به اروپا رفت و به عنوان دبیر سفارت ایران مشغول به کار شد... با همکاری جهانگیرخان و قاسم‌خان، روزنامه جنجالی صوراسرافیل را منتشر کردند... علاوه بر اینکه با دخو امضاء می‌کرد با عباراتی چون: برهنه خوشحال، جغد، خادم‌الفقرا، خرمگس، دخوعلی، دمدمی، رییس انجمن لات و لوت‌ها و نخود هر ‌آش هم امضا می‌کرد... تاسیس جمعیت مبارزه با بی‌سوادی... بعد از کودتا بارها بازجویی شد...


نگاهی به زندگی فکری و سیاسی علامه علی‌اکبر دهخدا | اعتماد

روزگار می‌گذرد و دراین گذر زمان، افرادی می‌آیند و می‌روند که وجودشان شگفت‌انگیز و عبرت آموز است. چه بسیار کسانی که در کودکی از کمترین امکانات پیشرفت بی‌بهره بودند، اما در وجودشان عزم و اراده‌ای چون آتش‌فشان خاموش خانه کرده بود که در برهه‌ای از زندگی‌اش بیدار می‌شد و زندگی آن کس را دگرگون می‌ساخت. چه بسیار بچه‌های یتیمی که بدون تکیه بر پدر، روی پای خود می‌ایستادند و گام به گام تا قله‌های عظمت پیش می‌رفتند. چه بسیار روستاییانی که هرگز فکر نمی‌کردند بتوانند از روستای خود به روستای دیگری سفر کنند، اما بر اثر عشقی که به آموختن داشتند، توانستند به کشورهای بزرگ سفر کنند و دستاورد‌های علمی خود را به رخ بزرگان علم و معرفت بکشانند.

در این میان نیز کسانی هستند که تا نیمه‌های عمرشان بدون هیچ تغییری پیش می‌روند و ناگهان بر اثر یک پند و یک یادآوری، راه جدیدی در پیش می‌گیرند که هم خود تغییر می‌کنند و هم دیگران را تغییر می‌دهند. در مرز و بوم ما نیز فردی زندگی می‌کرد که تا 30 سالگی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، اما ناگهان قصد سوادآموزی می‌کند و آنقدر در راه کسب علم، همت و جدیت به خرج می‌دهد که از اعاظم علمای استان اصفهان می‌شود و شاگردان بسیاری تربیت می‌کند. شاگردانی که هر کدام استادی بلندآوازه می‌شوند. یکی از شاگردان شناخته شده او مجتهده و عارفه نامدار اصفهانی خانم سیده نصرت‌بیگم امین بود که کتاب‌ها و آثار عرفانی، اخلاقی و تفسیری خود را با نام مستعار «یک بانوی ایرانی» منتشر می‌کرد و نیز بزرگانی چون آیت‌الله سید‌حسین خادمی، آیت‌الله سید‌روح‌الله خاتمی، استاد جلال‌الدین همایی، آیت‌الله شیخ محمدتقی فشارکی و ده‌ها شاگرد برجسته دیگر تربیت کرد. نگارنده در جریان تالیف «کتاب نامداران تهران» به مردان بلندپایه و والامقامی برخورد کرد که در کودکی به جای رفتن به مدرسه، در جنوب تهران دستفروشی یا کارهای سخت‌تر از آن می‌کردند، اما با نبوغی که داشتند شبانه درس خواندند و به استادی دانشگاه و حتی مقام وزارت رسیدند.

در این مقاله از کسی سخن به میان خواهد آمد که در کودکی از نعمت پدر محروم شد و به خیل یتیمان پیوست. اگر چه از نظر مادی وضع بدی نداشت، ولی فراتر از آن شوق آموختن و روحیه جست‌وجو و تلاش داشت. این کودک یتیم با همت مادر فهمیده و دانش دوستش در راهی گام گذاشت که عاقبتش خیر و برکت برای ایران و فرهنگ ایرانی بود. او یادگارهایی در تاریخ ادبیات ایران باقی گذاشت که برای همیشه با نام او زنده و جاویدند. این بزرگمرد کسی نیست جز علی‌اکبر دهخدا. دانشمند با اصالت قزوینی اما متولد و بزرگ شده تهران.

