انتخاب انتظار | ایران


داستان بلند «نشان‌کرده» آخرین کتاب بلقیس سلیمانی، روایتی است که از دل تجربه‌های زیسته و حافظه جمعی شکل گرفته و به داستانی خواندنی تبدیل شده است. این اثر صرفاً حکایتی عاشقانه یا فقط بازتاب وقایع جنگ 8 ساله نیست، بلکه پیوندی میان فرهنگ، تاریخ و فردیت به شمار می‌آید؛ جایی که روی بوم فرهنگی، لایه‌های روان‌شناختی و کشمکش‌های اجتماعی درهم آمیخته و روایت زنان و مردان را در لحظات تعیین‌کننده تاریخ معاصر ایران پیش روی خوانندگان می‌گذارد. سلیمانی با زبانی روان و تصویرسازی‌هایی دقیق، مخاطب را به سفری میان گذشته و حال می‌برد؛ سفری که پرسش‌هایی بنیادین درباره مفهوم انتظار، وفاداری و نقش تابوها و رفتارهای تحمیلی اجتماعی-‌فرهنگی بر زندگی زنان را پیش می‌کشد.

خلاصه رمان نشان‌کرده سلیمانی

زنی با شمایل انتظار
خوبناز، شخصیت زن اصلی «نشان‌کرده» چهره‌ای همزمان آشنا و ناشناخته برای مخاطب ایرانی است. آشنا، چون بارها در تاریخ اجتماعی ایران، به‌خصوص در مواجهه با وقایع هشت سال دفاع مقدس، زنان منتظر و شبیه او را دیده‌ایم؛ در قاب عکس‌ها، در برپایی مراسم‌های سالگرد، در خانه‌هایی که هنوز وسایل عزیز بازنگشته‌شان مرتب نگهداری می‌شود و ناشناخته، چون این زن روایت خودش را دارد، زنی که از قالب مرسوم «زن قربانی» فاصله می‌گیرد.

انتظار برای او ابتدا یک وضعیت تحمیلی است؛ وضعیتی که از شرایط تاریخی و اجتماعی می‌آید و به‌ گونه‌ای همچون سایه‌ای سنگین بر زندگی روزانه‌اش می‌افتد. به‌عنوان زن جوانی که نامزدش مراد، به جنگ رفته و دیگر بازنگشته، او نه‌تنها با فقدان شخصی مواجه است، بلکه با نگاه عمومی و اجتماعی نیز دست ‌و پنجه نرم می‌کند؛ نگاه‌هایی که وفاداری و سکوت او را مطلوب می‌دانند و تداوم آن را‌ طلب می‌کنند. اما در این داستان شاهد حرکت دیگری نیز هستیم؛ سلیمانی تغییر درونی شخصیت اصلی داستان را گام‌ به‌ گام و با ظرافت روانی نشان می‌دهد؛ ‌آنچنان که زن از حفظ وضع موجود به سمت بازتعریف آن پیش می‌رود. دیگر منتظر ماندن برایش یک ضرورت نیست؛ بلکه تصمیمی آگاهانه و بخشی از هویت شخصی‌اش می‌شود. این گذار، بازتابی از مقاومت پنهان زنان در برابر فشارهای میراثی و تابوهای فرهنگی است که می‌خواهند نقش زن را به همسر یا نامزد غایب محدود کنند و از او اسوه صبر و سکوت بسازند.

در این مسیر تحول، نویسنده به ‌خوبی به لحظات کوچک اما تعیین‌کننده اشاره می‌کند؛ حضور خوبناز در فعالیت‌های داوطلبانه اجتماعی، از دیدار با دوستانی که از جنگ و شرایط پس ‌از آن عبور کرده‌اند تا مواجهه با خانواده‌هایی که مسیر زندگی تازه‌ای در پیش گرفته‌اند و حتی گفت‌وگوهای کوتاهی که در خلال این رفت‌وآمدها، زن را با پرسش‌های تازه روبه‌رو می‌سازد. همه اینها باعث می‌شود انتظار دیگر تنها مابه‌ازای وفاداری نباشد، بلکه به نشانه‌ای از انتخاب تبدیل شود.

