بسیاری از جان‌های شیدایی که در وادی دلدادگی به حضرت معشوق ازل می‌افتند و تشنگی و طلب وجود آنها را فرا می‌گیرد، دنبال دستورالعمل‌های سیر و سلوکی می‌گردند که با عمل به آن روح جدا شده از نیستان حق، بار سنگین غفلت سبک کرده و جان را در طواف سیر الی الله سوار کنند.
مرحوم سکنی گزیده در ملکوت حضرت ارباب وجود، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که خود از سلسله جنبانان کاروان جان‌سپردگان نیستان ازلند، که جانشان از چشمه‌های ناب و خاصه‌ی معارف اهل‌بیت علیهم السلام چه شرابها که بر نگرفته است، در این کتاب به سان خضر ظلمات دیده و آب حیات چشیده‌ای هستند که دست تشنه شیدا را می‌گیرند و در دوازده ماه قمری از محرم تا ذی‌الحجه را با آداب سلوکی و توجهات ویژه مورد نیاز سالک پله پله تا حیات پاک می‌برند.

بارها و بارها کلمه‌ی نظم و لزوم منظم بودن را از بلندگوهای مختلف شنیده‌ایم. کتاب‌ها و اساتید و دوستان و بزرگانمان، از دور و نزدیک به شکایت، نصیحت و دستور و خواهش به اشکال و نقص و بی‌نظمی موجود در بخشی از زندگی‌مان تاکید کرده و ما را متوجه آن ساخته‌اند، اما کم بوده است که در بین این تاکیدها و دلسوزی‌ها راه حل صحیح و حساب شده و منطبق بر فطرت، برایمان ارائه شده باشد.

کلمه‌ی "نظم" در زبان لاتین در شکل عام به صورت discipline   و regulation  و order به کار برده شده است. اشکالی که در این میان به نظر می‌رسد این است که عموما توصیه‌ها و تاکیدهای ما برگرفته از فرهنگ و دیدگاه و ایدئولوژی غربی است که اساسا از توجه معنوی و الهی و خدامحور خالیست.
اگر ما در مواجهه با توصیه امام متقیان "شما را به تقوی الهی و نظم در امور توصیه می‌کنم " مفهوم نظم را به شکل صحیح آن درنیابیم، دچار همان پریشانی‌ها و سردرگمی‌هایی می‌شویم که روزانه شاهد آنیم.
نظم در شکل discipline بیشتر به معنی نظمی اجباری و خارج از اختیار است که آن را در ارتش‌ها و نیروهای نظامی می‌شود دید. و این معنی، خوانایی مناسبی با اختیار و ذوق و فطری بودن حرکت به سمت تکامل ندارد.

نظم در شکل regulation بیشتر به مفهوم نظام و حرکتی‌ست که تکرار شونده باشد و به یک دور بیانجامد. چیزی شبیه به حلقه افتادن. و این مفهوم نیز متناسب با تکامل مداوم و حرکت پیوسته در دین اسلام نیست.

اما در این میان نظم با تناسب order بیشتر هم‌خوانی دارد که به معنی و مفهوم ترتیب و نظم در جایگاه‌هاست. نظم در این معنی یعنی مفهومی که دارای پیشینه و پسینه است. بی‌شک چنین دیدگاهی نیازمند افقی برتر از وضعیت موجود است. منظری که بتواند با اشرافیت کامل به جایگاه کنونی و نیز جایگاه بایسته و ممکن، فرد را در نظامی ترتیبی هدایت کند.

کتاب المراقبات از جمله کتاب‌هایی است که به واسطه‌ی اشرافیت مولف به این سیر و تجربه کردن آن با ابعادی وسیع که گوشه هایی از آن در کتب احوالات بزرگان عرفان نقل شده است، به خواننده در رسیدن به این ترتیب و نظام و نظم اسلامی و الهی کمک شایانی می‌کند. بی‌شک هر مخاطب بر اساس ظرفیت و توانایی روحی خویش از آن بهره برده و تشنگی خویش را از چشمه‌ای سیراب می‌کند که بزرگوارانی چون حضرت امام خمینی(ره) و بسیاری از بزرگواران از آن نوشیده‌اند و در سلک چشیدگان رحیق مختومی درآمده‌اند که یک دستش به ولایت نور ختم می‌شود.

