ظهور اسلام در حسینیه ارشاد | سازندگی


نامش در میان نسل قدیم دانشگاهیان، وزنی دارد هم‌سنگ دانش و وقار. دکتر عباس زریاب‌خویی، تاریخ‌نگار و فیلسوف برجسته‌ی ایرانی از معدود چهره‌هایی است که میان سنت حوزوی و روش علمی غربی پلی عالمانه زد و در تمام عمر، دل در گرو کتاب و پژوهش داشت. او که روزگاری در کتابخانه مجلس با سیدحسن تقی‌زاده دمخور بود و بعدها با بورس بنیاد هومبولت راهی آلمان شد، در بازگشت به ایران، از شاخص‌ترین استادان تاریخ و فلسفه در دانشگاه تهران شد.



از میان آثار پرشمارش، کتابی هست که نه‌فقط به‌خاطر محتوای تاریخی‌اش بلکه به‌دلیل زمان و مکان نگارشش، ارزش ویژه‌ای دارد: «درس‌هایی درباره ظهور اسلام». این کتاب در واقع مجموعه‌ سخنرانی‌های دکتر زریاب در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ در حسینیه‌ی ارشاد است. زمانی که تب بازخوانی تاریخ صدر اسلام بالا گرفته بود و بسیاری تلاش می‌کردند آن تاریخ را یا قدسی و بی‌خدشه کنند یا یک‌سره به زیر بکشند، زریاب‌خویی، بی‌هیاهو اما با تکیه بر منابع اصیل، از جای برخاست و در سلسله ‌جلساتی تحلیلی، روایت خود را ارائه کرد.

نگاه او به تاریخ، نگاهی آلمانی‌مآب است: دقیق، منبع‌محور، بی‌احساسات‌گرایی و بی‌جانب‌داری. آن‌گونه که از خود کتاب برمی‌آید، زریاب‌خویی خوب می‌دانست که نوشتن از صدر اسلام، خاصه جریانات اسلام، بدون فهم زمینه‌های سیاسی و عقیدتی دو-سه سده‌ی پس از آن، کاری خام و خطرناک است. او در این سخنرانی‌ها نشان می‌دهد چگونه بنی‌عباس، برخلاف بنی‌امیه، تاریخ را ابزار مشروعیت خود قرار دادند و چطور همین امر، مسیر تاریخ‌نگاری اسلامی را شکل داد و حتی کج کرد.

او بی‌پرده هشدار می‌دهد که بدون شناسایی منابع و شناخت مناسبات آن دوره، نتیجه‌ی پژوهش چیزی نخواهد بود جز تحریف؛ محقق باید از وقایع و آرای سیاسی و عقیدتی دو سده پس از پیامبر آگاه باشد تا بتواند درباره‌ی نیم‌سده‌ی نخست اسلام داوری کند. چرا؟ چون همان‌گونه که زریاب نشان می‌دهد، تاریخ‌نگاری اسلامی در دوره‌ی تدوین از آغاز با روایت‌های ایدئولوژیک درآمیخته شد؛ و بسیاری از گزارش‌های تاریخی، به ویژه آن‌چه درباره‌ی سیره‌ی پیامبر نوشته شده، از فیلتر چنین جهت‌گیری‌هایی گذشته است. او به‌روشنی به مرحله‌ی عبور از تاریخ شفاهی به تاریخ مکتوب اشاره می‌کند و تحلیل آن را برای فهم روایت‌ها ضروری می‌داند. هم‌چنین هشدار می‌دهد که کلمات در طول زمان دچار تطور معنایی شده‌اند و تاریخ‌نگاران، خواه‌ناخواه، روایت‌هایی را انتخاب یا حذف کرده‌اند. این کتاب به ما یادآوری می‌کند که هیچ متن تاریخی خنثی و بی‌طرف نیست و حتی طبری، بلاذری و ابن‌اسحاق نیز با نگاه و سلیقه‌ خود به انتخاب منابع پرداخته‌اند. به ‌همین ‌سبب است که زریاب بارها تأکید می‌کند، تاریخ صدر اسلام را باید از چند لایه واکاوی کرد: لایه‌ زبانی، لایه‌ زمانی، لایه عقیدتی. تا این وجوه از هم تفکیک نشوند، هر پژوهش تاریخی در این حوزه در خطر کژفهمی است.

