رمان "لورای اصیل" ولادیمیر ناباکوف 32 سال پس از مرگ او و علیرغم میل باطنی‌اش برای انتشار آن امروز سه شنبه 17 نوامبر همزمان در لندن و نیویورک منتشر می‌شود.

به گزارش مهر به نقل از PNA، این رمان 32 سال پس از نگارش آن توسط نویسنده مشهور روس ولادیمیر ناباکوف، امروز همزمان در لندن و نیویورک منتشر می‌شود.

این اثر ناباکوف در حالی انتشار می‌یابد که وی در زمان حیات خود خواستار سوزانده شدن این کتاب و عدم انتشار آن شده بود. در واقع این دومین رمان ناباکوف است که سوزانده نمی‌شود. وی همچنین خواستار سوزانده شدن رمان "لولیتا" خود شده بود.

 "لورای اصیل" با تدوین و تنظیم دیمیتری ناباکوف (پسر این نویسنده مشهور) به بازار جهانی کتاب عرضه می‌شود.

"لورای اصیل" امروز سه‌شنبه توسط بنگاه انتشاراتی رندوم هاوس منتشر و توزیع می‌شود. این در حالی است که روسیه اعلام کرده تا دو ماه دیگر کپی این رمان را به زبان روسی منتشر خواهد کرد.

نسخه دستنویس "لورای اصیل" در بانکی در مونتروی سوئیس - شهری که ناباکوف در سال 1977 در آنجا درگذشت - نگهداری می‌شود. این رمان جزو آخرین آثار ناباکوف است که وی پیش از مرگش در سال 1977 به صورت دست نوشته روی 138 ورقه یادداشت آن را نوشته بود. او به محض پایان این اثر از همسرش خواسته بود تا آن را بسوزاند.

کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند مخاطبان از انتشار این اثر استقبال کنند و کتاب به فروش بالایی دست یابد.

ولادیمیر ناباکوف جزو معدود نویسندگان روسی است که فضای سرد و سنگین ادبیات روسیه بر داستانهایش حاکم نیست. اعتبار و شهرت فراوان ناباکوف با رمان "لولیتا" به اوج رسید که در زمان انتشار، واکنشهای متفاوتی برانگیخت. از دیگر آثار مهم ناباکوف می‌توان به رمان "ماری" (ماشنکا)، "دعوت به مراسم گردن‌زنی"، "زندگی واقعی سباستین نایت" و "آتش رنگ پریده" اشاره کرد. 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...