آلمن در کتاب «درباره مارکس، درآمدی بر خرد انقلابی کارل مارکس» [On Marx: An Introduction to the Revolutionary Intellect of Karl Marx]معتقد است که کارل مارکس برخلاف خیلی که فکر می‌کنند مفسر ایدئولوژی است، منتقد ایدئولوژی بوده است.

درباره مارکس، درآمدی بر خرد انقلابی کارل مارکس» [On Marx: An Introduction to the Revolutionary Intellect of Karl Marx

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «درباره مارکس، درآمدی بر خرد انقلابی کارل مارکس» تالیف پالا آلمن [Paula Allman] با پیشگفتاری از شهرزاد مجاب و ترجمه مهدی گنجوی از سوی نشر حکمت کلمه، در 169 صفحه و با شمارگان 500 نسخه و قیمت 37 هزار تومان منتشر شده است.

این کتاب از یک پیش‌گفتار از شهرزاد مجاب استاد دانشگاه تورنتو با عنوان: «پالا آلمن، نظریه‌پرداز مارکسیست، معلم انقلابی» و یک مقدمه مفصل از نویسنده و سه فصل با عناوین «مارکس درباره سرمایه / سرمایه‌داری»، «مارکس درباره آگاهی» و «مارکس و آموزش» درواقع عنوان‌های دیدگاه‌های مارکس را به عنوان فصول این کتاب بیان کرده است.

شهرزاد مجاب استاد دانشگاه تورنتو درباره نویسنده این کتاب می‌نویسد: «از شهامت و جسارت نظری او در طرح بحث مارکسیسم و آموزش به وجد آمدم. گویی نگاهی تازه بود در دنیای دانش که از مدتی دیدگاه‌های پسامدرنیستی و پساساختارگرائی، نظریه و روش مارکس را منسوخ و کهنه می‌شمرد.»

مجاب درباره رابطه آموزش و دیدگاه‌های مارکس از نگاه آلمن می‌نویسد: «در مقام آموزش دهنده‌ای توانا اصرار بر درک و استفاده صحیح از مفاهیم پیچیده فلسفی داشت و عمیقا معتقد بود انسان توانایی تفکر تجریدی و تفکر انتقادی را دارد و به همین دلیل هم مهم‌ترین خدمت نظری مارکسیسم به دیسیپلین آموزش را در نظریه آگاهی و دخالت پویای ذهن بشر برای درک و تغییر جهان مادی می‌دید.»

او معتقد است هدف آموزشی پالا آلمن سه تضاد عمده فلسفی دیالکتیکی است که برای یادگیری و کاربست مارکسیسم به منظور درک این جهان و تغییر آن ضروری است. مجاب این سه تضاد را این گونه بیان می‌کند: «این سه تضاد عبارتند از: رابطه ماده و آگاهی، رابطه ضرورت و آزادی و ذات و نمود. پالا آلمن وظیفه آموزگاران انقلابی را درک این سه تضاد و آموزش آنها به یادگیرندگان می‌دانست.» او در ادامه این پیشگفتار به هر کدام از این تضادها اشاره می‌کند و آنها را تشریح می‌کند.

نویسنده کتاب در مقدمه با اشاره به دیدگاه‌های مارکس آورده است: «پارادایم ویژه مارکس در زمینه تفکر انتقادی، یعنی مفهوم‌پردازی دیالکتیکی او، توضیح داده می‌شود. این شکل مفهوم‌پردازی است که به نقد تحلیلی مارکس قدرت و فراستی بی بدیل داده است. اگر درکی ولو اولیه از مفهوم‌پردازی دیالکتیکی به دست داده شود، خوانندگان آسان‌تر و دقیق‌تر می‌توانند توضیحات مارکس را درک کنند. من همچنین به اختصار برخی مفاهیم حاضر در نوشته‌های مارکس را شرح می‌دهم که بسیاری اوقات دچار سوءتعبیر قرار می‌گیرند. در فصل اول، خلاصه‌ای جامع از نقد تحلیلی مارکس بر سرمایه و سرمایه‌داری ارائه می‌کنم. نظریه آگاهی او را در فصل دوم بیان می‌کنم و در فصل سوم تاثیر نظریه مارکسیستی را بر آموزش و دلالت‌های آموزشی‌ای را بررسی می‌کنم که می‌توان از اندیشه‌ مارکس برگرفت.»