در نگاه او، تاریخ‌نگاری دوره‌ی عباسیان، محصول مواجهه‌ای عقیدتی با گذشته است؛ جریانی که می‌کوشد، خلافت را ادامه‌ی مستقیم نبوت جلوه دهد. این تلقی، اگرچه در دوره‌ی خود کارکرد سیاسی داشت اما بر درک ما از اسلام نخستین، سایه انداخت. از همین‌روست که زریاب، نگاهی نقادانه به منابع رسمی تاریخ اسلام دارد و تلاش می‌کند، صدای تاریخ را از زیرلایه‌های مصلحت و سیاست بیرون بکشد. «درس‌هایی درباره ظهور اسلام» تنها بازگویی تاریخ نیست؛ بلکه تمرینی است برای نگریستن دقیق، خواندن عمیق و داوری منصفانه. کتابی است برای آنان که از تاریخ، چیزی فراتر از توالی حوادث می‌خواهند. البته خود زریاب‌خویی هم با دشواری‌های این نوع پژوهش آشناست. او می‌نویسد، شناخت ما از تاریخ‌نگاری صدر اسلام کامل نیست و برخی منابع اصلی از میان رفته‌اند یا طی قرون، دست‌کاری شده‌اند. او می‌داند این کاستی‌ها، کار مورخ را دشوار می‌کند اما در عین حال بر این نکته پای می‌فشرد که هنوز هم با تحلیل درست، می‌توان از دل همین متون نیم‌بند به درکی روشن‌تر رسید. در واقع، دعوت او به تحقیق، دعوت به نوعی تفکر تاریخی است که مدام از خود می‌پرسد: این روایت چرا به این شکل نقل شده است؟ چه کسی آن را نوشته؟ برای چه مخاطبی؟ در چه زمانی؟

در روزگاری که تاریخ‌نویسی گاه در چنبره‌ی هیجانات ایدئولوژیک گرفتار می‌شود، صدای آرام و محققانه‌ دکتر زریاب‌خویی بیش از هر زمان دیگری شنیدنی است. او ما را به تفکری مسئولانه فرامی‌خواند: تفکری که نه ساده‌باور است، نه بدبین. تفکری که تاریخ را چونان میدان نقد، تحلیل و گفت‌وگو می‌نگرد، نه ابزار اثبات یا انکار. کتاب «درس‌هایی درباره ظهور اسلام» را می‌توان به نوعی ادامه‌ی اثر پیشین دکتر عباس زریاب‌خویی، یعنی «زندگی رسول‌الله» دانست. در آن دوران که تحریفات تاریخی و دیدگاه‌های غیرتاریخی در تلاش برای بازنویسی تاریخ اسلام بودند، دکتر زریاب با دقت نظر و براساس منابع معتبر، این سخنرانی‌ها را با اصرار بر اهمیت صحت تاریخی ارائه کرد. پس از بررسی دقیق این کتاب، خواننده‌ای با ذوق علمی و پژوهشی درمی‌یابد که استاد زریاب با تکیه بر منابع معتبر و با ذهن تحلیلی به تجزیه و تحلیل داده‌های تاریخی پرداخته است. تحلیل‌های او از تاریخ اسلام نه‌تنها دور از احساسات و جزئی‌نگری است بلکه به‌طور واضح بر عقل سلیم استوار است. روش پژوهشی او که مشابه روش مورخان آلمانی است عمدتاً بر استناد به منابع تاریخی و تحلیل دقیق آن‌ها تأکید دارد. این اثر ارزشمند به همت علی بهرامیان پیاده‌سازی و فصل‌بندی شده و منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...