انتشارات علمی و فرهنگی هشت شماره نشریه «کتاب امروز» از مهم‌ترین نشریات کتابی دهه ۵۰ را در قالب یک مجموعه منتشر و احیا کرد.

هشت شماره از «کتاب امروز» در قالب یک کتاب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، پس از احیای مجله و فصلنامۀ «کتاب امروز» از سوی انتشارات علمی و فرهنگی، این نشر گام دیگری هم برای احیا و دوباره دیدن شدن کتاب امروز برداشته است؛ این گام بدین قرار است که این انتشارات تمام شماره‌های منتشر شده مجله در دهه پنجاه را در دو جلد منتشر کرده و در دسترس علاقه‌مندان قرار داده است. هشت شماره از این مجموعه که در سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ روی پیشخوان دکه‌های روزنامه قرار می‌گرفت در شرکت سهامی کتاب‌های جیبی و با حمایت انتشارات فرانکلین تقریر و منتشر شد و سپس چاپ در همان سال‌ها متوقف شد. مجله «کتاب امروز» فصلنامه‌ای تخصصی در زمینه معرفی کتاب به شمار می‌رفت و در حوزه‌های تألیف، ترجمه، ویرایش و طراحی، اطلاعات لازم را در اختیار مخاطبان حرفه‌ای و پیگیر دنیای کتاب قرار می‌داد.

مرور کتاب «کتاب امروز» نشان می‌دهد که این مجله همچنان تازه و دیدنی است. نکته مهم این است که وقتی این مجموعه را تورق می‌کنیم، سخت است باور کنیم که این مجموعه با این کیفیت در پنجاه سال پیشی شکل گرفته است که نه از اینترنت خبری بوده و نه کتاب‌ها و افراد این قدر در دید و دسترس همه بوده‌اند. تورقی ساده نشان می‌دهد که طراحی‌ها و مؤلفه‌های بصری مجموعه مجلات «کتاب امروز» هنوز هم از ریخت نیفتاده‌اند. نقد و نظر، گفت‌وگوهای تفصیلی و پر مغز، معرفی کتاب‌های روز به همراه دسته‌بندی، اخباری از کتاب در سطح جهان، تصاویری از کتاب‌ها و نظرات مخاطبان و کاریکاتور و طرح‌های مرتبط از گونه مطالب این هشت شماره است.

شماره نخست این مجله با حضور افرادی همچون جهانگیر افکاری، کریم امامی، نجف دریابندری، حسن مرندی و ابوالحسن نجفی در پاییز سال ۵۰ منتشر شده است و در ادامه شخصیت‌های شناخته‌شده‌ای همچون ضیاء موحد، محمدرضا شفیعی کدکنی، احمد سمیعی، محمدرضا حکیمی، داریوش شایگان، حمید عنایت، عبدالحسین زرین‌کوب و … در انتشار این شماره‌ها با مجله همکاری داشته‌اند.

کتاب «کتاب امروز» با سیمای جدید در دوجلد (هر جلد شامل چهار شماره) با قابی اختصاصی و به همان شکل سیاه و سفید، دربرگیرنده هشت شماره مجله چاپ شده نام‌آشنای کتاب امروز در دهه پنجاه است که انتشارات علمی و فرهنگی آن را در زمستان سال ۱۳۹۹ در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر کرده و در اختیار علاقه‌مندان کتاب و مجلات نقد کتاب قرار داده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...