کرمان و گوران، میدانی برای روایت
سلیمانی در انتخاب جغرافیا برای این اثر، تنها به ساخت یک مکان ساده رضایت نمی‌دهد. کرمان، با تاریخ، اقلیم و مردمش، حضور ملموسی در اغلب روایت‌های داستانی او دارد. «گوران»، شهر خیالی نویسنده، گرچه ساخته ذهن است، اما بر بستر واقعیت‌های کرمان و شهرهای مشابه بنا شده تا روایت، آزادی بیشتری در پرداخت داشته باشد و در عین حال، پیوندهای فرهنگی خود را با زادگاهش حفظ کند. در این جغرافیای داستانی، سنت و مدرنیته در کنار هم حضور دارند؛ سنت با آیین‌ها، زبان و ساختار خانواده‌های پرجمعیت؛ مدرنیته با تغییرات آرام اما پیوسته در سبک زندگی، معماری خانه‌ها و ارتباطات اجتماعی. این تضاد، عناصر کشمکش درونی شخصیت‌ها را پررنگ‌تر می‌کند. زن داستان، در چنین شهری، ناگزیر باید نقش خود را در چهارچوبی تعریف‌ کند که از کودکی آموخته: حفظ آبرو، رعایت هنجارهای اجتماعی و وفاداری به آنچه عرف تعیین کرده است. اما نکته قابل توجه آن که گوران در آثار داستانی سلیمانی حضوری همیشگی دارد، آن‌طور که پیش‌تر هم در گفت‌‌وگو با «ایران» گفته؛ گوران خیالی داستان‌های او نماد است؛ کنایه‌ای از وضعیتی که سال‌هاست با مدرنیته دست ‌و پنجه نرم می‌کند و هنوز نتوانسته آن‌طور که باید، تغییرات جهان جدید و مواجهه با تجدد را بپذیرد.

زبان محلی و واژگان بومی در دیالوگ‌ها نه‌تنها فضاسازی می‌کنند، بلکه عمق فرهنگی داستان را می‌سازند. حتی کوچک‌ترین جزئیات، مثل شیوه برگزاری مراسم یا طراحی خانه‌ها، بخشی از شناخت خواننده را از فضای حاکم بر «گوران» کامل می‌کند. این پیوند میان مکان و روایت، تأثیر تصمیم‌های شخصیت‌ها را چندبرابر می‌کند؛ زیرا هر انتخاب، در زمینه‌ای ریشه‌دار معنا می‌گیرد.

سنگینی حضور غیرمستقیم جنگ
جنگ در «نشان‌کرده» هیچ‌گاه به صحنه نبرد مستقیم تبدیل نمی‌شود، ولی حضورش همان‌قدر سنگین است که در میانه میدان حس می‌شود. سلیمانی تمرکز خود را بر زندگی پشت جبهه گذاشته؛ بر زنانی که نه لباس خاکی پوشیدند و نه تفنگ گرفتند، اما بار سنگین جنگ را به شکل دیگری به دوش کشیدند. تصویرسازی‌های سلیمانی از جنگ و تبعات آن در این کتاب همگی برآمده از تجربیات زیسته‌اش هستند؛ از اشاره مختصری که به رخت‌شوی‌خانه لباس رزمندگان می‌کند تا آنجا که خوبناز به خانه‌ کوچکی قدم می‌گذارد که همسران چند شهید به همراه فرزندان‌شان به شکلی اشتراکی در آن زندگی می‌کنند تا اجاره کمتری بپردازند.

در بافت داستان، جنگ، خلأیی طولانی و پرهزینه ایجاد می‌کند؛ نه‌تنها برای خانواده‌ها، بلکه برای کل جامعه. زنانی مانند شخصیت اصلی، با مراسم یادبود، شایعات متناقض و فشارهای فرهنگی روبه‌رو هستند؛ فشارهایی که به او می‌گویند سکوت و صبر بهترین واکنش است. در همین سکوت، سال‌ها سپری می‌شود، بی‌آنکه پاسخی روشن از سرنوشت عزیزان گمشده به دست آید.

