آنچه می‌خوانید بریده‌ای از کتاب «تقلید از خدا» اثر دکتر نصرالله حکمت است که به شرح نظریات ابن‌عربی درباره تقلید از خدا در کتاب «فتوحات مکیه» می‌پردازد:

تقلید از خدا» اثر نصرالله حکمت

وقتی سخن از این گفته می‌شود که علم و دانش، تقلید است، و تقلید‌، تقیید است، بی‌درنگ این اشکال به ذهن می‌رسد که تقلید از خدا- اگر نه تقییدی شدیدتر، و انسدادی غلیظ‌تر، دست‌کم آن- نیز تقیید است و ذهن را مبتلا به انسداد می‌کند. پاسخ ابن‌عربی این است که تقلید از خدا خصلتی رهایی‌بخش دارد. استدلال وی در این ادّعا این است که یکی از اسباب انسداد ذهنی در تقلید از عقل و قوای ادراکی، عدم پذیرش نقیض و ناسازگار و معارض و مخالف، از جانب عقل است. به بیان دیگر هرگاه چیزی برای عقل، مکشوف افتد و معلوم و معقول گردد، میل به غلبه و رسوخ می‌یابد، و در نتیجه هر چیزی را که با آن متناقض و ناسازگار باشد، نمی‌پذیرد و مردود می‌داند.

در حالی‌که در جریان تقلید از خدا، می‌بینیم که خدا وقتی -مثلاً- درباره‌ی علم به خودش خبری می‌دهد، نقیضِ آن را نیز می‌گوید؛ و بدین‌گونه نخستین رخنه در حصار انسداد ذهن پدید می‌آید؛ در این‌جا وی این نکته را مطرح می‌کند که همان‌گونه که خدا مبدأ وجود است، مبدأ علم نیز هست و اگر ما وجودمان را از او به‌دست آورده‌ایم، علممان را نیز می‌توانیم از او تحصیل کنیم:
فکَما استَقَدْتَ منه سبحانه الوجودَ فاستَفِد منه العلمَ.(فتوحات، ج۳،ص۲۳۸) پس همان‌گونه که وجود را از خدای سبحان، استفاده کرده‌ای، علم را هم از او استفاده کن.

باید توقّف کنی و خبر را بشنوی. بشنو که او چگونه از خویش خبر می‌دهد؛ و چسان خود را توصیف می‌کند. و لاتبال بالتناقض فی الأخبار.(همان‌جا.) به تناقضی که در اخبار هست، میندیش.

چرا باید از تناقض ترسید و گریخت؟ البته تناقض ترسناک است امّا فقط در کوچه و بازار و در زندگی روزمره. دنیای عقل سلیم،‌ اجازه‌ی ورود تناقض را نمی‌دهد. امّا دنیای اَخبار، اخبار از عوالمی که آن‌ها را نمی‌شناسیم، عوالمی که بوی غربت غیب می‌دهد، و کمی آن سوتر از دنیای دانسته‌هایمان قرار دارد، محکوم به احکامِ عقل سلیم نیست. هر خبری حکایت از مرتبه‌ای از این عوالم دارد. هر خبری، ترانه‌ای را زیرلب زمزمه می‌کند. هر خبری پرده‌ای از یک راز برمی‌دارد؛ و مجموعه‌ی این اخبار، جهانی ناشناخته و مهْ‌گرفته و ابهامْ‌آلود را توصیف می‌کند و خبر از مراتب و سطوحی می‌دهد که گرچه در وهله‌ی اوّل، چنین می‌اندیشی که با تو نسبتی ندارد، امّا اگر دمی بیاسایی و بنشینی‌، و بگذاری تا غبار راه بنشیند، خواهی دید که «تو»، خودت، اندرونت، مجموعه‌ی آن مراتب است؛ و آن خطوطی که فضایی تناقض‌آمیز و پارادوکسیکال را ترسیم می‌کرد، راه‌های متقاطع و درهم تنیده‌ی اندرون تو را نشان می‌دهد:
و انت الحضرةُ الجامعةُ لتلک المراتب.(همان‌جا.) و تویی آن حضرتی که همه‌ی آن مراتب را دربردارد.

آنک صدای فروریختن حصارها، و درهم شکستنِ دیوارها را می‌شنوی و احساس می‌کنی که آرام و سبکبال به پرواز درآمده‌ای. آری این تقلید، تقیید را شکست و قیود ذهن را فروریخت؛ و بر اثر آن، بازار انسداد، کساد شد.

کتاب «تقلید از خدا» صص۳۵۳-۳۵۶

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...