علی اکبر دهخدا تمبر

دهخدا در مدرسه شیخ هادی نجم‌آبادی

علی‌اکبر دهخدا فرزند خانباباخان در حدود سال‌های 58-1257 خورشیدی در تهران و در محله سنگلج، پای به عرصه وجود گذاشت. پدرش که از زمینداران متوسط قزوین بود، پیش از تولد علی‌اکبر، زندگی در تهران را انتخاب کرده بود. هنگامی که پسرش 10 ساله بود دنیا را ترک گفت و به دیار باقی شتافت و پسر عمو، ولی و حافظ اولاد صغار او نیز بعد از دو سال درگذشت. دهخدا در غیاب پدر و با راهنمایی‌های مادر دلسوزش نزد یکی از روحانیون آن زمان به نام شیخ غلامحسین بروجردی که در نزدیکی منزل پدری دهخدا و در مدرسه علمیه حاج شیخ‌هادی نجم‌آبادی حجره داشت به فراگیری علوم حوزوی و اسامی پرداخت و تحت تعلیم و تربیت او، دوره نوجونانی را پشت سر گذاشت. در همین دوره نوجوانی با وجود اینکه سن او کم بود اما همانند بزرگسالان پای درس مرحوم حاج شیخ هادی نجم‌آبادی که از علمای بزرگ و آزادیخواه تهران بود هم حاضر می‌شد و بهره می‌برد. عناصر موثر در شکل‌گیری شخصیت دهخدا همین سه نفر بودند: مادر، شیخ غلامحسین بروجردی و آیت‌الله نجم‌آبادی. او در نوشته‌هایش، مربی قلب و فواد، یعنی وجدانیات خود را از آن مادر بی‌عدیل و معلم دانش‌های رسمی خود را آن دانشمند متاله و تقویت عقل خود را از نجم‌آبادی می‌دانست و بی‌ریا و خالصانه معترف بود که کم و بیش هر چه دارد از این سه وجود استثنایی دارد که کمتر کسی را یک‌جا دست داده است. (دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 24، چاپ اول، صفحه 249)

ورود به مدرسه سیاسی

علی‌اکبر دهخدا با تلاش و کوشش و علاقه زیاد در مدت نزدیک به 10 سال دروس رایج را فرا گرفت و با گشایش مدرسه سیاسی در تهران به این مدرسه رفت و به تحصیل ادامه داد. معلم زبان فارسی مدرسه سیاسی محمدحسین فروغی موسس و مدیر روزنامه تربیت و پدر محمدعلی فروغی ذکاءالملک بود که گاهی اوقات تدریس ادبیات فارسی را به عهده دهخدا می‌گذاشت. از آنجا که علی‌اکبر در این مدت توانسته بود زبان فرانسه را فرا گیرد و با علوم سیاسی هم آشنا بود به دعوت معاون‌الدوله غفاری که به سفارت ایران در بالکان منصوب شده بود به اروپا رفت و به عنوان دبیر سفارت ایران مشغول به کار شد. وی در شهر وین پایتخت اتریش توانست زبان فرانسه و دیگر معلومات خود را تکمیل کند. مدت اقامت او در بالکان از سال 1282 تا 1284 به مدت دو سال بود، لذا وقتی به ایران بازگشت نهضت مشروطیت آغاز شده بود و او به این نهضت پیوست و در کنار مشروطه‌طلبان و آزادیخواهان به فعالیت پرداخت.

تجربه روزنامه‌نگاری علامه

دهخدا در بازگشت به ایران مدتی به عنوان معاون امور شوسه خراسان و مترجم مهندسین بلژیکی مامور ساختن راه تهران به سمنان، به کار مشغول شد آنگاه به دلیل آگاهی‌های سودمند و قلم خوبی که داشت، به عرصه روزنامه‌نگاری وارد شد و با همکاری جهانگیرخان و قاسم‌خان، روزنامه جنجالی صوراسرافیل را منتشر کردند و دهخدا سردبیر این روزنامه شد. روزنامه‌ای که از رسانه‌های پرآوازه عصر مشروطیت شد. به قول مرحوم دکتر محمد معین: «جذاب‌ترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که به عنوان چرند و پرند به قلم استاد و با امضای دخو نوشته می‌شد و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی‌سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه‌نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی در طی آن مقالات منتشر می‌کرد.» (لغت‌نامه دهخدا، جلد مقدمه، چاپ دوم از دور جدید، صفحه 373- از مقاله دکتر محمد معین) یادآوری می‌شود که دهخدا نوشته‌های انتقادی و طنز خود را علاوه بر اینکه با دخو امضاء می‌کرد با عباراتی چون: برهنه خوشحال، جغد، خادم‌الفقرا، خرمگس، دخوعلی، دمدمی، رییس انجمن لات و لوت‌ها و نخود هر ‌آش هم امضا می‌کرد. البته دهخدا به جز نوشته‌های فکاهی و طنز، بسیاری از سرمقاله‌های روزنامه صوراسرافیل را هم می‌نوشت و مسائل سیاسی و اجتماعی روز را در آنها منعکس می‌کرد. (دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 24).

