مریم محبی | شهرآرا


نودوچهارمین نشست تخصصی «عصر داستان»، درباره موضوع «نویسندگی به مثابه یک حرفه» با حضور رضا امیرخانی، نویسنده سرشناس کشور، در مشهد برگزار شد. بیشتر صحبت‌های امیرخانی در این نشست به صنعت نشر و اهمیت آشنایی نویسنده با آن برای حضور مؤثر در قامت نویسنده اختصاص داشت. او، به ویژه، اهمیت کیفیت و کمیت آثار نویسنده را یادآوری کرد؛ مسئله‌ای که خود، خوب به آن واقف بوده است. کمیت آثار امیرخانی را می‌شود به چشم دید؛ کیفیت آن‌ها نیز به تأیید مخاطبان و منتقدان حرفه‌ای رسیده است. بااین تفاصیل، خود او نویسنده‌ای حرفه‌ای است که شنیدن و خواندن حرف هایش حتما به کار علاقه مندان خواهد آمد.

نویسندگی به مثابه یک حرفه» با حضور رضا امیرخانی

خودتان را در یک صنعت بزرگ ببینید
رضا امیرخانی در بخش آغازین صحبت هایش گفت: «من، امروز، اینجا هستم تا شما را متوجه این نکته بکنم که برای نویسنده شدن باید قسمتی از خودتان را داخل صنعت نشر ببینید. من و شما یکسری آدم هستیم که داریم در صنعت نشر کار می‌کنیم. اما من نویسنده فقط یک نقطه از صنعت نشر هستم؛ ویراستار، ناشر، پخش کننده، کتاب فروش، مخاطب و... هم هرکدام یک نقطه از این صنعت هستند. نشر، یک صنعت بزرگ است و من فقط یک نفر هستم در این صنعت. باید جای خودم را بدانم و اگر متوجه این جایگاه نباشم، در زندگی حرفه‌ای به مشکل می‌خورم. بسیاری از نویسندگان ایرانی، به تعبیر حرفه ای، «جوان مرگ» می‌شوند؛ یعنی یک دو کار خوب می‌نویسند، اما بعد کار را رها می‌کنند و می‌روند. چرا؟ چون به این قسمت‌های واقعی قصه بی توجه بوده اند؛ مثلا اینکه چطور باید قرارداد ببندند یا چیزهای خیلی مهم تر. مهم است بدانم من کتاب را دارم برای کی می‌نویسم، یا چه کار کنم که مخاطب کتابم را بخواند، و برای برداشتن قسمتی از مخاطب، باید با کدام کتاب فروشی‌ها کار کنم. کتاب فروشی آستان قدس یک قسمت را پوشش می‌دهد، شهر کتاب‌ها یک قسمت و بسیاری دیگر باقی قسمت‌ها را.»

نویسنده باید خودش را کمّی ارزیابی کند
او در ادامه صحبت هایش از اهمیت ارزیابی نویسنده به وسیله خودش گفت و بیان کرد: «یادتان باشد نوشتن هم، مثل هر قصه دیگری، قسمت‌هایی دارد مرتبط با توسعه فردی که ما این‌ها را برای همدیگر توضیح نمی‌دهیم. منِ نویسنده کسی بالای سرم نیست، مدیر اداره ندارم. یک کسی باید من را ارزیابی کند. کی؟ وارد صنفی شده اید که فقط خودتان می‌توانید خودتان را ارزیابی بکنید. این می‌شود توسعه فردی. یعنی، اگر من ندانم چند کلمه در روز می‌نویسم، هیچ کس با من کاری ندارد و حالا، اگر نویسنده تازه کار باشد، این قضیه شدیدتر است، پس من خودم باید بفهمم که در چه شرایطی بهترین و بیشترین وضعیت بازدهی را دارم. این از آن قسمت‌هایی است که ما نویسنده‌ها معمولا کمتر درباره اش باهم صحبت می‌کنیم. بخشی از کارمان این قبیل چیزهاست: روش‌های اندازه گیری فردی. این اندازه گیری هاتان باید کمی باشد. ارزیابی کیفی، بهترین شرایط برای گول زدن خود آدم است.»