خوبناز، به‌عنوان شخصیت اصلی «نشان‌کرده»، نمونه‌ای از این فشارها را نمایان می‌کند؛ آنچنان که ترجیح می‌دهد نامزد گمشده‌اش را به‌عنوان رزمنده و اسیر معرفی کند، حتی اگر حقیقت تا حدی متفاوت باشد. این انتخاب، بیشتر از آنکه بیان واقعیت باشد، کاری ا‌ست برای حفظ آبرو و هماهنگی با معیارهای اجتماعی. در نگاه جامعه، چنین روایتی شرافتمندانه‌تر از بازگویی واقعیت تلخ یا مبهم است.

نویسنده با استفاده از تجربه‌های شخصی و مشاهدات خود از سال‌های جنگ، لایه‌های روانی این وضعیت را نشان می‌دهد؛ اضطراب دائمی، فرسودگی عاطفی و تلاش برای ساختن یک زندگی «عادی» در شرایط غیرعادی. او به آثار بلندمدت جنگ اشاره می‌کند؛ به تغییر نقش‌های خانوادگی، به مهاجرت‌های درون‌کشوری و به بازتعریف روابط اجتماعی در دوران پساجنگ.

پلی میان بومی‌گرایی و جهان‌روایی
زبان در «نشان‌کرده» برآمده از هم‌نشینی دو جهان است؛ جهان محلی که با واژگان، اصطلاحات و ریتم گفت‌وگوها ساخته می‌شود و جهان ادبی که با تصویرسازی و روایت منسجم شکل می‌گیرد. این ترکیب، متن را برای قشرهای متفاوتی از خوانندگان جذاب می‌کند؛ چه آنان که به فضای بومی آشنا هستند، چه آنان که با آن غریبه‌اند. البته بهره‌مندی نویسنده از اصطلاحات بومی در اندازه‌ای است که حال و هوای فرهنگی مورد نظرش بر داستان حاکم شود و نه در حدی که سخت‌خوان یا محدود به گروه خاصی شود.

ساختار داستان عمدتاً خطی است، اما بازگشت‌های مکرر به گذشته، تنش روایی را حفظ می‌کند و لایه‌های جدیدی از شخصیت‌ها را افشا می‌کند. استفاده از حافظه به‌عنوان ابزار روایی، باعث می‌شود ارتباط میان اکنون و گذشته همیشه زنده بماند. در این ساختار، مکث‌ها و سکوت‌ها اهمیت فراوان دارند. سکوت زن هنگامی که دیگران درباره بازگشت نامزدش پرس‌وجو می‌کنند یا وقتی در مراسمی نشسته و به عکس‌ها نگاه می‌کند، بیش از هر کلمه‌ای حرف می‌زنند. این سبک روایت، نه بر بزرگ‌نمایی حادثه، بلکه بر جزئیات انسانی و واکنش‌های عاطفی تمرکز دارد. سلیمانی با این رویکرد نشان می‌دهد که ادبیات زنانه و ادبیات جنگ می‌توانند در نقطه‌ای مشترک به هم برسند، در بررسی نقش انسان در مواجهه با شرایط تحمیلی، بدون گرفتار شدن در تعارفات قهرمانانه یا مرثیه‌سرایی‌های یک‌جانبه.

«نشان‌کرده» در بستر سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان روایت می‌شود، با این حال فراتر از محدوده زمانی و مکانی خود حرکت می‌کند. سلیمانی با تکیه بر جغرافیا، فرهنگ و تجربه‌های زیسته، رمانی خلق کرده که از دل روایت‌های محلی، مسأله‌ای جهانی استخراج می‌کند. مفاهیمی مانند وفاداری، انتخاب و توان انسان برای بازسازی زندگی، در هر نقطه‌ای از جهان قابل‌ درک‌اند و به بوم فرهنگی یا ملت خاصی محدود نمی‌شوند. آخر آن که «نشان‌کرده» ما را به اندیشیدن درباره نقش افراد در تاریخ جمعی و تأثیر انتخاب‌های شخصی بر جریان زندگی، دعوت می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...