سیزدهمین چاپ ترجمه زندهیاد عبدالرحیم احمدی از نمایشنامه «مکبث» [Macbeth] اثر شکسپیر توسط نشر قطره منتشر شد.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر قطره سیزدهمین چاپ «مکبث» را با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۲ صفحه و بهای ۵۲ هزار تومان منتشر کرد. دوازدهمین چاپ این ترجمه تابستان امسال با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۴۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت. «مکبث» نیز مانند سایر آثار شکسپیر، محبوب مترجمان بوده است.
یکی از نخستین این ترجمهها همین کتاب تازه بازنشر شده است که برای اولین بار به سال ۱۳۳۶ توسط نشر نیل در دسترس مخاطبان قرار گرفت. مقدمه این نمایشنامه، ترجمه نوشتار تحلیلی موریس مترلینگ، اندیشمند بلژیکی بر مکبث بود. به سال ۱۳۴۰ نیز ترجمه بانو فرنگیس شادمان (نمازی) از این نمایشنامه توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد. بعدها علاءالدین پازارگادی، داریوش آشوری، محمدصادق شریعتی، ابوالحسن تهامی، علیرضا مهدی پور، نسرین پوربهروز، خسرو شایسته، جواد ثابت نژاد، حمید الیاسی و... نیز ترجمهای از این نمایشنامه را به دست دادند.
تراژدی «مکبث» کوتاهترین و در عینحال یکی از مشهورترین نمایشنامههای ویلیام شکسپیر است که زندگی سردار سلحشوری به نام مکبث را روایت میکند که پادشاه (دانکن) او را از نزدیکان خود قرار داده و منصب مهمی را بدو واگذار میکند، اما مکبث به تحریک همسر جاهطلبش، پادشاه را زمانی که مهمانشان بود، میکشد و خودش جای پادشاه را میگیرد، اما همین قتل زندگی را بدل به جهنمی برای مکبث و بانو مکبث میکند.
در سیر روایی این نمایشنامه داریم که مکبث و بانکو به عنوان سرداران سپاه اسکاتلند در جنگ با نروژیها پیروز شده و شکست سختی را به آنها وارد میکنند. در راه بازگشت به وطن با جادوگرانی مواجه میشوند که خبر از آینده میدهند. آنها مکبث را امیر کادور خواندند و امیرکادور دومین شخص پس از پادشاه بود، اما آن هنگام امیرکادور در قید حیات بودند. همچنین جادوگران گفتند که مکبث پادشاه خواهد شد و پس از او فرزندان بانکو به پادشاهی میرسند.
مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن، پادشاه اسکاتلند باخبر میشود که امیر کادور به جرم خیانت به اعدام محکوم شده و پادشاه حکم امیری کادور را برای مکبث صادر کرده است و این پیام تکان دهنده درستی پیشگویی ساحران را به مکبث ثابت کرد.
پس از استقرار مکبث در کادور دانکن برای تقدیر از سردار پیروز به قصر او وارد میشود تا شب را نیز در کاخ او سر کند، اما نمیداند که مکبث به تحریک همسر جاه طلبش بانو مکبث، نقشه قتل او را طراحی کرده است. دانکن در خوابگاه خود به قتل میرسد اما مکبث صحنه را جوری بازسازی میکند که انگار دانکن به مرگ طبیعی مرده است. به هرحال دستان مکبث و همسرش به خون ولینعمتشان که به نیکنامی و فروتنی شهره بود آلوده و همین باعث روانپریشی این دو میشود. مکبث پس از ریختن خون پادشاه دست به خونهای دیگری نیز آلوده میکند و برای اینکه پیشگویی جادوگران درباره پسران بانکو محقق نشود، نقشه قتل آنها را میکشد. اما بانکو آنها را فراری میدهد، هرچند که خود کشته میشود. کم کم همه شخصیتهای لایق به مخالفان مکبث بدل شده و به مالکوم، فرزند دانکن میپیوندند. سرانجام نیز لیدی مکبث خودکشی میکند و مکبث به دست مخالفان کشته میشود.
وقایع این نمایشنامه بیشتر در اسکاتلند میگذرد که در ایام سلطنت دانکن هنوز به انگلستان ملحق نشده بود. اساس این نمایشنامه ماخوذ از کتاب «تاریخ اسکاتلند» است که در سال ۱۵۷۷ توسط رالف هالینشد نوشته شد و البته شکسپیر در روند اقتباس خود تغییراتی را موافق با سبک درامنویسی خود در آن داد. بر اساس تاریخ هالینشد در میانه سالهای ۱۰۴۰ تا ۱۰۵۷ پادشاهی قدرتمند به نام مکبث بر اسکاتلند حکومت میکرد.
