گذار به ستایش رنج | اعتماد


رمان «سیاه برازنده توست» [Al-Aswad Yaleeq Biki یا الأسود یلیق بک] نوشته احلام مستغانمی [Ahlam Mosteghanemi] است. نویسنده عرب ‌زبان الجزایری كه نامش 8 سال پیش با رمان «خاطرات تن» كه رضا عامری به فارسی برگردانده بود در ایران سر زبان‌ها افتاد. «سیاه برازنده توست» ضرباهنگ تندی دارد و این گویا خصلت آثار داستانی اوست. مریم اكبری توانسته در ترجمه رمان این ضرباهنگ را به فارسی منتقل كند و به اصطلاح از زبان مبدا به مختصات زبان مقصد درآورد.

مشکی سیاه برازنده توست» [Al-Aswad Yaleeq Biki یا الأسود یلیق بک]  احلام مستغانمی [Ahlam Mosteghanemi]

كتاب را ذیل عنوان «رمان عاشقانه» طبقه‌بندی می‌كنند اما آنچه در این رمان اهمیت دارد، توصیفات پر تب‌وتاب یك روایت عاشقانه و شرح فراغ عاشق و معشوق دور مانده از هم نیست؛ مهم‌تر دریچه‌ای است كه نویسنده در جریان روایت هجران دو شخصیت اصلی رمان به مسائل سیاسی الجزایر می‌گشاید و در روایتش مفاهیم سیاسی و اجتماعی پیرامون شخصیت‌ها را در شمایلی هنری بازخوانی می‌كند.«سیاه برازنده توست» را ورای لایه‌ای از روایت كه رابطه هاله و طلال را دربر می‌گیرد باید روایتی از وضعیت سیاسی جهان عرب و البته منطقه خاورمیانه دانست. در رمان مستغانمی شاهد رویارویی دو تفكر رایج در منطقه خاورمیانه هستیم كه در تقابل دو شخصیت اصلی موضوعیت پیدا می‌كنند. هاله، زن خواننده الجزایری و طلال، مرد بازرگان لبنانی اگرچه رابطه عاشقانه با هم دارند اما به لحاظ نگرش سیاسی و اجتماعی در دو جبهه كاملا متفاوتند. زن كه اهل الجزایر استعمارزده است، خانواده‌اش را در جریان مبارزه علیه تروریسم از دست داده و حالا خود را نماینده قربانیان تروریسم در عصر پسااستعمار می‌بیند. در حالی كه مرد به سبب فجایع منطقه و كشورش لبنان به امیال مادی پناه می‌برد تا از رهگذر لذت‌جویی از مفهوم «شادمانی» كه در ذهن دارد، برسد. انتخابی كه نتیجه‌اش چیزی جز افسردگی نیست.

از این منظر قصه هاله و طلال تنها قصه تمنایی عاطفی نیست بلكه تلاقی دو طرز تفكر است با همه عقبه‌ای كه دارند. رمان در تلاقی این دو نگاه از پیش‌فرض زن بودن هاله و مرد بودن طلال عبور می‌كند و قصه ظاهرا عاشقانه در یك دگردیسی به موقعیتی دیالكتیكی حاصل از برخورد باورهای متضاد می‌رسد. زاویه دید رمان سوم‌ شخص است و این به نظر تمهید هوشمندانه مستغانمی است برای اینكه روایت از افتادن در دام جانبداری‌های راوی اول شخص از شخصیت زن داستان مصون بماند. آنكه قصه «سیاه برازنده توست» را روایت می‌كند به سبب فاصله فرمی مساوی از هاله و طلال، راوی آزادی است كه خود را برای نفوذ به درون هر دو شخصیت رمان از قدرت، فضا و امكانات بیانی كافی برخوردار می‌كند. شاید جهان‌بینی احلام مستغانمی را بتوان در همان تقدیم‌نامچه بلند كتاب دید. تقدیم‌نامچه‌ای كه بیش از هر چیز درد و رنج جاری در هستی را ستایش می‌كند. این جملات بخشی از آن تقدیم‌نامچه است: «... به خاطر دوست زیبایم كه بر گرد و غبار زرین سعادتی سپری ‌شده، روزگار می‌گذراند و درد را موهبتی می‌داند كه عذاب را زیبا كند، همه این نت‌های آهنگین را در كتابی ریختم؛ شاید به او رقص روی خاكستر را یاد دادم....»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...