«دوردست» نوشته میثم نبی درباره زندگی روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای است که تمام زندگی‌اش تحت‌تاثیر رمانی که می‌نویسد، قرار می‌گیرد.

دوردست میثم نبی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان دوردست نوشته میثم نبی توسط نشر افراز منتشر شد.

در بخشی از رمان می‌خوانیم:
«حتی اگر تمامی پیاده‌روهای شهر را هم در هوای برفی قدم می‌زد، باز کافی‌اش نبود. زمان می خواست؛ زمانی بسیار طولانی. طولانی‌تر از هفته‌هایی که از این اتفاق گذشته بود. زمان بیشتر می‌خواست و خیابان‌های بیشتری برای قدم‌زدن و فکرکردن به او که بعد این همه سال دوباره برگشته بود تا خط و ربط این قصه ناتمام را تمام کند.»

آنچه که رمان «دوردست» به تصویر می‌کشد، تصویری از تنهایی انسان است. روایت کسانی که به دلیل عدم انطباق و تن دادن به کلیشه‌های مرسوم جامعه همواره از سوی اجتماع به حاشیه رانده می‌شوند و در اقلیت‌اند. «دوردست» با دستمایه قراردادن چنین مضمونی در بستر یک زندگی شهری تبعات این نوع انتخاب خودخواسته را روایت می‌کند. در چنین موقعیتی مواجهه شخصیت اصلی داستان با مفهوم «عشق» او را به واکاوی دوباره زندگی‌اش فرامی‌خواند: آیا به مدد عشق می‌توان زندگی پرملال را تاب آورد؟

میثم نبی کارشناس ادبیات نمایشی و کارشناس ارشد تهیه‌کنندگی است. از وی پیش از این نمایشنامه «روایت عقل سرخ»، مجموعه داستان «دنیا در آغوش من است» و رمان «آلما» به انتشار رسیده است.

رمان «دوردست» در سال 98 و پیش از انتشار به‌عنوان رمان شایسته تقدیر سومین جایزه ادبی بوشهر شناخته شد. این اثر در 223 صفحه و شمارگان 300 نسخه مهرماه امسال توسط نشر افراز روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...