پرده اول. روز تعطیل است و سوپرمارکت‌ها برخی تعطیل هستند. از مغازه‌ای خرید می‌کنم که به ندرت به آن سر می‌زنم. یک بسته پنیر برمی‌دارم و وقتی می‌خواهد قیمتش را اعلام کند می‌گوید: «۲۳۰ هزار تومن وجه رایج بی‌ارزش جمهوری اسلامی.»

پرده دوم. نویسنده و مترجمی از این‌که پنج سال است کتاب‌های ترجمه و تألیفش در ممیزی کتاب وزارت ارشاد مانده و ممیزی خواستار حذف بخش‌های مهمی از ترجمه شده و کتاب تألیفی هم مجوز انتشار نگرفته است شکایت می‌کند. آن‌قدر ناراحت است که می‌خواهد ترجمه بعدی‌اش را روی اینترنت منتشر کند.

سانسور ممیزی

نظام سیاسی با سانسور کتاب می‌خواهد از انتشار کتاب‌هایی جلوگیری کند که دوست ندارد یا فکر می‌کند به ایده‌ها، مشروعیت یا بنیان فکری نظام سیاسی ضربه می‌زنند. اما واقعیت این است که هیچ ایده و کتابی نیست که در فضای مجازی مطرح نشود، و به شیوه‌های مختلف در دسترس مردم قرار نگیرد. حداکثر این است که مترجم و مؤلف بی‌خیال انتشار کاغذی شده و در فضای مجازی منتشر می‌کنند.

این چنین کتاب‌هایی هم متوسط در هزار نسخه یا کمتر منتشر می‌شوند؛ نه اصلاً فکر کنید در ده هزار نسخه منتشر شوند. تازه اگر خوانده شوند، حد اثرگذاری‌شان همین است.

در مقابل، هزاران مغازه سوپری هستند که هر کدام‌شان احتمالاً روزی به ده‌ها نفر شبیه این جمله را می‌گویند: «۲۳۰ هزار تومن وجه رایج بی‌ارزش جمهوری اسلامی.» اگر هم نگویند، مشتری خودش عقل دارد و می‌فهمد معنای ۲۳۹ هزار تومان یک بسته پنیر در مقایسه با میانگین درآمد مردم چیست.

ممیزی و سانسور کتاب، از اساس کار بی‌حاصلی است. نه کلیسای کاتولیک توانست جلوی خوانده شدن ترجمه‌های انجیل را بگیرد؛ نه نظام شوروی توانست مانع خوانده شدن کتاب‌ها شود؛ نه پهلوی‌ها توانستند با ممیزی و سانسور جلوی خوانده شدن کتاب‌های شریعتی، مطهری و ... را بگیرند؛ و نه ممیزی کتاب در ایران امروز می‌تواند چنین کاری را انجام دهد.

نظام‌های سیاسی هم ضربه اصلی را از قیمت پنیر می‌خورند نه از محتوای کتاب‌هایی که اگر سانسور نشوند هم اتفاقی نمی‌افتد. اگر هم سانسور شوند، تا وقتی قیمت پنیر همین است و افزایش می‌یابد، سانسور راه به جایی نمی‌برد. قیمت پنیر را که نمی‌شود سانسور کرد.

اداره ممیزی و سانسور نمی‌تواند جلوی گردش ایده‌ها و انتشار کتاب‌ها را بگیرد (در فضای مجازی منتشر می‌شوند)، اما کلی دفتر و دستک و کارمند و آفتابه و لگن دارد که همه خرج دارند و بخشی از مخارج دولت هستند. مخارج بالای دولت هم روی کسری بودجه مؤثر است، و کسری بودجه هم یکی از مسیرهای مولد تورم است.

نویسنده و مترجمی که کتابش در اداره ممیزی و سانسور کتاب مانده، وقتی به قیمت پنیر می‌رسد، و فروشنده سوپری هم می‌گوید «۲۳۰ هزار تومن وجه رایج بی‌ارزش جمهوری اسلامی» حالش بیشتر گرفته می‌شود و از خودش می‌پرسد راستی کتاب من که در اداره ممیزی خاک می‌خورد خطرناک‌تر است یا قیمت پنیر؟

کتاب‌های مانده در اداره ممیزی کتاب را آزادسازی کنید؛ خطرناک نیستند. به جای تمرکز بر سانسور، فکری به حال اقتصادی کنید که در آن قیمت پنیر خطرناک است. در ضمن، سوپری‌ها این جملات پنیری را به کارمندان اداره ممیزی و سانسور کتاب هم می‌گویند! آن‌ها هم احتمالاً از مقایسه کار خودشان و قیمت پنیر بدحال می‌شوند.

اطلاعات

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...