نمایشنامه «مکبث» نیز مانند «اتللو»، «هملت» و «لیرشاه» متعلق به آخرین دوره نویسندگی شکسپیر است. در این دوران (احتمالا ۱۶۰۲ تا ۱۶۰۸) شکسپیر فقط تراژدی نوشت و در بیان افکار عمیق و خیالات و تصورات دقیق، قدرتمند عمل کرد. تراژدی «مکبث» مرحلهای است بسیار مهم در سیر تکامل هنر شکسپیر که جنگ میان عقل انسان را با امیالش به خوبی جلوهگر میکند. این اثر به قول «دریک تراورسی» شرح و بیان علل اختلالیست که در سکون و آرامش نظام اجتماعی رخ میدهد و نتیجه داستان بی هیچ شکی اخلاقیست.
اما نمایشنامه «مکبث» بارها مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته است. به باور منتقدان سینما یکی از بهترین این اقتباسها فیلم «سریر خون» اثر کارگردان شهیر تاریخ سینما یعنی آکیرا کوروساواست که به سال ۱۹۵۷ ساخته شد. هرولد بلوم، منتقد آمریکایی «سریر خون» را موفقترین اقتباس از مکبث دانسته است.
اورسون ولز به سال ۱۹۴۸، رومن پولانسکی به سال ۱۹۷۱ و بلا تار به سال ۱۹۸۶ نیز اقتباس و روایت سینمایی خود از «مکبث» را ارائه کردند. لازم به توضیح است که به دلیل طراحی قدرتمند کاراکتر «بانو مکبث» در این نمایشنامه و ابعاد روانشناسانه او، بازی در این نقش محلی برای ابراز قدرت بازیگری در زنان است. به همین دلیل عموم بازیگران زن آرزوی ایفای این نقش حال چه اجرای صحنهای مکبث چه اقتباسهای سینمایی در آن را دارند. در فیلمهای ساخته شده نیز بازیگران نقش بانو مکبث خوش درخشیدهاند. به عنوان مثال در روایت رومن پولانسکی، بازی فرانچسکا آنیس بسیار مورد تحسین قرار گرفت.
شخصیتهای این نمایشنامه نیز همیشه مورد علاقه روانکاوها بوده است و به همین دلیل نیز امروزه تحلیلهای مهم و متنوعی از این شخصیتها در دست داریم. یکی از تحلیلهای مهم از آنِ زیگمونت فروید است. فروید مکبث و لیدی مکبث را همچون دو نیمه مجزا اما مرتبط با یکدیگر در روند داستان میداند که دائماً یکدیگر را کامل میکنند و بر این اساس علیت واحدی را در معرض دید تماشاگران خود میگذارند.
فروید توازن و تعادل برقرار میان این دو شخصیت را با توجه به نقطه عطف عمل آنها، یعنی همان قتل دانکن در تقابل دوگانه ولی پیوسته و ممتد مطرح میکند و نکته قابل توجه آن ترس و هراسهایی که مکبث قبل از قتل دانکن داشته و ندایی را که به همه هشدار میدهد، میشنود. اما بعد از قتل دانکن این لیدی مکبث است که آشفتگی روانی پیدا میکند.
از این منظره مکبث و لیدی مکبث در نظرگاه فروید دو پاره از شخصیتی واحد میتوان در نظر گرفت که هر بخش آن به منظور انجام شخصیت دقیق، در قالب یک شخصیت مستقل و باورپذیر عمل میکند. از نظر فروید مدت زمان اتفاقات در نمایشنامه که چیزی حدود سه ماه است، اندک مینماید و برای انجام چنین جنایتهایی حداقل به ۱۰ سال زمان نیاز هست، کما اینکه تاریخ واقعی پادشاهی مکبث نیز حدودا ۱۷ سال بوده است. اما درباره تحلیل فرویدی شخصیت لیدی مکبث کتاب «فروید و لیدی مکبث» به قلم محمدرضا فشاهی توسط انتشارات شبخیز منتشر شده است که علاقهمندان میتوانند به آن مراجعه کنند.
مرحوم احمدی در مقدمه خود بر نخستین چاپ نشر قطره از این ترجمه (به تاریخ ۱۳۹۰) چنین نوشت: «سال ۱۳۳۶ بود که ترجمه فارسی تراژدی مکبث را به پایان بردم. نخستین چاپ این اثر - که بیش از یکسال کار و جستوجو برده بود - در سال ۱۳۳۶ توسط بنگاه نشر نیل اتفاق افتاد و تا سال ۱۳۵۷ به چاپ پنجم رسید. ناشر چاپهای دوم تا پنجم بنگاه نشر اندیشه بود... پس از آن بارها ناشران با نام و بی نام به میل خود بدون اجازه و دست کم اطلاع مترجم تجدید چاپ کردهاند. چاپها هم غالبا بد است و بسیار افتادگی دارد... چندی پیش احمدرضا احمدی خویش من و عزیز من گفت که چطور است که به فکر چاپ تازهای از تراژدی مکبث باشیم و به این تجدید چاپهای رنگ و رو رفته غیرمجاز خاتمه دهیم...»