سوده امیرخانی، پژوهشگر، روان درمانگر و مدرس دانشگاه سهشنبه ۲۰ دیماه در یکی دیگر از سلسله جلسههای فصل سخن با عنوان «شهرتاب» که به جمعخوانی کتابهای حوزه روانشناسی توسعه فردی اختصاص دارد و در کتابفروشی اردیبهشت جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد، به ارائه مفاهیمی رواشناسانه از کتاب «ژرفای زن بودن» [The heroine’s journey] نوشته مورین مورداک [Maureen Murdock] پرداخت.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، او اظهار کرد: متخصصان حوزههای مختلف علوم انسانی، هریک بهزعم خود و به شکلهای مختلفی به معضلات زن بهویژه در جامعه امروز میپردازند. من نیز بهعنوان یک روانشناس، شما را به یک هماندیشی دعوت میکنم تا به مسائل زنان در جامعه امروز بهویژه زن امروز در جامعه خودمان و همچنین در مقیاس جهانی نگاه کنیم. بهرسم سهشنبههای فصل سخن بهانه این گفتگو را کتاب ژرفای زن قرار دادم چراکه بین فضای روانکاوی و موضوع زن تلاقی مثبتی دیدم.
این پژوهشگر افزود: «ژرفای زن بودن» کتابی است که خانم «مورین مورداک» آن را کاملاً بر اساس آموزههای روانشناسی «کارل یونگ» نوشته است. همانطور که میدانید کارل یونگ از شاگردان زیگموند فروید بود و در ابتدا مبلغ خوبی برای فروید بشمار میرفت ولی بعد از مدتی مطالبی را در نقد او ارائه داد؛ اما قطعاً کارل یونگ و زیگموند فروید، هردو جزو بنیانگذاران علم روانکاوی هستند.
نگاه یونگی به دنیای زنان
امیرخانی با بیان اینکه مفاهیم یونگ در روانشناسی فَردیت (هم در جنس زن و هم در جنس مرد) کمککننده است و اگر این مفاهیم به زبان ساده، آموخته و تفهیم شود برای ما حکم روانشناسی کاربردی را دارد، تصریح کرد: اگر با نگاه کارل یونگ به دنیای زنان وارد شویم اولین مطلبی که با آن روبهرو میشویم این است که ببینیم الگوی روان تحلیلی یک زن سالم چیست؟ ازنظر شخصیتپردازی یونگ که «مورین مورداک» سعی کرده در کتاب «ژرفای زن بودن» به آن بپردازد زن سالم و متعادل کیست؟
این روان درمانگر ادامه داد: کتاب «ژرفای زن بودن» نثر بسیار ادبی و بعضاً مسجع و آهنگین دارد ونویسنده در آن به اسطورههای یونان باستان اشاره کرده و سعی شده تا افسانه با ذکر اسامی برای ما تعریف شود. این کتاب زبان رواییِ قصهگویی دارد و البته مثالهایی را نیز از مراجعان امروزی بیان میکند؛ بنابراین شاید استخراج الگوهای موردنظر ما از دل مطالب این کتاب سهلالوصول نباشد.
امیرخانی گفت: امروز در ساختار زن و مرد چنین چیزی را قائل هستیم که در وجود زن و مرد درصدی از جنس مخالف وجود دارد، یعنی همچنان که زنانگی در وجود یک زن است مردانگی نیز در او وجود دارد و همچنان که در وجود یک مرد، مردانگی وجود دارد درصدی زنانگی نیز یافت میشود؛ بنابراین اگر این دو را در کنار هم قرار دهیم کارل یونگ برای وجه مردانهای که در وجود زنان است واژه «آنیموس» را بکار میبرد و برای وجه زنانهای که در وجود یک مرد است واژه «آنیما» را بکار میبرد.
او تصریح کرد: این موضوع یک حقیقت علمی است و پایه و اساس زیستشناختی دارد که امروز به لحاظ زیستشناختی و حتی بیوشیمیایی، در بدن هریک از ما دو شکل هورمون عمده تستسترون و پروژسترون وجود دارد. اینطور نیست که چون هورمون پروژسترون هورمون زنانه است پس ما هورمون تستسترون نداریم، یا اینطور نیست که چون هورمون تستسترون هورمون مردانه تلقی میشود پس مردان پروژسترون ندارند؛ البته وقتی یکی از این هورمونها غالب میشود جنسیت جنین به سمت مرد یا زن بودن حرکت میکند؛ بنابراین در جنس زن حتماً درصدی مردانگی و در جنس مرد حتماً درصدی زنانگی وجود دارد اما مسئله اینجاست که کدامیک غالبتر خواهد شد.
این پژوهشگر و مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه وقتی از تعادل صحبت میکنم منظور ما تساوی نیست، اضافه کرد: اینطور نیست که حتماً در افراد نیمی زنانگی و نیمی مردانگی وجود دارد بلکه باید یک سمت غالبتر باشد. زمانی که این دو وجه در این الگوی متعادل در صلح و در اندازه خودشان باشند زنی خواهیم بود که از آنچه که هستیم از درون راضی و خرسندیم، اما هرگونه تغییری در تعادل این الگو آسیبهایی را به همراه دارد.
امیرخانی سپس به بیان الگوی آسیبشناسی و علت شناسیِ برهم زدن تعادلِ وجوه مردانگی و زنانگی پرداخت و راهکارهای برونرفت از عدم تعادل و بازگشت به تعادل را بیان کرد.
