پل فایرابند [Feyerabend, Paul K] در کتاب «استبداد علم» [The Tyranny of Science (Ambiguità e armonia: lezioni trentine)] عناصر اصلی فلسفه بالیده و جا افتاده خود را استادانه با داستان بسیار جذابی درآمیخته است: داستان ظهور عقلگرایی در یونان باستان که سرانجام به (تکوین و) تثبیت جهانبینی علمی اسطورهای منتهی شده است.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «استبداد علم» تازهترین کتاب پل فایرابند است که به همت محسن خادمی ترجمه شده و متشکل از چهار سخنرانی فایرابند تشکیل شده است که آنها را در سال 1992 برای عموم ایراد کرده و اریک ابرهایم آن را پس از مرگش جمعآوری و ویرایش کرده است.
یان جیمز کید استاد دانشگاه ناتینگهام در مقدمهای بر ترجمه فارسی این اثر، در توضیح برگزیدن عنوان استبداد علم برای این مجموعه میگوید: «در واقع عنوان اصلی سخنرانیهای او؛ علم چیست؟ معرفت چیست؟ چندان برانگیزاننده نبود، اما عنوان جدید آن یعنی استبداد علم، به یک معنا، سه برابر رهزن است.»
در ادامه او دلایل سه گانه این امر را توضیح میدهد؛ از جمله اینکه فایرابند در تمام عمر خود به کرات منکر وحدت و یکپارچگی علم بوده است. نظریه اصلی مهمترین اثر او یعنی «علیه روش» این بود که چیزی به نام روش علمی وجود ندارد. به گفته کید، دلیل دوم این است که این عنوان این نگرانی را دارد که به این اندیشه میدان می دهد که «مشکل، مشکل علوم تجربی است نه تلقیات ما از آنها، یعنی نگرشهای گشادهتر نسبت به طبیعت و گستره علم و ارزش آن.» همچنین استبداد علم بار منفی با خود برای علم دارد.
در مقدمهای که مترجم فارسی نیز بر این کتاب نوشته است میخوانیم: «فایرابند نهنگ اقیانوس پیمایی است که از اعماق اقیانوس تاریخ علم، فلسفه و هنر گوهرهای ناب صید میکند و فلسفهاش را با آنها میآراید. اما آراء نشئهآور، دائم التغییر و به شدت مستعد کژفهمی او همچون تیغی است در کف زنگیان مست و بیم آن میرود که مورد سوءاستفاده بنیادگرایان دگراندیشستیز قرار گیرد. لذا باید این نکته را همواره مد نظر داشت که فایرابند نه علمستیز، نه تجددگریز و نه سنتگراست.»
در مقدمه ویراستار زبان اصلی(اریک ابرهایم) کتاب نیز درباره دیدگاههای فایرابند مینویسد: «به نظر میرسد که فایرابند همچون زلیگ وودی آلن خود را با محیط بیثبات خویش همسان و همساز میکرد و همواره با مسائل زمانه خود مستقیما درمیپیچید؛ حتی غالبا از هر دو جبهه موافق و مخالف بر سر مسائل واحد استدلال میکرد. فایرابند هرجا مفروضات جزمیای مییافت، میکوشید آنها را به چالش بکشد. وی با به افراط کشاندن اندیشهها، از خوانندگان خود میخواست که فراتر از حد متعارف به مسائل بنگرند. فایرابند متفکری سرکش و سنت شکن بود که در زمان حیاتش به شهرت رسید. اما تغییر مکرر در مواضع خویش و نیز سخنوریهای پرنیش و کنایه او و انتقادات افراطی و همهجایی وی، به سوءتفسیر فلسفه او دامن زد. درواقع، کسانی که میخواستند استبدادی را بجای استبداد دیگری بنشانند، به جای اینکه پیشرفت و ترقی (جوامع بشری) را از گزند جفای مکرر ایدئولوژیهای جزمی حفظ کنند، از ابعاد و جوانب خاص فلسفه فایرابند به شدت سوءاستفاده کردند.
