کتاب‌ همیشه در طول تاریخ نقش مهمی در زندگی ما انسان‌ها داشته‌ است. با کتاب بود که انسان توانست آنچه دیده، شنیده، آموخته، احساس کرده، یا حتی کشف کرده را برای دیگران و نسل‌های بعد به یادگار بگذارد. البته که در زمان‌های گذشته حضور کتاب در زندگی‌مان پر رنگ‌تر از امروز بوده و با گسترش و قدرت گرفتن تکنولوژی و فضای‌مجازی، میل و رغبت ما برای رجوع به این یار مهربان کم شده است؛ شاید هم گران شدن کتاب در این چند سال اخیر میل ما به مطالعه و خرید کتاب را خاموش کرده است اما نکته مهم که نباید از آن غافل شد، این است که هیچ‌چیز نمی‌تواند جای یک کتاب خوب را در زندگی بگیرد.



در باب اهمیت مطالعه کتاب‌های زیادی نوشته شده اما کتاب «هیچ‌چیز جای کتاب را نمی‌گیرد» [I'd Rather Be Reading: The Delight and Dilemmas of the Reading Life] نه فقط این اهمیت را یادآوری می‌کند بلکه شور و شوقی برای مطالعه در دل خواننده روشن می‌کند. آن بوگل [Anne Bogel]، نویسنده کتاب، خود یک خورۀ کتاب است و به گفته نویسنده، زندگی‌اش سراسر تحت تاثیر کتاب و کتابخوانی بوده و کتاب‌ها گوشه گوشه خانه ذهن‌اش را شکل داده‌اند. او در بین ناشران و نویسنده‌ها و کتابخوان‌ها به ذائقه‌سازی شهرت دارد و در وبلاگش با نام خانم دارسی فهرست‌هایی از کتاب‌ها‌یی را برای کتابخوان‌ها به اشتراک گذاشته است.

در این کتاب بوگل با بیانی جذاب، تجربه‌های خود از خواندن کتاب‌های مختلف را به اشتراک می‌گذارد. او از لذت وصف‌ناپذیر خواندن، تأثیر کتاب‌ها بر زندگی‌اش و چالش‌های جذاب کتابخوانی می‌گوید اما صرفا محدود به بیان تجربه‌های شخصی نمی‌شود بلکه با ظرافت به تحلیل و بررسی جنبه‌های مختلف مطالعه می‌پردازد و در این راه، خواننده را به تأمل درباره‌ی رابطه خود با کتاب‌ها و نقشی که کتاب‌ها در زندگی‌اش ایفا می‌کنند، دعوت می‌کند.

«هیچ‌چیز جای کتاب را نمی‌گیرد» کتابی است که شاید در نگاه اول به نظر برسد فقط برای کسانی جالب است که به اصطلاح خوره کتاب‌اند اما مطالعۀ آن شور و شوق کتابخوانی را در دل همه کسانی که مدت‌هاست از کتاب و کتابخوانی دور بوده‌اند روشن خواهد کرد و شاید بتواند شروع راه آشتی با کتاب و تبدیل شدن به یک معتاد کتاب باشد.

بوگل در 21 فصل تجربیات شخصی خود از زندگی با کتاب‌ها و نکته‌ها و یافته‌های خود را برای دیگران با زبانی خودمانی و گاه با چاشنی طنز به اشتراک گذاشته است. وی با نوشتن این کتاب، خدمتی بزرگ به فرهنگ مطالعه در سراسر جهان کرده است. او به ما یادآوری می‌کند که چرا باید مطالعه را به بخشی مهم از برنامه زندگی خود تبدیل کنیم و هر روز زندگی خود را مانوس با کتاب‌ها سازیم.

وی در کتاب خود فواید متعدد مطالعه، از جمله افزایش قدرت تخیل، افزایش علم و دانش و غنی‌شدن تفکر صحبت می‌کند. همچنین به این موضوع می‌پردازد که چگونه مطالعه به درک بهتری از دنیای اطراف و برقراری ارتباط با انسان‌های دیگر کمک کند. همچنین ان بوگل با معرفی کتاب‌های مورد‌علاقه‌ خود از ژانرهای مختلف، خواننده را با آثاری که می‌تواند با مطالعه آن‌ها تجربه دلپذیری داشته باشد آشنا می‌کند. او با شور و اشتیاق درباره‌ی کتاب‌هایی صحبت می‌کند که زندگی‌اش را دگرگون کرده‌اند.

یکی از بخش‌های تأمل برانگیز کتاب، فصلی تحت عنوان «دوباره، برای اولین بار» است. در این فصل بوگل توصیه می‌کند که گاه گاهی باید کتاب‌هایی که خوانده‌ایم را بازخوانی کنیم؛ با دوباره خواندن کتاب‌هایی که قبلا مطالعه کرده‌ایم نه تنها متوجه تغییراتی که در درون ما ایجاد شده می‌شویم همچنین درمی‌یابیم که کتاب هم تغییر کرده و همان کتاب سابق نیست. خود او در این باره می‌گوید: «هر بار که به سمت کتاب خوبی برگردیم، همیشه حرف تازه‌ای برای گفتن دارد. نه آن کتاب همان کتاب سابق است و نه ما همان کتابخوان سابق». با دوباره خوانی یک کتاب‌‌ نه تنها به برداشتی کامل‌تر و حتی تازه‌تری از آن کتاب دست می‌یابیم بلکه این کار راهکاری برای خارج شدن از رکود در کتاب‌خوانی و شعله و کردن اشتیاق و ذوق مطالعه نیز هست.

«هیچ‌چیز جای کتاب را نمی‌گیرد»، فقط برای کسانی که با کتاب‌ها انس گرفته اند جذاب نیست، بلکه برای همه کسانی که به‌دنبال درکی عمیق‌تر از اهمیت خواندن در زندگی هستند، دل نشین و جذاب خواهد بود. ان بوگل با لحنی صادقانه و مشتاقانه، خواننده را به تأمل درباره‌ی نقش کتاب در زندگی خود تشویق و اهمیت حفظ عادت خواندن در دنیای پرهیاهوی امروز را نمایان می‌کند. پس اگر قصد دارید دوباره با کتاب آشتی کنید و به دنبال راهی برای روشن کردن شور و شوف مطالعه در دل خود هستید، خواندن این کتاب بهترین گزینه برای آغاز راه شما خواهد بود.

کتاب توسط علی موسوی ده شیخ ترجمه و در سال 1401 توسط «نشر مون» راهی بازار کتاب شد. ترجمه کتاب روان بوده و مترجم توانسته به خوبی با گزینش کلمات و عبارات مناسب روح خودمانی و دلنشین کتاب و طنزها‌یش را به خوبی به زبان فارسی بازگردانی کند. از جمله نکات قابل توجه نسخه فارسی کتاب، طرح جلد جذاب آن است؛ برشی بر روی جلد، کتابی کوچک در دل کتاب پدیدار کرده و جلوه زیبا و در عین حال عجیبی را به کتاب داده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...