سید مهدی شجاعی با انتشار یک نامه‌ سرگشاده نسبت به توقیف مجموعه کتاب «حماسه سجادیه» اعتراض کرد.

به گزارش کتاب نیوز؛ این نامه در صفحه شخصی شجاعی در اینستاگرام منتشر شده و خطاب به شورای نظارت بر کتاب است. متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:

اعتراض سیدمهدی شجاعی به سانسور و توقیف


شورای محترم نظارت بر کتاب
سلام علیکم و رحمةالله

شنیده‌ام که علیرغم تلاش‌های گسترده و همه جانبه در راستای خالص‌سازی، هنوز در گوشه و کنار و از جمله در آن شورا افراد عاقل و خردمندی هستند که می‌توان در عرصه اندیشه و فرهنگ با آنان گفت‌وگو و تعامل کرد. اگر چنین است، مخاطب این یادداشت همان عزیزانند.

جلد اول رمان «حماسه سجادیه» با عنوان «تویی به جای همه» منتشر شد. جلد دوم با عنوان «اگر غم لشگر انگیزد» در چنبره بررسی و ممیزی گرفتار ماند و مجوز انتشار گرفت اما بلافاصله پس از انتشار به تشخیص افرادی از شورای نظارت، غیرقابل توزیع شناخته شده و دستور توقف توزیع صادر شد و جلد سوم با عنوان «جز حکایت دوست» مدتهاست که در تعلیق مانده و پاسخ صریحی به ناشر داده نشده.

سوال من این است که آیا شما هم این رمان را مطالعه کرده‌اید و غیر قابل چاپ تشخیص داده‌اید؟
آیا ذکر مناقب اهل بیت و انتقاد از حکومت اموی، می‌تواند دلیلی موجه- یا لااقل کافی- برای توقیف یک اثر تلقی شود؟
آیا قانونی برای منع انتقاد از حکومت اموی در جایی تصویب شده است؟
اگر چنین قانونی باشد، طبعا اهالی فرهنگ و ادب و اندیشه از آن مطلع می‌شوند و اگر نیست چرا عده‌ای اختیار و قدرت جلوگیری از انتشار چنین اثری را دارند؟
اثری که موارد عدیده‌ی حذف و سانسور در آن اعمال شده و نهایتا مجوز انتشار گرفته، شورای نظارت مبتنی بر چه قاعده و قانونی می‌تواند مانع انتشار آن شود؟
و آیا اساسا چنین دستوری حاصل جمع نظرات اهل شورا است یا افرادی از اعضای شورا مستقلا و مستبدا چنین دستوری را صادر کرده‌اند؟

آنچه مسلم است رمان حماسه سجادیه از این موانع عبور می‌کند و تحت هر شرایطی به دست مخاطب می‌رسد، همچنان که این حقایق طی قرنها از موانع و مضایق عدیده‌ای، گذر کرده و به دست ما رسیده است. چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
ولی به عنوان اتمام حجت، پیشنهاد من این است که مساله به سامانه جدیدالتاسیس وزارت ارشاد احاله شود؛ همین سامانه‌ای که عنوان آن «نظارت مردمی بر کتابهای منتشر شده» است.
فرض را بر این می‌گذاریم که ما نمی‌فهمیم که فلسفه تاسیس این سامانه، توقیف کتابهای دارای مجوز از گذشته -با محمل آراء و گزارش‌‌های مردمی- است.
فرض را بر این می‌گذاریم که راست می‌گویند و در این مورد، مردم را صاحب تشخیص می‌دانند و به آراءشان اهمیت می‌دهند.

آنچه را که تاکنون فقط در آثار من، مورد سانسور و ممیزی و توقیف و حذف قرار داده‌اند، در اختیار مردم بگذارند و رای و نظر مردم را جویا شوند تا معلوم شود که چقدر از مردم با این میزان انسداد و خفقان و انقباض موافقت دارند.
مشروط به این که جامعه آماری مردم به مفهوم واقعی مردم باشند، نه آن گروه محدود و معدودی که می‌شناسیم و می‌شناسید.
و نظرسنجی مشابه صدا و سیما منحصر به دو گزینه موافقم و خیلی موافقم نباشد.

اگر رای و نظر مردم در مورد کتاب، بعد از انتشار مهم است قبل از انتشار که مهمتر است. خودم هم می‌توانم این موارد را در معرض رای و نظر مردم بگذارم. خلاصه، آنچه من نقدا طالب آن هستم صراحت و شفافیت است.
اگر قانون یا مصوبه‌ای‌ در مورد ممنوعیت نقل فضائل پیامبر و ائمه و نقد عملکرد دشمنان‌شان دارند ارائه دهند و اگر ندارند مثل بقیه قوانین با عناوینی از قبیل صیانت، وضع و تصویب و اعلام کنند تا محققان و نویسندگان هم مثل بقیه اهالی فرهنگ و اندیشه و هنر، تکلیفشان را بدانند.

                       با احترام
                        سید مهدی شجاعی

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...