در شرح حال علی‌اکبر دهخدا نوشته‌اند که در فاصله آغاز انتشار صوراسرافیل تا تعطیلی آن، حوادثی بر دهخدا گذشته است که به اختصار عبارتند از؛ تهدید و تطمیع شده از جانب محمدعلی شاه با فرستادن پول، تهدید شدن به مرگ از طرف شاهزاده عزیز و مریدانش به تحریک امیراعظم حاکم گیلان و محاکمه شدنش در مجلس شورا بنا به اعتراض طلاب متعصب تا حد تکفیر شدن. دهخدا همه این حوادث را با هوشیاری و تدبیر دفع و از خود رفع خطر کرد. (همان، به نوشته دبیر سیاقی)

پیروزی مشروطه و آغاز استبداد صغیر

جنبش مشروطه به پیروزی رسیده بود، اما جانشین مظفرالدین شاه یعنی محمدعلی شاه با آن به مخالفت برخاست و مجلس شورای ملی را تعطیل کرد و مشروطه‌طلبان آزادیخواه را تحت تعقیب قرار داد و تعدادی از آنان از جمله علی‌اکبر دهخدا را به اروپا تبعید کرد. دوره استبداد صغیر آغاز شد و لذا افراد دلسوز و فهمیده‌ای چون دهخدا هر کجا باشند نمی‌توانند آرام بنشینند و در سرنوشت مردم کشورشان سهیم نباشند. مدت کمی در پاریس ماند و با علامه محمد قزوینی که از دانشمندان شناخته شده بود نزدیک شد و با وی معاشر شد، سپس به سوییس رفت و نشریه روح‌القدس و سپس صوراسرافیل را منتشر کرد تا از این طریق حرف مردم را منعکس کند.

ورود به مجلس شورای ملی

دهخدا هنگامی که خبر کشته شدن جهانگیرخان را شنید شعر مانگار «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» سرود که خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. او پس از سه شماره از انتشار صور اسرافیل برای نزدیک‌تر شدن به ایران به استانبول رفت و در آنجا با کمک چند نفر ایرانی علاقه‌مند، روزنامه سروش را به زبان فارسی منتشر کرد. حدود 15 شماره از این نشریه را به دست انتشار سپرده بود که که قیام‌هایی در بعضی از مناطق ایران از جمله آذربایجان و گیلان و چهارمحال و بختیاری و اصفهان شکل گرفت و در اندک مدتی مجاهدین وطن‌پرست و آزادیخواه رو به پایتخت نهاده و تهران را فتح کردند و با شکست دادن محمدعلی شاه، بساط استبداد صغیر را جمع و مشروطیت را زنده کردند. بعد از خلع شاه مستبد قاجار، مجلس دوم شورای ملی تشکیل شد و مرحوم علی‌اکبر دهخدا به نمایندگی کرمان به مجلس راه یافت. (کتاب مقدمه لغت‌نامه، همان) دهخدا همزمان با نمایندگی مجلس، از کار روزنامه‌نگاری دست نکشید و با نوشتن مقالات انتقادی سیاسی در نشریات: مجلس، آفتاب، شورا، پیکار و ایران کنونی، مسوولیت آگاهی بخشی خود را تعقیب می‌کرد.

آغاز جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول که آغاز شد و پرتوی از آن به ایران رسید و اوضاع را به هم ریخت. زندگی علی‌اکبر دهخدا هم در راه دیگری قرار گرفت؛ به گونه‌ای که از سیاست کناره‌گیری کرد و به کار تحقیق و تالیف و ترجمه که به آنها گرایش زیادی داشت، مشغول شد. زمانی که ارتشیان روسیه و انگلستان وارد کشور شدند، آزادیخواهان به قصد مهاجرت، تهران را ترک کردند. دهخدا هم به یکی از روستا‌های منطقه بختیاری رفت. ابتدا در روستای کلاته وارد شد سپس به دعوت امیر مفخم بختیاری ساکن روستای دزک و به مدت 6 ماه مهمان امیر بختیاری شد. او در این مدت طرح تالیف دو اثر جاودانه خود یعنی لغت نامه و امثال و حکم را تدوین کرد. با پایان یافتن جنگ و بازگشت آرامش به پایتخت، دهخدا به تهران برگشت و به فعالیت فرهنگی پرداخت و البته مختصری هم دارای مسوولیت مدیریتی شد.