درواقع نویسنده با بیان اینکه چون برخی از دیدگاه‎های مارکس بد فهمیده شده است به بیان آنها در فصول سه گانه می‌پردازد. در ادامه همین مقدمه در پاسخ به اینکه شاید خوانندگان بپرسند که رابطه مارکس و آموزش چیست، آورده است: «خوانندگان شاید بپرسند که مارکس چه ربطی به آموزش دهندگان دارد. اگر موافق باشید که تدریس و آموزش باید فراتر از انتقال دانش از معلم به شاگردان بتوانند به میزانی از تفکر انتقادی و توان درک جهان دست یابند که مهار سرنوشت خود را در دست گرفته و دوشادوش دیگران رشد ترقی‌خواهانه انسان را رقم بزنند، آن‌گاه مارکس در کنار شماست.»

پالا آلمن در همین مقدمه درباره برخی از مفاهیمی که در اندیشه مارکس بد فهمیده شده‌اند توضیحاتی می‌دهد و برخی آنها را به طور خلاصه توضیح می‌دهد، وی در فرازی درباره رویکرد انتقادی مارکس بیان می‌کند: «یکی از مهم‌ترین پیش فرض‌هایی که مارکس، به طور آشکار یا ضمنی، در تمامی نوشته‌هایش به کار می‌‌برد، این است که کانون واکاوی او به پدیده تاریخی مشخصی مربوط است. درنتیجه هر حقیقتی که در این واکاوی کشف می‌شود نیز به لحاظ تاریخی مشخص است. این امر متضمن آن است که تمایز قائل شویم میان آن‌چه که فراتاریخی یعنی قابل اعمال به سراسر تاریخ بشری است، و آنچه به شکلی خاص درون صورتبندی اقتصادی ـ اجتماعی یا سازمان جامعه مشخصی پدید آمده است. فرض مارکس این است که باید به هر حقیقتی که فراتاریخی قلمداد می‌شود مظنون بود.»

در ادامه همین مقدمه آلمن ویژگی نهایی رویکرد انتقادی مارکس را درک او از معنا و هدف علم بر می‌شمرد. وی در ادامه همین بحث آورده است: «علم مارکس از نظر تاریخی مختص سرمایه‌داری است و پس از نابودی سرمایه‌داری دیگر کاربردی نخواهد داشت. مارکس به علم دیالکتیکی مبتنی بر مفهوم‌پردازی دیالکتیکی نیاز داشت چراکه شرایط امکان‌پذیری سرمایه‌داری به هیچ وجه واضح یا شفاف نیست.»

نویسنده در ادامه همین مقدمه به برخی از مفاهیمی که معتقد است که سوءتعبیر از تفکر مارکس شده است اشاره می‌کند، یکی از این مفاهیم ایدئولوژی است وی معتقد است: «وقتی به مفهوم ایدئولوژی می‌رسیم، بسیاری از پژوهشگران مارکسیست و غیر مارکسیست از لنین خط می‌گیرند نه مارکس.» درواقع آلمن معتقد است که مارکس برخلاف خیلی که فکر می‌کنند مفسر ایدئولوژی است، او منتقد ایدئولوژی بوده است.

نویسنده در جایی دیگر حتی این امر که سوسیالیسم / کمونیسم به ناگزیر از دل سرمایه‌داری رشد خواهد کرد را بد فهمی مارکس می‌‌داند. این نکته را باید در اینجا اشاره کرد که در بحثی که مارکس درباره جبر تاریخ دارد یکی از مراحل رشد جوامع را سوسیالیسم می‌داند که از درون جامعه سرمایه‌داری سر برمی‌آورد، و مارکس پیش بینی می‌کند که سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی از انگلستان یعنی پیشرفته‌ترین کشور صنعتی آن زمان رخ خواهد داد درصورتی‌که برخلاف پیش‌بینی مارکس این انقلاب در روسیه یعنی عقب‌مانده‌ترین جامعه اروپا رخ می‌دهد. حال اینکه نویسنده مطرح می‌کند که این بدفهمی از اندیشه مارکسیسم است ابهامی است که در کتاب آمده است. همانطور که اشاره شد فصول سه گانه این کتاب تشریح مباحثی است که در این مقدمه به آنها پرداخته شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...