دههی صفر بود دنبالش هم نهمربیع بود که به عنوان عید عُمر در اصفهان معرکه است... یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: آقا این چه وضعی است در اصفهان! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد میگیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟ ... متن بالا به علت در برداشتن تقابل دو عالم معروف شیعه باید حذف شود... استناد به آیتالله منتظری شده که ممنوع است
...
وقتی کتاب یک ناشر حرفهای پرفروش میشد، تبدیل به سوژهی این ناشران پختهخوار میشد... به سرعت به نام مترجمانی که وجود نداشتند! مجوز میگرفت، در تیراژ بالا چاپ میشد و توزیع... حتی به شاهکارهای ادبیات هم رحم نکردهاند و برخی رمانهای بزرگ به شکل نصفه و تکهپاره از سوی این گروه چاپ شده... چنان قدرتمند شده است که بخش وسیعی از بازار دیجیکالا، کتابفروشیهای مترو و شبکههای اجتماعی را در اختیار گرفته... عزمی برای مبارزه با این گروه از سوی ارشاد دیده نمیشود
...
سارنگ سهش (علی زندیه) از ترس اولین دیدارش با نهال فرخی (مژده شمسایی) میگوید: «همهش میترسیدم... نریزن همونایی که کتابفروشی پدرم ریختن»... آیا مجوز بشری بالاتر است از مجوز الهی؟!... صاحب ملک گریبان پدرم را گرفته بود بابت خسارت آتشسوزی... و ناشران پی پول کتابهایشان... سرشکسته و ورشکسته رفتند به شهرستان
...
من که زیر برگهای را امضا نکردم ولی حق من را هم تصرف کردند... به پدرم می گوید دو سه روز مهمان ما باشید، بعد آزاد شوید اما پدر چهار پنج ماه در زندان بود... فکر میکردند امیرکبیر چاپخانه است، فرق چاپخانه با انتشاراتی را نمیدانستند... بعد از انقلاب به سازمان کتابهای درسی نامه نوشتیم و آنها گفتند ما طلبی نداریم و در واقع شرکت از ما طلبکار است... همین آقای همایی که الان نشر نی را دارد میگفت آقای جعفری برای چاپ این کتابها باید اعدام شود
...
وقتی مهندسی را رها کردم، فقط میدانستم ترجمه را دوست دارم و مهندسی را دوست ندارم... مترجمی جوان را صدا میزند و به او میگوید که «این را کپی کن، منتها کمی تغییرش بده. اسم تو رو هم میزنیم روش و معروف میشی»...دانشگاههای ما باید «نقد ترجمه» کنند که نمیکنند... کتابی که امروز در آمریکا چاپ میشود و هفته بعد در ایران پشت ویترین است، چگونه در عرض یک هفته ترجمه و چاپ و صحافی میشود و مجوز هم میگیرد؟
...
جایزه برترین طراحی «کتاب علمی ـ آموزشی» بهطور مشترک به محمدرسول حقانی (تصویرگر ارشد) و محمدمهدی رمضانی (طراح گرافیک) برای کتاب فرهنگنامهی دایناسورها (طلایی) و سلمان رئیس عبداللهی (مدیر هنری) و سعید فرجی (عکاس پروندههای ویژه) برای کتاب دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق (سایان) ... «دیپلم افتخار» به نشر طلایی برای کتاب خودروسازی از صفر تا صد (طلایی)
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ما خانوادهای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانهستیزی عراقیها و تحریکات دولت تازه تأسیسشدهی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایتبخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربهدری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم
...
رومر در میان موج نوییها فیلمساز خاصیست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلمهای ارزان قیمت، صرفهجویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفهای انتخاب میکند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوهی رفتار مردم معمولی میگیرد که در دورهای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کمحادثه، اما با گفتوگوهایی سرشار از بارِ معنایی میسازد... رومر در جستوجوی نوعی «زندگیسازی» است
...
درباریان مخالف، هر یک به بهانهای کشته و نابود میشوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را میزنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائممقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن میکنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا بهظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز میزند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول میکند
...
مردم ایران را به سه دستهی شیخی، متشرعه و کریمخانی تقسیم میکند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دستهی «ترک» و «فارس» تقسیم میکند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانههای کتاب حتی به مورد «شمالیها» و «جنوبیها» میرسد... اصرار بیشاز اندازهی نویسنده به مطالبات قومیتها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خستهکننده و ملالآور میشود و به نظر چنین میآید که خواستهی شخصی خود اوست
...
بیفایده است!/ باد قرنهاست/ در کوچهها/ خیابانها/ میچرخد/ زوزه میکشد/ و رمههای شادی را میدرد./ میچرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشکهایم میشویم/ پاک نمیشود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف میشد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیدههای آن، ورای نظام موسیقایی، لازمههای شعری فاخرند
...