تعادل در زنانگی
او این پرسش را مطرح کرد که یک زن چگونه آسیب میبیند؟ و در ادامه گفت: وقتی درباره زنانگی صحبت میکنیم عمدتاً روحیاتی مانند مراقبت، پرورش دادن، لطافت و عمده احساساتی مانند نگرانی، زایش و اینگونه مفاهیمی تداعی میشود که در جنس ماده و در حیات همه موجودات زنده و حتی در قلمرو حیوانات وجود دارد؛ اما روحیات مردانگی نیز به داشتن وجوهی مانند قدرتطلبی و احساساتی مانند خشونت، مبارزهطلبی و قدرت جسمی بیشتر گفته میشود.
امیرخانی ادامه داد: این درست نیست که یک زن همیشه لطیف است و قاطع نیست چراکه در ما نیز وجوهی از مردانگی وجود دارد، همانطور که یک مرد نیز میتواند آدم احساساتی و لطیفی باشد چراکه وجوهی از زنانگی در او هست، اما بستگی به این مسئله دارد او را چگونه پرورش داده و در چه تعادلی قرار دهیم؛ بنابراین بروزات رفتاری ما قابلبررسی است.
این مشاور سپس پرسید: اگر ما از تعادل خارج شویم چه اتفاقی میافتد؟
او در پاسخ، به الگوهای نامتعادل اشاره کرد و بعد از ذکر چند مثال، افزود: بهانه نوشتن کتاب «ژرفای زن بودن» از برهم زدن تعادل شروع شد و مورین مورداک، نویسنده کتاب، برای این گروه از زنان با عنوان زنان موفق ناراضی نامبرده است. او میگوید زنان بسیاری را دیدم که به لحاظ شغلی بسیار موفق هستند و درآمدهای مالی خیلی خوبی دارند ولی از درون احساس گمگشتگی میکنند و ناراضی هستند.
امیرخانی با بیان اینکه گاهی عدم تعادل و مردانگی به قیمت فدا شدن زنانگی تمام میشود، بیان کرد: مورین مورداک نام چنین جریانی را خیانت میگذارد و منظور این است که در چنین مواردی ما زنان به خود خیانت میکنیم و خیانت بزرگ قرن که در حق ما رخ میدهد همان مردانگی است که به قیمت از دست رفتن اصل ما است.
این روانشناس و مشاور گفت: مورداک در کتاب خود از الههای به نام «دیمیتر» بهعنوان الهه زایش صحبت کرده و اشاره میکند که کارل یونگ بسیاری از مفاهیم موردنظر خود را از افسانههای یونان باستان بیرون کشیده است. دیمیتر نیز الگوی مادر مهربان و بخشنده اما کنترلگر است یعنی در عین مهربانی و زایش، قهر و غضب ویرانکنندهای دارند.
امیرخانی اشاره کرد: رهبری در سخنرانی اخیر خود در جمع بانوان فرهیخته کشور جمله جذابی داشتند و فرمودند که «اینکه ما میگوییم زنان به امور خانه بپردازند به معنای خانهنشینی نیست.» درواقع منظور این است که لطافت و زایش فدا نشود و این مسئله مخالفتی با حضور زن در جامعه و فعالیتهای او نیست.
او با تأکید بر اینکه تساوی حقوق به معنای تشابه حقوق نیست، افزود: تساوی یعنی زن و مرد برای بهبود وضعیت زندگی خود انرژی بگذارند، اما متأسفانه ما زنان میخواهیم شبیه به مردان باشیم و این موضوع با تساوی متفاوت است.
این مدرس دانشگاه سپس توضیح داد: ما باید این سؤال را در خودمان مطرح کنیم که آیا من در تعادل هستم؟ آیا دختر من در تعادل است؟ اگر چنین نیستیم درمان چیست؟ کارل یونگ برای درمان توصیه میکند که ما باید از نفرت خود از مادر دستبرداریم و خشم عجیبی که از مادران داریم را رها کنیم و به درکی از آنها برسیم و از سوی دیگر نیز از بت کردن پدر دستبرداریم.
امیرخانی تصریح کرد: خروجیِ ازدواج مرد مهربانِ درون با زن قدرتمند و خردمند درون، یک زن متعادل است؛ بنابراین باید مرد مستبدِ درون ما به مرد درک کننده و پذیرا تبدیل شود و دوباره آن زنی که همیشه در درونمان طرد و فدا شده را پذیرفته و به خود ملحق کنیم. البته این سفر باید با یک رواندرمانگر طی شود و صرفاً با خواندن کتاب ممکن نیست چراکه به یک پیر طریق نیاز دارد و در خروجی این راه، اولویتهای ما تغییر کرده و متعادل خواهد شد.
سفر درونی برای اصلاح
این روان درمانگر با بیان اینکه روانکاوی رویکردی است که جراحی را در سطح ناهشیار انجام میدهد، گفت: مورداک در بخشی از کتاب «ژرفای زن بودن» به پدیده هبوط اشارهکرده و آورده است که وقتی شما این سفر را شروع میکنید یا با وجوه نپذیرفتهی خود روبهرو میشوید درد خواهید کشید و این درد، شما را به یک دوره هبوط میبَرد. هبوط، دوران ارزشمندی است و نباید آن را افسردگی نامیده و از آن ترسید.
امیرخانی با بیان اینکه اگر وجه زنانه در وجود ما غالب باشد زن هستیم، اما چنین نیست که باید وجه مردانه در وجود ما انکار شود، به قیاس دو واژه مفهوم و مصداق پرداخت و گفت: مصداقها در اثر محیط تغییر میکنند ولی مفهوم به معنای تعادل است و پرسش اینجاست که زنِ امروز با چه مصداقی در جامعه امروز میتواند مفهوم تعادل را پیادهسازی کند؟
او اضافه کرد: به عقیده موردان مورداک در کتاب «ژرفای زن بودن» معضل زن امروز در ایران و در جهان، سردرگمی هویتی و جنسیتی است، یعنی ما نقش خود را نمیدانیم.