«دوردست» نوشته میثم نبی درباره زندگی روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای است که تمام زندگی‌اش تحت‌تاثیر رمانی که می‌نویسد، قرار می‌گیرد.

دوردست میثم نبی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان دوردست نوشته میثم نبی توسط نشر افراز منتشر شد.

در بخشی از رمان می‌خوانیم:
«حتی اگر تمامی پیاده‌روهای شهر را هم در هوای برفی قدم می‌زد، باز کافی‌اش نبود. زمان می خواست؛ زمانی بسیار طولانی. طولانی‌تر از هفته‌هایی که از این اتفاق گذشته بود. زمان بیشتر می‌خواست و خیابان‌های بیشتری برای قدم‌زدن و فکرکردن به او که بعد این همه سال دوباره برگشته بود تا خط و ربط این قصه ناتمام را تمام کند.»

آنچه که رمان «دوردست» به تصویر می‌کشد، تصویری از تنهایی انسان است. روایت کسانی که به دلیل عدم انطباق و تن دادن به کلیشه‌های مرسوم جامعه همواره از سوی اجتماع به حاشیه رانده می‌شوند و در اقلیت‌اند. «دوردست» با دستمایه قراردادن چنین مضمونی در بستر یک زندگی شهری تبعات این نوع انتخاب خودخواسته را روایت می‌کند. در چنین موقعیتی مواجهه شخصیت اصلی داستان با مفهوم «عشق» او را به واکاوی دوباره زندگی‌اش فرامی‌خواند: آیا به مدد عشق می‌توان زندگی پرملال را تاب آورد؟

میثم نبی کارشناس ادبیات نمایشی و کارشناس ارشد تهیه‌کنندگی است. از وی پیش از این نمایشنامه «روایت عقل سرخ»، مجموعه داستان «دنیا در آغوش من است» و رمان «آلما» به انتشار رسیده است.

رمان «دوردست» در سال 98 و پیش از انتشار به‌عنوان رمان شایسته تقدیر سومین جایزه ادبی بوشهر شناخته شد. این اثر در 223 صفحه و شمارگان 300 نسخه مهرماه امسال توسط نشر افراز روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...