باری دو مولفه لاینفک پلورالیسم فلسفی غالبا سوءفهمشده فایرابند این بود که اولا از وفاداری به یک دیدگاه واحد بپرهیزد و ثانیا نگرشهای بسیار متفاوت به مسائل پیچیده را گسترش دهد.»
در همین مقدمهای که ویراستار زبان اصلی کتاب بر آن نوشته آمده است: «همان طورکه کتاب علیه روش در واقع مجموعه مقالات اولیه فایرابند میباشد، کتاب استبداد علم نیز اکثر مضامین دورههای مختلف تحولات فلسفی فایرابند را از همان آثار اولیه او (تا آثار متاخرش) با هم میآمیزد.»
در پشت جلد کتاب نیز معرفی از این کتاب به این شرح آمده است: «پل فایرابند از بزرگترین فیلسوفان علم قرن بیستم است. او در کتاب حاضر، عناصر اصلی فلسفه بالیده و جا افتاده خود را استادانه با داستان بسیار جذابی درآمیخته است: داستان ظهور عقلگرایی در یونان باستان که سرانجام به (تکوین و) تثبیت جهانبینی علمی اسطورهای منتهی شده است.
استدلال فایرابند این است که برخی مفروضات بسیار شایع و مبنایی علوم تجربی به کل کاذباند و عناصر اساسی ایدئولوژی علمی بر مبنای تعمیمات بسیار سطحیای بنا شده که سوءفهمهای مضحکی از ماهیت حیات بشری به دنبال داشته است. او میگوید نظریهپردازیهای علمی نه تنها مسائل مبرم عصر ما نظیر جنگ و فقر را حل نکرده است بلکه به جای مواجهه با امور جزئی واقعی که میتواند حیات بشر را معنادار سازد، به تجلیل و تکریم کلیبافیهای فانی میپردازد. از آنجا که عینی بودن و جهانشمول بودن علم بر تجرید و انتزاعگری مبتنی است. این امور به معنای دقیق کلمه تبعات نامطلوبی به همراه خواهد داشت، چرا که انتزاع میان اندیشهها و تجربههای ما شکاف میاندازد و سرانجام به زوال هردو میانجامد.
اصحاب نظر به رغم ارباب عمل، تمایل دارند که استبداد را از طریق مفاهیم خود تحمیل کنند و به دور از تجارب درونیای که زندگی را معنادار میسازند. دست به تجرید و انتزاع بزنند. فایرابند استدلال میکند که تجربه علمی نسبت به هر نظریه محضی که تاکنون وجود داشته، برای نیل به واقعیت راهنمای بهتری است و تاکید میکند که هیچ استبدادی نیست که نتوان در مقابل آن ایستاد، حتی اگر با بهترین نیات ممکن اعمال شود. مطالعه این اثر برای تمام کسانی که به نقشآفرینی گذشته و حال علم در شکلدهی جهان مدرن علاقهمندند، جالب توجه خواهد بود.»
کتاب استبداد علم در واقع از چهار سخنرانی فایرابند در سال 1992 با عناوین «تعارض و تطابق»، «عدم اتحاد علوم»، «غنای طبیعت» و «انسانزدایی انسان» تشکیل شده است.
در سخنرانی انسان زدایی انسان آمده است: «در پس پشت نحوه مواجهه من با مسائلی که امروزه در زمره مسائل فلسفی قرار میگیرند، چنین وضعیتی نهفته است. اغلب اوقات که حکایتی نظیر حکایت تالس یا گزنوفانس را نقل میکنم، عدهای در پی شرح و بیان نظاممندی از آنها هستند. بزعم این عده، نقل حکایت گرچه خوشایند است، اما امری سطحی است. زیرا به ریشهیابی مسائل نمیپردازد.»
کتاب «استبداد علم» ترجمه کتاب «The Tyranny of Science» تالیف اثر پل فایرابند که بعد از مرگ او توسط اریک ابرهایم جمعآوری شده به ترجمه توسط محسن خادمی در 250 262 صفحه، با شمارگان 500 نسخه و به قیمت 54000 هزار تومان از سوی انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شده است.