مادرم قبل از اینکه ازدواج کند، برای مطبوعات قصه مینوشت... پسر! چارلز دیکنز بخون تا زندگی کردن یاد بگیری!... تارزان جزو اولین کتابهایی است که خواندم... عاشق سعدی هستم... هنر فراتر از زندگی ما میرود و نتیجهاش به زندگی ما بازمیگردد... اصلا حاضر نیستم کتاب الکترونیکی بخوانم؛ بوی کاغذ را باید بشنوم... کارهای طاهره صفارزاده بود بهترین نمونههای شعر زنانه در ادبیات ما هستند
...
تا پنجم ابتدایی، شاهنامه را با پدر خوانده بودیم... برای نگارش یک فیلمنامه تاریخی به نام «زیر سایه تفنگ» که آقای کیمیایی قصد نگارش آن را داشتند به کتابخانه مجلس میرفتم... مخالفین سیاسی به اسم دیوانه به دیوانهخانه فرستاده میشدند... مادرم فکر کرده بود ممکن است کتابخانه بسیار بزرگ من دردسرساز شود... تمام کتابهای مرا آتش زد
...
وازهه که ما چرا نباید کتاب بخوانیم اما... مال اونوقتاس که مردم بیکار بودن... «لایک» نداره. بیشتر کتابا حتی ازشون «کپشن»م درنمیاد یا اگه درمیاد لایکخور نیست... بهداشتی هم نیست. آدم هرورقی که میخواد بزنه، باید انگشتشو تفمال کنه... میدونید همون درختا اگه برای کتاب قطع نشن، میتونن چقدر ذغال لیموی خوب بدن و چقدر قلیون دوسیب... کی جواب کلههای سمگرفته ما رو میده؟... ندونی این هفته «فاطما گل» چیکار کرده، تو دورهمی نمیتونی تو بحس شرکت کنی
...
به صورت ۲۴ ساعته در اختیار دانشجویان قرار دارد... کل بنای آن از چوب است... به شکل یک جعبه سفید با ۶۰ هزار پنجره کوچک گرد طراحی شده است... اولین کتابخانه تخصصی مخصوص کتابهای کودکان در ژاپن... آجری به سبک رنسانس با پنجرههای بزرگ و یک ساختمان نوساز در پشت که با یک تونل شیشهای... سقف شیشهای و پنجرههای بزرگ سالن داخلی، دیوارهای چوبی و نورپردازی حیرتانگیز... ورود به این کتابخانه با کفش ممنوع است
...
سارنگ سهش (علی زندیه) از ترس اولین دیدارش با نهال فرخی (مژده شمسایی) میگوید: «همهش میترسیدم... نریزن همونایی که کتابفروشی پدرم ریختن»... آیا مجوز بشری بالاتر است از مجوز الهی؟!... صاحب ملک گریبان پدرم را گرفته بود بابت خسارت آتشسوزی... و ناشران پی پول کتابهایشان... سرشکسته و ورشکسته رفتند به شهرستان
...
ایفلا جایزه کتابخانه سال 2021 را به کتابخانه دایچمن بیوریکای نروژ اعطا کرد... در 6 طبقه و با زیربنایی بالغ بر 13 هزار متر... برای نگهداری و ارائهی بیش از 450 هزار جلد کتاب... بخش روزنامه و مجلات، یک سالن سینما، کافه رستوران و بخش ویژه کودکان... یک بنای بیاندازه چشمگیر و باشکوه که میتواند الگوی آینده معماری کتابخانهها باشد
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
جنبشهای اجتماعی نوعی همبستگی اجتماعی به ارمغان میآورند که میتوانند فرصتی برای احیای دو عنصر کلیدی حیات مبتنی بر سرمایه اجتماعی ـ یعنی ارزشهای مشترک و ارتباطات بیشتر ـ فراهم کند... «اجتماع» عرصهای است که نه منافع فردی در آن سیطره دارد، نه فرد در جمع ذوب شده است... سهضلع دولت، بازار و اجتماع سرنوشت جامعه را رقم میزنند... برخورد انحصارگرایانه گروههای مذهبی نسبت به سکولارها در داخل و دینستیزی بنیادگراهای سکولار در خارج کشور، منازعهای برابر نیست
...
قدرت در هر زمان و مکان نقابهایی مسخشده از چهرهی دین میسازد و آن را بهعنوان دین عرضه میکند تا ستم خویش را مشروع جلوه دهد... نشان میدهد که خوانش ایدئولوژیک از حاکمیت چگونه بر دیدگاه اسلامگرایانی همچون ابوالاعلی مودودی و سید قطب تاثیر گذاشته است... بسیاری از حاکمان از شعار «اطاعت از اولیالامر» استفاده میکنند و افراد جامعه را سرکوب و آزادی آنها را سلب میکنند... معترضان از عثمان خواستند که ترک حکومت کند، اما او نپذیرفت و بهجای حل اعتراضات از طریق دموکراتیک دست به خشونت زد
...
انسان را به نظارهی شاعرانهی اشیا در درونیترین زندگی آنها میبرد... ارادهی خدا را جانشین ارادهی خویش میکند، و به همین سبب، استقلال مطلق در برابر خلق و وارستگی در برابر اشیا پیدا میکند؛ دیگر خلق و اشیا را برای خودشان دوست میدارد؛ همانگونه که خدا آنها را دوست میدارد... انسان به عنوان آفریدهی عشق مرکز آزادی است و مغرورانه در برابر خدا و سراسر جهان هستی میایستد. عمق درون او را تنها خدا میتواند بخواند!
...
گراس برای تکتک سالهای یک قرن، داستانی به وجود آورده است... از اتفاقات بزرگ و گاه رویدادهای به نظر بیاهمیت تا تحولات فنی و اکتشافات علم و تکنولوژی، خودبزرگبینی انسانها، شکنجه و کشتار و در نهایت، شروعهای دوباره... طوری به جنگ جهانی نگاه میکنند که انگار دارند درباره یک بازی فوتبال حرف میزنند...دلسردی چپها از تئودور آدورنو، تیراندازی به رودی دوچکه، محرک جنبش دانشجویی آلمان، ملاقات پل سلان و مارتین هایدگر
...
اکنون میتوانند در زندگی زمینی خود تأمل کنند، گناهان و خطاهای خود را خود داوری کنند... نخست غرور است و حسد و خشم؛ در پی آنها تنبلی، خست، شکمپرستی و شهوترانی... خدا دلهایی را که میان خود برادرند برکت میدهد. این راز ارواح است که زندگی آنها عین زندگی خداست... رفیق نوشخواریها و سرگردانیهای خود را ملاقات میکند. هردو، خوشحال از بازیافتن یکدیگر، از گذشتهی مشترک خود یاد میکنند
...