«قاتلی در ماه کامل» [Murder at Full Moon] عنوان رمانی نوشته شده توسط اشتاین‌بک است که تا کنون کسی آن را نخوانده است.

جان اشتاین‌بک

به گزارش کتاب نیوز به نقل ازایبنا، سال‌ها قبل از انتشار رمان موش‌ها و آدم‌ها و خوشه‌های خشم و سال‌ها قبل از اینکه نویسنده این رمان مشهور یعنی جان اشتاین‌بک به شهرت جهانی برسد، رمانی در ژانر جنایی از این نویسنده آمریکایی نوشته شد که هرگز توسط کسی خوانده نشد و در حقیقت اشتاین‌بک قبل از شهرت سه رمان نوشت که هرگز جایی منتشر نشد. دو جلد از این رمان‌ توسط نویسنده جوان به خاطر عصبانیت از دست ناشران نابود شد؛ ولی سومی با عنوان «قاتلی در ماه کامل» نگه داشته شد و از آن زمان تا کنون کسی آن را نخوانده است.

جان ارنست استاین‌بک جونیور که در منابع فارسی بیشتر با نام جان اشتاین‌بک شناخته می‌شود، یکی از شناخته شده‌ترین و پرخواننده‌ترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا و همچنین یکی از مهم‌ترین نمایندگان مکتب ادبی ناتورالیسم می‌باشد. از بهترین آثارش می‌توان به رمان خوشه‌های خشم اشاره کرد که در سال 1939 منتشر شد. این نویسنده در دوران اوایل نویسندگی خود رمان قاتلی در ماه کامل را در سال 1930 نوشت ولی همه ناشران آن را رد کردند. حالا محافل آکادمیک از بنیاد اشتاین‌بک -که این اثر را در اختیار دارد- درخواست کردند تا این رمان را منتشر کند.

پرفسور گاوین جونز استاد ادبیات آمریکایی در دانشگاه استنفورد در نامه‌ای سرگشاده برای چاپ این اثر دیده نشده اشتاین‌بک به طور رسمی از بنیاد مذکور دعوت کرده است. وی -که چند کتاب درباره زندگی و آثار اشتاین‌بک نوشته است- در این نامه آورده است: عموم مردم می‌خواهند اثر منتشرنشده نویسنده مشهور آمریکا را بخوانند. هیچ کس درباره این رمان چیزی نمی‌داند که هم‌اکنون در آرشیو کتابخانه دانشگاه تگزاس نگهداری می‌شود.

خوشه‌های خشم او در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. اشتاین‌بک به سبب خلق این آثارش جایزهٔ نوبل سال ۱۹۶۲ را برد. از نوشته‌های دیگر او به چمنزارهای بهشتی، به خدایی ناشناس، تورتیلافلت، دره دراز، ماه پنهان است، دهکده ازیادرفته، کره اسب کَهَر، شرق بهشت، مروارید و پنجشنبه شیرین می‌توان اشاره کرد.

ماجرای رمان دیده نشده اشتاین‌بک در شهر ساحلی در ایالت کالیفرنیا درباره قتل‌های زنجیره‌ای است که مردم محلی را به وحشت انداخته است. قاتل زنجیره‌ای شهر عادت دارد قربانیان خود را در شب‌هایی شکار کند که ماه در آسمان کامل می‌شود. در این رمان که توسط خود اشتاین‌بک با ماشین تحریر شخصی‌اش نوشته شده است، دو تصویر نقاشی‌ شده توسط خودش نیز دیده می‌شود

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...