از خدا پنهان نیست و از شما چه پنهان که واقعا خواندن این کتاب با همه‌ی اشتیاقی که ایجاد می‌کند در زمان و حین عمل بسیار مشکل است. و البته در این میان متوجه خواهید شد که منظور نویسنده نیز حتی صرف عمل کردن به این دستور‌العمل‌ها نیست.
شاید بسیار به این نکته اندیشیده باشید که عبودیت یعنی چه؟ معنی حقیقی عبادت چیست؟ و اهمیت این سوال صد چندان می‌شود وقتی می‌فهمیم که در قرآن صراحتا عبادت انسان و جن را هدف خلقت آنها عنوان می‌کند.

می‌گویند خداوند خطاب به حضرت موسی می‌فرمایند که ای موسی می‌خواهم برایم عبادتی کنی که تاکنون هیچ مخلوقی از مخلوقاتم آنگونه عبادتم نکرده‌اند.
موسی تصمیم به نماز می‌گیرد ولی متوجه می‌شود که چه بسیار فرشتگانی که دائما در نماز و سجود و رکوعند. تصمیم بر روزه می‌گیرد و باز هم در می‌یابد که چه بسیار فرشتگانی که دائم در حال روزه هستند. تصمیم به ذکر می‌گیرد و باز هم در می‌یابد که فرشتگانی از آن خداوند هستند که تماما در حال ذکر و تسبیح و تقدیسند.
سر افکنده به طورِ سینا وارد می‌شود و خطاب به خداوند می‌گوید: "خدایا چنین عبادتی را نتوانستم بیابم".

از عرش الهی ندا می‌آید که ای موسی این شرمندگی از عبادتی در شان من، بالاترین عبادتی‌ست که می‌توانستی بیاوری.
تکه‌ای زیبا از آخرین فصل کتاب بی‌شباهت به این روایت نیست. در صفحه 522 این کتاب آمده است:

"این اعمال و مراقباتی که به آن اشاره شد، اگر ادای آن برای عبد میسر و ممکن شود و حق آن مراعات گردد و او را از آفات، خلاص گرداند خوشا به حال او. باز هم خوشا به حال او. و لکن این موضوع حتی بر کاملان هم مورد گمان اشتباه است.
بنابراین بر مراقب لازم است که از غرور و فریب آن حذر نماید و اگر قادر بر به جا آوردن آن عمل نباشد، یا قادر بر رعایت حق رعایت آن نباشد؛ بر اوست که در چنین موقعی اولا از گناه خود که سبب سلب توفیق او شده است، استغفار کند و ثانیا جویا شود و بفهمد کدام گناه بالخصوص سبب این خذلان و بی‌توفیقی گشته است و آن را به وسیله‌ی توبه، محو نماید...

مگر آنکه اندوه قلبی و حسرت آن، آثار خذلان را بشوراند و بدان نور توفیق تدارک گردد، بلکه نور آنها بر نور توفیق عمل هم افزون شود...
اما حکم واقع در غالب یا دائم، آن است که مجاهد در مجاهداتش مطمئن رسیدن به واقع نیست و لذا بر اوست که آنچه در قوه دارد با کمال جدیت، نیروی خود را که در عمل است به دست آورد؛ چه رسیدن به واقع و حقیقت جز به عون خدا و حول و قوه او ممکن نیست...

باری بر بنده است که همت و جدیت خود را در صحیح کردن عمل و خالص ساختن آن از آفات و شوائب هوا و هوس قرار دهد؛ پس اگر یک بار به قلب و عمل خود بلکه روح و سرّ خود و جمیع جوارح خویش بگوید "لا اله الا الله" برای او سودمندتر است از اینکه تمام عمرش شبها را بر پا و روزها را روزه باشد و دائم ذکر گوید و بدون اخلاص عبادت کند و اگر تصدیق آن خواهی به ابلیس نظر کن که هزاران سال با ملائکه خدا را عبادت کرد و برای او سودی نبخشید ... "

جمله‌ای از علامه‌ی طباطبایی(ره) که بر پشت جلد کتاب نقش بسته است، شاید بهترین حسن ختام این متن باشد:"کتاب المراقبات دریایی پر از در و گوهر است. در آن ظرافت‌ها و باریک‌بینیهایی است که اهل ولایت الهی بر آنها مراقبت نموده‌اند. "

...........................

کتاب "المراقبات" نوشته‌ی عارف کامل و عاشق واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی با ترجمه‌ی علیرضا خسروی معروف به حکیم خسروانی و ویراستاری صادق حسن‌زاده به کوشش انتشارات مومنین وارد بازار کتاب شده است. این کتاب در دوازده فصل، سه مقدمه و یک خاتمه و در 544 صفحه تنظیم گردیده است. 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...