به گزارش ایسنا، به گفته‌ی سیف، کتاب «سیمای قیامت؛ ‌زندگی جاوید در مثنوی‌های‌های حدیقه‌ی سنایی، مولوی و بوستان سعدی» از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی تهران در دست انتشار است.

همچنین به تازگی، کتاب «انیس العارفین» تألیف فخرالدین علی بن کمال‌الدین حسین واعظ کاشفی متخلص به صفی فرزند ملاحسین کاشفی ‌سبزواری با تحصحیح این استاد ادبیات دانشگاه تهران، از سوی همین مرکز نشر در 415 صفحه منتشر شده است.

متن کتاب به قرن‌های نهم و دهم هجری قمری مربوط می‌شود و پس از مقدمه‌ی نویسنده درباره‌ی صفی کاشفی و آثارش، ‌معرفی نسخه‌ها و شیوه‌های تصحیح، 32 باب نیز در کتاب آمده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: در فضیلت و خاصیت بسم الله الرحمن الرحیم‌، در فضیلت فاتحة‌الکتاب و تفسیر و خاصیت آن، در تفسیر آیة‌الکرسی و فضیلت آن، در بیان ایمان و معرفت حق و در فضایل حضرت رسالت پناه.

صفی کاشفی از علما و بزرگان مشهور قرن نهم است که سال 867 در سبزوار متولد شد. او نزد عبدالرحمن جامی - شاعر - و رضی الدین عبدالغفور لاری شاگردی کرده است. رشحات عین الحیات،‌ لطایف الطوایف،‌ کشف الاسرار قاسمی و منظومه‌ی محمود ایاز از جمله آثار اوست.

همچنین عبدالرضا سیف متولد سال 1345 است و از آثارش «قصه‌های پیامبران در مثنوی»، «فارسی عمومی تطبیقی» با همکاری اسماعیل آذر و علی افخمی، «وجوه بلاغت در بیست قصیده‌ی ناصرخسرو» و «ادبیات پایداری در جنگ‌های ایران و روس» هستند.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...