کتاب «ابوالقاسم فردوسی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی» با تحقیق و تدوین اسماعیل منصوری‌لاریجانی منتشر شد.

ابوالقاسم فردوسی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  ایسنا، چاپ نخست این کتاب که از مجموعه کتاب‌های برنامه تلویزیونی «معرفت» است در ۲۲۴ صفحه رقعی، با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۵هزار تومان توسط انتشارات سروش منتشر شده است.

در مقدمه کتاب «ابوالقاسم فردوسی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی» آمده است: حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از شخصیت‌های برجسته ادب فارسی و حماسه‌سرای ایرانی است که با خلق شاهنامه زبان فارسی را احیا کرد. حماسه‌سرایی‌های حکیم فردوسی صرفا جنبه اسطوره‌ای ندارد، بلکه از معانی و مفاهیم بلند حکمی و عرفانی برخوردار است. هر صاحب‌ذوقی که شاهنامه را بخواند، تحت‌تاثیر وطن‌پرستی و حکمت ایرانی همراه با اخلاق و آموزه‌های اسلامی قرار می‌گیرد. حکیم فردوسی عقل را خلعت ایزدی می‌داند و می‌گوید:

خرد مرد را خلعت ایزدی است/ ترا داد خلعت نگه کن که کیست

برخی حکیم فردوسی را هم‌تراز «هومر» دانسته‌اند. فردوسی از نظر قدرت تخیل و تصویر در اوج عظمت است، و از حیث اخلاق و عاطفۀ انسانی و آن‌چه می‌توان فتوت و جوانمردی نامید، گوی سبقت را از بسیاری سرایندگان ربوده است.

فردوسی عقل را شریف‌ترین گوهر جهان هستی می‌شمرد:
خرد زنده جاودانی شناس/ خرد مایۀ زندگانی شناس
خرد افسر شهریاران بود/ خرد زیور نامداران بود
خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هردو سرای

فردوسی همان‌طور که از توانایی کامل و شگفت‌انگیزی در به وجود آوردنِ افسانه یا اسطوره‌های بزرگ براساس قدرت تخیل و تصویر برخوردار است، در بهره‌گیری از عقل و خرد و برهان و استدلال، حکیم عالی‌مقامی شمرده می‌شود.

فردوسی اگرچه صحنه‌های رزم و جنگ را به تصویر کشیده، درواقع به دنبال آن است که تعرض باطنی انسان، یعنی جنگ میان نیروهای اهریمنی و یزدانی و تعارض میان خوبی‌ها و بدی‌ها را بیان کند و ریشه آن‌ها را بیابد. ایشان ریشه بدی‌ها را در خودِ انسان جست‌وجو می‌کند، اما آن‌چه از سوی رحمان می‌رسد خوبی‌هاست، کما این‌که قرآن کریم هم می‌فرماید؛ در جبهه اهریمنی، کسانی مانند ضحاک ماردوش، افراسیاب و گرسیوز مظهر نیروهای اهریمنی شناخته می‌شوند، اما فریدون، کیخسرو، بهرام گور و انوشیروان مظهر ایزدی هستند که ستوده می‌شوند.

در حقیقت، فردوسی در شاهنامه از فرازوفرود روح انسان سخن می‌گوید و شاهنامه همانند آینه‌ای است که شادی و غم زندگی را در آن به نمایش می‌گذارد. توصیه‌های اخلاقی، مقاومت و پایداری در برابر مشکلات را می‌توان سلسله‌ای از تعالیم اخلاقی او در شاهنامه به شمار آورد. او در این کار از موضعی فلسفی برخوردار است و از اسرار حکمت الهی و رموز یزدانی سخن می‌گوید و درواقع، باب عرفان را نیز می‌گشاید و مخاطب خود را به عالم معرفت فرامی‌خواند.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...