آرمانشهر در سرزمین «آرامش» | آرمان ملی


روزی روزگاری نه‌چندان دور، در جهانی که ظاهرا شبیه جهان ماست، ژانر ادبی معروف به فانتزی حماسی عمدتا قلمرو مردان نویسنده سفیدپوست بود و از دل اسطوره‌ها و افسانه‌های بازیافت‌شده اروپای شمالی که از روند مدرنیته جان به‌در برده بودند ریشه گرفته بود. نویسندگان و خوانندگان این ژانر را اغلب آدم‌هایی تشکیل می‌دادند که مثل مردهای جنگلی با موهای ژولیده و لباس‌های درهم برهم دیده می‌شدند و تصور می‌شد که در گروهای قبیله‌ای و مثل غارنشین‌ها زندگی می‌کنند.

البته این شایعات اصلا حقیقت نداشتند و از ابتدا خوانندگان زیادی عاشق جهان‌های تخیلی سی.اس. لوییس و جی .آر.آر تالکین و بسیاری از کسانی که پس از آنها آمده‌اند بودند. این نویسندگان که مجبور بودند با فضای نوشتاری مبارزه و مقابله کنند که در بهترین حالت گرفتار کلیشه‌های جنسیتی از مدافتاده و بی‌توجهی عمدی فرهنگی بود و گاهی حتی خیلی تلخ‌تر از این حرف‌ها. درست شبیه به داستان‌های الف و اورک‌ها در «ارباب حلقه‌ها» اما خیلی ناخوشایندتر از آن.

زمین شکسته [broken earth] اثر ان .کی. جمیسین [N. K. Jemisin]

مانند بقیه داستان‌های خوب در این ژانر-مثلا همین اثر فوق العاده «زمین شکسته» [broken earth] اثر ان .کی. جمیسین [N. K. Jemisin] که تریلوژِی درباره بردگی، انقلاب، نابودی و رستگاری است، همچنین رمان کتاب سوم او به‌نام «آسمان سنگی»، قصه تحولات بزرگ داستان حماسی تخیلی و ژانر همتای آن، که ژانر علمی‌تخیلی بود، بسیار طولانی است و شامل تعداد زیادی از پیشگامان و قهرمانان افسانه‌ای مانند نویسندگانی از جمله اورسولا لو گووین، آن مک‌کافی، ساموئل آر.دلانی، و اوکتاویا باتلر و نویسندگان مرد سفیدپوست که به دلایل خاص خود سعی در گسترش این ژانر داشتند است. به‌اضافه اسامی نیل گیمن و جی. آر.آر مارتین، همچنین فرانک هربرت مبتکر سلسله‌داستان‌های تپه ماسه‌ها، کسی که با تلفیق علم، جادو، نجوم و آگاهی زیست‌محیطی به‌عنوان پیشرویی مهم در شکلگیری «زمین شکسته» نقش داشته است.

اینها هیچ‌کدام از جامعیت و تاثیرگذاری رمان جمیسین کم نمی‌کنند. این زن آفریقایی‌آمریکایی، با «تریلوژی وراثت» که در سال 2011 تکمیل شد صحنه حماسی فانتزی را در تسخیر خود گرفت و در «زمین شکسته» به‌خوبی صلاحیتش را ثابت کرد. او سال 2016 به‌عنوان اولین نویسنده سیاه‌پوست برنده جایزه هوگو برای بهترین رمان شد. اتفاقی که در 2017 و 2018 برای دومین و سومین جلد سه‌گانه‌ «دروازه اوبلیسک» و «دروازه سنگی» تکرار شد.

پیشرفت و موفقیت جمیسین در فضای فرهنگی ناخوشایندی رقم می‌خورد که در آن جنگی در میان نویسندگان فانتزی علمی‌تخیلی جهان درباره موضوع هویت و بازنمایی و درک «صحیح‌گویی سیاستمدارانه» برقرار است که خود آینه فضای کلی جهان ماست. وقتی نوبت به خواندن کتاب‌های واقعی جمیسین می‌رسد باید بگوییم هردو موضوع را به‌خوبی نشان می‌دهد بستگی دارد چطور به آن نگاه کنید. داستان افسانه‌ای که از جدایی و جنگ مادر و دختری در قاره‌ای دور به نام «آرامش» بدون شک عرف و سیاق رایج فانتزی‌های قدیمی را به شدت تغییر می‌دهد.

هردو شخصیت‌های اصلی داستان زن هستند: ایسان که قدرت کنترل ذهنی بالایی بر محیط طبیعی اطرافش دارد، اما به‌تدریج به سنگ تبدیل می‌شود و ناسان دختر یاغی و نوجوانش که به همان اندازه خطرناک است. هیچ‌یک از آنها پرنسس‌هایی زیبا و نازپرورده و معتقد به هماهنگی جهان و همزیستی مسالمت‌آمیز نیستند. خواننده دقیق به این نکته توجه خواهد داشت که در این مناطق در قاره «آرامش» (مناطق استوایی) که ساکنان پوست‌تیره دارند، تمدنی پیشرفته‌تر و بالاتر تصویر شده، درحالی که سفیدپوستان مناطق قطبی را آدم‌هایی بی‌تمدن و عقب‌مانده نشان داده است.

جمیسین تلاش می‌کند جهان شکسته اطراف آنها را که به‌نظر می‌رسد به دست تکنولوژی از هم پاشیده به تصویر بکشد و البته خواننده قرن 21 آن را کاملا درک می‌کند. از آنجا که تاریخچه دنیای «آرامش» بسیار پیچیده است و هر واقعه‌ای شامل جزئیات مهم نیز هست. خواندن کتاب «آسمان سنگی» اصلا راحت نیست. از این جهت طرفداران «بازی تاج‌وتخت» خیلی ناآشنا با فضا نیستند: بله شما باید بخش‌های ابتدایی را اول بخوانید و بعد از خواندن سریع و وقتی از کل داستان و اتفاقات لذت بردید و باخبر شدید بد نیست دوباره برگردید و هر فصل را به‌طور جداگانه با سرعت کمتری بخوانید تا جزئیات را متوجه شوید.

«آرامش» دنیایی است پر از ناامیدی، مرگ قرون وسطی‌ای و مبارزاتی. داستان «زمین شکسته» مثل داستان سیاره میمون‌ها یک تصویرسیاسی ساده نیست، بلکه پر از تلمیح و تشبیه و استعاره است. جمیسین نشان می‌دهد چطور فناوری پیشرفته منجر به عذاب و نابودی و شکلی غیرقابل اجتناب از زندگی در قاره «آرامش» شده. درواقع مثل آینده‌ای است که ممکن است برای ما هم رخ دهد. البته از طرف دیگر این تصویر کاملا هم تاریک نیست؛ چون دنیای قاره «آرامش» سازماندهی بهتری دارد و آرمانشهر بهتری هم به‌نظر می‌آید و با ساختاری توتالیتر بهتر جامعه را اداره می‌کند. دست‌کم این دنیا از آنچه تابه‌حال در جوامع انسانی به‌وجود آمده موفق‌تر به‌نظر می‌رسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...