پایه‌ریزی لغت‌نامه «دهخدا»

چند صباحی رییس دفتر وزیر معارف بود، آنگاه مدیریت مدرسه علوم سیاسی را به عهده‌اش گذاشتند؛ مدرسه‌ای که با اضافه شدن رشته حقوق به آن به دانشکده حقوق تبدیل شد. (دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 24) وی در سال 1320 بازنشسته شد و به گردآوری لغاتی که ضمن مطالعه متون ادبی یادداشت کرده بود، همت گماشت و لغتنامه دهخدا را پایه‌ریزی کرد. نگارنده سال‌های پیش از یکی از اندیشمندان آگاه شنید که دهخدا نزدیک به یک میلیون فیش برای خلق کتاب عظیم لغت‌نامه تهیه کرده بود. او غیر از لغت‌نامه، آثار دیگری در تالیف و ترجمه دارد که نشان می‌دهد این مرد مبارز و آزادیخواه چقدر در راه فرهنگ و ادب ایران عزیز تلاش و کوشش کرده است. پیش از آنکه به آثار مکتوب این دانشمند دلسوز و پرکار پرداخته شود، بد نیست متنی را که آقای سیدمحمد دبیرسیاقی از دانشمندان شهیر و از کسانی که در سامان دادن به لغت‌نامه دهخدا نقش ارزشمندی داشته در ارتباط با بخشی از زندگی مرحوم علی‌اکبر دهخدا نوشته نقل کنم: «خصیصه برجسته علمی و خستگی نا‌پذیری دهخدا در کار تحقیق علمی و نیز نوآوری‌هایش در نویسندگی بود که او را در نخستین کنگره نویسندگان ایران که در تیرماه 1325 تشکیل شد، بر صدر نشاند (درودیان، «زندگی‌نامه»، 14) و مایه مباهات نویسندگان ساخت.

تاسیس جمعیت مبارزه با بی‌سوادی

دومین صفت برجسته دهخدا میهن‌دوستی و وطن‌خواهی و نوع دوستی او بود. در سال‌های مقارن حکومت ملی، بار دیگر آتش پرفروغ و گرمی بخش وطن‌خواهی و انسان‌دوستی و نوع‌پروری دهخدا از زیر خاکستر زمان زبانه کشید. آن وضع، مرد تشنه آزادی و آزادگی را جان و نیروی تازه بخشید و بی‌آنکه کار تحقیق و مطالعه و تالیف را رها سازد، با مقالات مستدل و اشعار پرنیش و نوش و مصاحبه‌های نغز رادیویی و مطبوعاتی به دفاع از آزادی و ستیز با استبداد به حمایت از حق محرومان برخاست. از کارهای نمایان او در این راه یکی تاسیس جمعیت مبارزه با بی‌سوادی در اوایل اسفند 1329 (نک: درودیان، همانجا) و صدور اعلامیه آن در اردیبهشت 1330 است. اقدام دیگر کوششی است که با قلم و قدم در ملاقات ماهانه با رییس دولت داشت تا از عوامل ایجاد‌کننده سد و بند در حکومت و گرفتن تصمیمات نامساعد احتمالی جلوگیری کند. دهخدا بر آن بود که همه ما چندروزه مهمان این مملکت هستیم. باید آن را به خوبی حفظ کنیم و آنگونه که گذشتگان آن را به ما سپرده‌اند، ما هم به آیندگان بسپاریم و کاری نکنیم که مستوجب لعن و نفرین آیندگان شویم. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 24)

