چین
...
خاتمی از سوی امام بهعنوان نماینده ولیفقیه در کیهان انتخاب شد... جریان راست دارد کودتایی خزنده علیه جریان چپ خط امامی و انقلابی میکند... مهاجرانی، معاون پارلمانی دولت سازندگی از مذاکره مستقیم ایران و آمریکا دفاع میکند... گفتم بحث مذاکره با آمریکا از نظر من خط قرمز است... وقتی عصبانی میشود خیلی بددهنی میکند... کاری که کیهان کرد، بازجویان اوین نکردند... کل دیالوگ فیلم مخملباف را در کیهان چاپ کردیم
...
اگر موشک نقطهزن داریم چرا نمیتوانیم خودرو پراید را بهسازی کنیم ... صنعت هستهای، یک پیشرفت ناقصالخلقه و موضعی ست... این بازار مثل بازار تسلیحات گم نیست و قیمت تمام شدهی تو با قیمت تمام شدهی جهانی مقایسه میشود... با چهار پنج تخصص سر و ته یک موشک بسته میشود... در سادهترین خودرو نیز هزاران تخصص در کنار یکدیگر باید کار جمعی کنند... طراحی موشک هیچ ارتباطی با مشتری مداری و افکار عمومی ندارد!
...
هرگاه شهروندان از حاکمان شکایت داشته باشند، محکومند؛ چه اینکه هیچگاه امکان محکومکردن حاکم، وجودندارد!... در این اختلاف نیز خلیفه طرف دعوا بود و به همین دلیل، نمیتوانست قاضی این دعوا باشد... این فتوا بر برخی گران آمدهاست و آن را با «ولایت مطلقه» در تضاد دیدهاند... بر این اساس فرمانروای جامعه اسلامی، حق دارد با حکم ولایی خود، اموال فردی را که متعلق به بیتالمال است، بدون محاکمه مصادره کند، برای کسی که او را مزاحم جامعه میداند، بدون اجازهی دفاع، حکم صادر کند، او را بهزندان بیندازد، تبعید
...
مردم از مدتها پیش به دلیل دستیابی گروهی از یهودیان به موفقیتهای مالی و تجاری دچار نفرت و کینهای بیصدا نسبت به همه یهودیان بودند... اگر صادق باشیم کارخانهداران خودمان هم بدتر از یهودیها از کارگران میدزدند و آنان را نابود میکنند... چرخش دوگانه یهود-غیریهود به کارگر-سرمایهدار میتوانست فضایی به وجود بیاورد که کارگر آنارشیست یهودی وقتی صحبت از تکتک سرمایهداران میشود بهرفقایش بگوید «روچیلد؟ شما این را نمیشناسید. من میشناسمش. این یکی را بسپارید به من.»
...
سیمین جان، عزیز دلم، دختر سیاهسوخته شیرازی، چه بگویم؟ عمرم! جان من به لب آمد تا کاغذت رسید... سیمین جان، یک خریت کردهام که ناچارم برایت بنویسم... هوای تو را بو کردم و در جستوجوی تو زیر همه درختها را گشتم ... همینطور گریه میکردم و هقهقکنان میرفتم... همین یک دسته کوچک مو کافی است... دانه دانه مرتب کردهام و وسط آن را با یک نوار کوچک چسب روی یکی از عکسهایت چسباندهام و بو میکنم. و راستی چه خوب بوی تو را دارد
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمیکند... تازهکارها میخواهند همه حرفشان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستانتان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره میکنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یکشبه ثروتمند شدن» را نخورید
...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژیهای سیاسی چون مارکسیسم نیز میکوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریهپردازان مارکسیست به ما نمیگویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، میپذیرند که نظریهشان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز میکند، ابطالپذیری علم و ابطالناپذیری غیرعلم است... جامعهای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، بهمعنای دقیق کلمه، نمیتواند سیاسی و آزاد قلمداد شود
...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بودهاند و رفتهاند جاهای خوب دنیا مسکن کردهاند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، میخواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنهای، من برای خودم رو نینداختهام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید
...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایدههای شخصی و احساسات و غیرهاش زیرورو میکنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آنقدر بُردارها و جهتهای گونهگون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه میخواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه بهنظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد
...
میدانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روسها، امنیت نظام اهمیت درجهی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرزها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنجتر که به آسانی نمیتوان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه میبینند
...