محمد محمدعلی، داستان‌نویس و نویسنده رمان‌هایی چون «برهنه در باد»، شامگاه پنج‌شنبه ۲۳ شهریور درگذشت.

محمد محمدعلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، محمد محمدعلی در سال‌های اخیر به همراه خانواده خود در ونکوور کانادا زندگی می‌کرد، شهری که در آن با برگزاری کارگاه‌های داستان‌نویسی تلاش می‌کرد ارتباط مهاجران ایرانی با ادبیات فارسی را همچنان حفظ کند و داستان‌نویس‌های جدیدی را معرفی کند.

علت درگذشت این نویسنده هنوز اعلام نشده است و طبق گفته مرتضی مشتاقیان که خود نمایشنامه‌نویس ساکن ونکوور است، محمدعلی بعدازظهر پنج‌شنبه ساعت ۱۵:۲۰ در همین شهر چشم از جهان فروبسته است.

محمد محمدعلی فعالیت حرفه‌ای خود را پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ با انتشار مجموعه‌های داستان «دره هندآباد گرگ داره» و «از ما بهتران» در سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۷ آغاز کرد که اولی آثاری واقع‌گرا محسوب می‌شود و دومی بر اساس افسانه‌ها و باورهای عامیانه نوشته شده و در برخی لحظات به رئالیسم جادویی نزدیک می‌شود.

از مهم‌ترین آثار او رمان «برهنه در باد» محسوب می‌شود که جایزه داستان‌نویسی «یلدا» را نیز از آن خود ساخت، اثری که همچنین در میان نامزدهای نهایی جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات بود.

محمد محمدعلی در سال‌های پس از انقلاب از چهره‌های شاخص کانون نویسندگان بود، یکی از امضاءکنندگان بیانیه مشهور ۱۳۴ نویسنده که به اختناق شدید در اوایل دهه ۱۳۷۰ اعتراض می‌کرد.

از آثار او همچنین می‌توان به رمان‌های «باورهای خیس یک مرده» و «جهان زندگان» اشاره کرد که نگارش این دومی را در ونکوور به پایان رساند.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...