دهه‌ی صفر بود دنبالش هم نهم‌ربیع بود که به عنوان عید عُمر در اصفهان معرکه است... یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: آقا این چه وضعی است در اصفهان! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد می‎گیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟ ... متن بالا به علت در برداشتن تقابل دو عالم معروف شیعه باید حذف شود... استناد به آیت‌الله منتظری شده که ممنوع است


در چاپ اول کتاب «نهم‌ربیع، جهالت‌ها، خسارت‌ها» در بخشی از آن، خاطره‌ای از آیت‌الله حسینعلی منتظری درباره موضع‌گیری آیت‌الله بروجردی در برابر جشن‌های [نهم ربیع] اصفهان آورده بودم که متنش چنین بود:

نهم ربیع، جهالت‌ها، خسارت‌ها  مهدی مسائلی

«...حجت الاسلام آقای وکیلی -خدا رحمتش کند- اشعاری گفته و فقه را به شعر درآورده بود که چاپ هم شده است، در اولش راجع به عمر و ابوبکر چیزهایی نوشته بود، کتاب را به آیت‌الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمت‌ها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم. من یادم هست در همان زمان‌ها آیت‌الله امینی صاحب کتاب «الغدیر» آمده بود اصفهان، ما هم از او استقبال کردیم، در مسجد سید اصفهان منبر می‎رفت و در ضمن سخنان خود مساله خلافت و عقاید شیعه را مطرح می‎کرد. بالاخره با سخنرانی‌های ایشان در اصفهان جو ضد سنی گری و مراسم نهم ربیع داشت گل می‎کرد. آن وقت که آقای امینی به اصفهان آمده بودند دهه‌ی صفر بود دنبالش هم نهم‌ربیع بود که به عنوان عید عُمر در اصفهان معرکه است. من در همان زمان‌ها آمدم قم، یک روز پیش آقای بروجردی بودم آقای حاج سید محمد باقر ابطحی هم پدر خانمش را آورده بود آنجا به آقای بروجردی معرفی کند، یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: "آقا این چه وضعی است در اصفهان! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد می‎گیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟ در اصفهان این چه وضعی است؟" خلاصه آقای بروجردی از این وضع عصبانی بود. اسم آقای امینی را نیاورد اما پیدا بود از منبرهای تند ایشان و آن جو عید عُمر گرفتن اصفهان خیلی ناراحت است...»(خاطرات آیت‌الله منتظری، ص۱۵۵)

وقتی کتاب «نهم‌ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها» توسط ناشر برای دریافت مجوز به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قم ارسال شد، اصلاحیه‌ای ابلاغ شد که متن بالا به علت در برداشتن تقابل دو عالم معروف شیعه باید حذف شود. من قسمت مربوط به آیت‌الله امینی را حذف و نقطه‌چین گذاشتم. فایل کتاب دوباره ارسال شد، اما دوباره اصلاحیه آمد که در متن استناد به آیت‌الله منتظری شده است، اشکال دارد. نوشتم: «یکی از شاگردان آیت‌الله بروجردی در خاطراتش می‌گوید»؛ گفتند: «در پاورقی به کتاب خاطرات ایشان ارجاع داده‌ای، این کتاب مجوز ندارد و غیرقانونی است، این مطلب کلا باید حذف شود.» ناگریز این خاطره را در چاپ اول کلا حذف کردم. اما در چاپ و ویرایش‌های بعدی به فکر تدبیری افتادم که از این ممیزی عبور کنم. در چاپ بعدی همین خاطره را آوردم و در پاورقی منبع آن را این‌گونه ذکر کردم: «اسد الله بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ص۱۶۸»

کتاب‌ به صورت رسمی و با مجوز ارشاد منتشر شد و اشکالی نداشت، متن بالا نیز در آن بود. اصلاحیه‌ای ابلاغ نشد و کتاب منتشر شد. البته احتمالا تغییر ممیزها نیز در فراید عدم اشکال‌گیری بی‌تأثیر نبود.

[این مطلب در صفحه شخصی حجت‌الاسلام مهدی مسائلی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...