تالیفات و ترجمه‌های دهخدا

علی‌اکبر دهخدا در زمینه‌های فرهنگ، سیاست، ادبیات، قانون و زمینه‌های دیگر تالیفات و ترجمه‌هایی دارد که برای هرکدام می‌توان شرحی نوشت، اما در این نوشته به ذکر نام آنها بسنده می‌کنیم: 1- لغت‌نامه دهخدا 2- امثال و حکم 3- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان. تالیف منتسکیو. 4- ترجمه روح القوانین، تالیف منتسکیو. 5- فرهنگ فرانسه به فارسی. 6- شرح حال ابو‌ریحان بیرونی. 7- تعلیقات بر دیوان ناصر‌خسرو. 8- دیوان سید‌حسن قزوینی. 9- دیوان حافظ. 10- دیوان منوچهری. 11- دیوان فرخی. 12- دیوان مسعود سعد. 13- دیوان سوزنی‌ سمرقندی. 14- لغت فرس اسدی. 15- صحاح الفرس. 16- تصحیح دیوان ابن یمین. 17- تصحیح یوسف و زلیخا. 18- مجموعه مقالات. 19- پسند‌ها و کلمات قصار. 20- دیوان دهخدا. (کتاب مقدمه لغت‌نامه، از مقاله دکتر محمد معین) 21- چرند و پرند. 22-نامه‌های سیاسی دهخدا. (دانشنامه دانش‌گستر، جلد 8، چاپ اول)

نمونه‌ای از اشعار دهخدا

از افکار سیاسی و فعالیت‌های فرهنگی و ادبی مرحوم علی‌اکبر دهخدا نوشته شد، اما به شاعری این انسان فرهیخته آن گونه که باید پرداخته نشد. برای جبران این کمبود، به نظر رسید که قطعه شعری از او در پایان این نوشته آورده شود که خوانندگان عزیز به اهمیت این بعد از شخصیت ادبی دهخدا پی ببرند.

ای مردم آزاده کجایید کجایید
آزادگی افسرد بیایید بیایید

درقصه و تاریخ چو آزاده بخوانید
مقصود از آزاده شمایید شمایید

چون گرد شود قوت‌تان طود عظیمید
گسترده چو بال و پرتان فر همایید

بی‌شبهه شما روشنی چشم جهانید
در چشمه خورشید شما نور و ضیایید

با چاره‌گری و خرد خویش به هر درد
برمشرق رنجور دوایید و شفایید

در توده‌ای از مردم یک تن ز شمایان
اندر خرد و فطنت، انگشت نمایید

مردید شما یکسره از تخمه مردان
نه میم و ری و دال، سه حرفی و هجایید

بسیار مفاخر پدران‌تان و شما راست
کوشید که یک لخت بر آنها بفزایید

(جلد دوم «سخنوران نامی معاصر ایران» تالیف: سیدمحمدباقر برقعی)

قبر مزار علی اکبر دهخدا ابن بابویه

کودتای 28 مرداد و بازجویی از علامه

علی‌اکبر دهخدا به‌رغم بزرگی شخصیتش نزد مردم و اندیشمندان ایران، بعد از کودتای 28 مرداد 32 روز‌های سختی را گذراند. در شرح حالش نوشته‌اند بعد از کودتا، وی را مورد بازخواست قرار دادند. اولین‌بار سرتیب آزموده در منزل از وی در مورد رفتن شاه از ایران و قصد دکتر مصدق در اداره کشور و تلقی دهخدا از نوع حکومت و میزان دخالت وی در این مساله بازجویی کرد. در مرتبه بعد برای دهخدا از دادستانی ارتش احضاریه ارسال می‌شود. در محل دادستانی، ساعت‌ها دهخدای رنجور و ناتوان از پیری را رها کرده و در ساعتی از شب او را برای بازجویی می‌برند و باز هم به او بی‌توجهی می‌کنند. دهخدا با عصبانیت سرتیپ آزموده را مورد عتاب قرار می‌دهد و پس از مدتی، تن رنجور دهخدا را در دالان خانه‌اش رها مرده و می‌روند. دهخدا در حالت اغما تا اذان صبح در حیاط باقی می‌ماند که خدمتکارش او را پیدا می‌کند، این جریان بیماری استاد را شدت می‌بخشد. (تاریخ حوادث و رجال عصر پهلوی، پژوهشگاه باقرالعلوم، جلد دوم)

دهخدا زیر ضربات مداوم به کلی از پای در‌می‌آید. در یک کلمه با کودتای 28 مرداد دق‌مرگ می‌شود. وی پس از 77 بهار و خزان، بعد‌از‌ظهر روز دوشنبه 7 اسفند 1334روی در نقاب خاک کشید. جنازه او را روز چهارشنبه به شهرری مشایعت کردند و در گورستان ابن‌بابویه در مقبره خانوادگی‌اش به خاک سپردند.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...