هستی‌شناسی ادبی | سازندگی


دیوید دیویس [David Davies] استاد دانشگاه مک‌گیل که دکترای فلسفه دارد، در کتاب «زیبایی‌شناسی و ادبیات» [Aesthetics and Literature] (ترجمه عبداله سالاروند، نشر نقش جهان) چهار گونه پرسش را که فیلسوفان در حوزه هنری‌-ادبی دنبال می‌کنند برررسی می‌کند. از این منظر این کتاب سهم ارزنده‌ای در زیبایی‌شناسی معاصر دارد و یکی از مهم‌ترین آثارمنتشرشده در قرن بیست‌ویکم است که فهم ژرف‌تری از ادبیات به خواننده می‌دهد.

دیوید دیویس [David Davies] زیبایی‌شناسی و ادبیات» [Aesthetics and Literature]

کتاب «زیبایی‌شناسی و ادبیات» سراسر در پی تبیین نگاهی دقیق و بایسته در فهم و واکاوی آثار ادبی است و پیوسته در جای‌جای فصل‌ها در پی رسیدن به پاسخ‌های فلسفی است و از این رهگذر به عناوینی از جمله نظریه عواطف، وجودشناسی و شناخت‌شناسی می‌رسد و در هر یک از این نظریات، نمونه‌های بایسته‌ای از متون ادبی برجسته را واکاوی می‌کند.

با نگاهی آنی به فهرست کتاب، به‌ظاهر عناوین تازه‌ای به چشم نمی‌خورد. موضوعات، موضوعات آشنا برای مخاطب پیگیر است. از «ماهیت اثر ادبی» گرفته تا «ادبیات و عواطف و اخلاق و جامعه»، همگی جزء مباحث همواره مطرح در میان فلاسفه و زیبایی‌شناسان ادبی بوده است. اما چه نکته تازه‌ای دیوید دیویس، نویسنده کتاب، را مجاب کرده تا گام در این راه مالوف و شناخته‌شده بگذارد. چیزی که یک فیلسوف را به حوزه‌های ادبی نزدیک می‌سازد، همانا هستی‌شناسی ادبی است. از چگونگی شکل‌یابی آن گرفته تا خاستگاه‌ها و زمینه‌های اجتماعی آن و شناخت و ارزش قائل‌شدن برای یک اثر ادبی. اما دیویس یک تفاوت اساسی و بنیادین و البته تیزبینانه را نیز هنگام تبیین ماهیت ادبیات مطرح می‌کند، و آن خط فاصل میان اثر ادبی و اثر هنری ادبی است. از این‌رو، ماهیت شناخت‌ها امکان مشخص‌تری در اختیار منتقد یا مخاطب نکته‌سنج قرار می‌دهد تا به فهم درست و دقیق محتوای اثر دست یابد.

از سوی دیگر در تلاش برای جداسازی داستان از ناداستان برمی‌آید و وجوه تمایز آن را در زبان می‌جوید، چراکه ما در خلال خوانش متن داستان، که ارجاع به درون خود متن است، به یک امر غیرواقعی نزدیک می‌شویم که با علم به خیالی‌بودن، با یک وجه عاطفی تمایل پیدا می‌کند، و از همین وجه بسیار اثرگذار است که بینش اخلاق‌گرایانه ادبیات سربرمی‌آورد، چراکه اساسا روح ادبیات با ذات تزکیه نزدیک است و همسویی دارد، همانی که ارسطو آن را کاتارسیس می‌نامد. سویه روایی ادبیات میل به پاکسازی روح انسان دارد. و چون جان انسان را تحریک می‌کند، درنتیجه به تغییر اخلاق در فرد می‌انجامد.

«زیبایی‌شناسی و ادبیات» کتابی است مشتمل بر نُه فصل که به بررسی ماهیت ادبیات، تبیین پرسش اثر ادبی چیست، ماهیت داستان، خوانش داستان ـ حقیقت داستانی، خوانش داستان ـ تفسیر آثار ادبی، ماهیت شخصیت‌های ادبی، ادبیات و عواطف، ارزش‌شناختی ادبیات، ادبیات، اخلاق و جامعه، در این فصل‌ها دیویس به مباحثی انگشت می‌گذارد که برخی از آنها اگرچه برای مخاطب جدی و پیگیر آشناست اما زاویه نگاه نویسنده به این موضوعات از منظر فلسفی راهگشا و ژرف است. در جای‌جای کتاب در پی بیان تقابل‌های دوگانه‌ای برمی‌آید که آن سویه پارادوکسیکال، به فهم ژرف‌تری از اثر ادبی می‌رسد. در خلال تبیین این مباحث، گاه دیده می‌شود که بسیار زیرکانه به نقد نظریات برخی از منتقدان و نظریه‌پردازان بزرگ ادبی نیز می‌پردازد و از رهگذر تفسیر ادبی خود به اشارات تازه‌تری دست می‌یابد که جمع همه اینها رهیافتی تازه است به درک یک اثر ادبی نه صرفا به نقدکشیدن نظریات فلسفی و ادبی. این رهیافت به سود خواننده متون ادبی به سرانجام می‌رسد. به او کمک می‌کند بار دیگر به متن خوانده‌شده بازگردد و لذت موجود و پنهان از نظر را با شعف جانگذازتر از نو بخواند. آن بخش به قول دیویس «مغفول‌مانده کردارها» یقینا به دست فیلسوف بازگشوده می‌شود. حال از این منظر ما را با مفاهیم بازگشایی یا چگونگیِ بازگشایی متن ادبی رهنمون می‌شود.

«زیبایی‌شناسی و ادبیات» به مانند برخی از آثار مشابه خود در این حوزه «دشواریاب و دیرفهم» نیست تا خواننده را سردرگم کند، بلکه کتابی است لذت‌بخش، آرام و روان و سلیس. ضمن اینکه تلاش می‌کند لحظه‌به‌لحظه از نمونه‌های ادبی‌ای استفاده کند که شمولیت جهانی دارند و روایت در آنها نوع روایت کلان است. کتابی در ظاهر تخصصی است، اما با اطمینان برای تمام قشرهای ادبی نگاشته شده است. به این معنا که درحالی‌که آن نمونه‌های آشنا در ذهن مخاطب به درک دقیق و لذت‌بخش می‌انجامد. نکته‌های ظریف درون کتاب خواننده را نه‌تنها تا فهم عمیق‌تری از ادبیات می‌رساند، بلکه مقدمه‌ای می‌شود برای پیش¬اندیشگی مخاطب از جنبه فردی در اثنای خواندن اثری و گشودن لایه‌های چندپاره‌ای که متن را به پاره‌های معنایی چندگانه‌ای نزدیک می‌سازد که در ذهن خود اوست نه گفته منتقد یا مفسری است؛ درک خودشناسانه متن ادبی از منظر ذهن خواننده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...