ناشران حرفه‌ای را انتخاب کنید
نویسنده کشورمان همچنین درباره اهمیت انتخاب ناشر گفت: «بخش دیگری که باید به آن توجه کرد، انتخاب ناشران است: ناشران حرفه‌ای را انتخاب کنید. به عنوان نویسنده، کتاب چاپ کردن یکی از کارهای شماست، اما مهم ترین آن نیست. شما باید در شرایطی باشید که وقتی کتاب چاپ کردید، ناشران دنبالتان باشند، وگرنه خیلی کار سختی است کتاب چاپ کردن. مسیر رسیدن به چاپ کتاب فقط نوشتن نیست. ناشران دنبال کتابی هستند که وقتی چاپ می‌کنند، بفروشند. این هم در مسیر توسعه فردی، نکته مهمی است.»

در نوشتن هم ممارست لازم است
امیرخانی، با بیان بخشی از خاطرات و نمایش نمودارهای شخصی از ساعات نوشتن و فروش کتاب‌ها در گذر سال ها، به مخاطبانش گفت: «قبل از هرچیز، باید این نکته را متوجه شوم که نشر، صنعت است و کتاب، کالاست؛ این طوری می‌توانم در بازار جهانی خودم را پیدا کنم. فهم سازوکار صنعت نشر لازم است. نوشتن رمان مثل یک پروژه طولانی است، یک ریاضت است. من نمی‌توانم زیر پنج ساعت نوشتن روزانه را برای یک رمان نویس حرفه‌ای قبول کنم. نویسندگی یک مسیر طولانی است و شما بعد از ده پانزده سال سود به دست می‌آورید و در سال‌های اول هیچ سودی ندارید. نکته مهمی که ما به آن توجه نمی‌کنیم، این است که نویسندگی، مثل هر کار دیگری، نیاز به یک ممارست دارد؛ همه جا به همین صورت است. مردم منتظر کسی هستند که بیست سال می‌نویسد، بیست سال غزل می‌گوید، بیست سال شعر می‌گوید، نه فقط یک غزل.»

به حضور در بازارهای جهانی فکر کنید
بخش دیگری از صحبت‌های این نویسنده در کارگاه «نویسندگی به مثابه یک حرفه»، به نویسندگی در عرصه بین المللی اختصاص پیدا کرد. او گفت: «بازار ایران یک بازار تمام شدنی است؛ مثلا، شما یک شاعر خیلی خوب هستید که در کنگره‌ها بهترین شعر را می‌گویید، اما، بعد از چند سال، کنگره‌ها تمام می‌شود و دیگر همه چیز مثل هم است، پس بهتر است من بتوانم بازارهای جدید را پیدا کنم. در دنیایی که ارتباطات بیشتر است و تحریم وجود ندارد، نویسنده‌ها زودتر به این نتیجه می‌رسند که باید به حضور در عرصه جهانی فکر کنند. این میان، یکی از پیچیده ترین قسمت‌ها درباره فهم زبان و فلسفه زبان است؛ همان جایی که شما به یک جوک یا لطیفه می‌خندید یا از یک شعر لذت می‌برید. همه ما می‌دانیم که هوش مصنوعی در کارهای عمومی چه دستیار برجسته‌ای است، ولی اینکه می‌گویند می‌تواند خلق کند، برای من وقتی پذیرفتنی است که یک بیت بگوید که با خواندن آن از جایم بلند شوم و بگویم: «احسنت! چقدر خوب بود!» یا یک جوک بگوید که بخندم. پیداکردن این خیلی کار سختی است.»

رمان، گوشت صنعت نشر است
امیرخانی، با گریز به وضع نویسندگانی که مهاجرت کرده اند، بیان کرد: «من ندیده ام نویسنده‌ای که از زبان فارسی شروع کرده باشد و رفته باشد آن طرف، و در زبان دیگر فعالیت حرفه‌ای کرده باشد. بچه‌هایی که در ایران و دنیای زبان فارسی موفق بوده اند، به نظر من، در دنیای زبان لاتین موفق نبوده اند. شاید در برخی زبان‌ها بتوان با یکدیگر پاس کاری کرد، اما درمورد زبان فارسی به نظرم این کار، شدنی نیست. از یک جایی به بعد، شروع کردم به کارکردن برای اینکه کتاب هایم را به زبان‌های دیگر بفروشم. نمایشگاه‌های متعدد رفتم، با ناشران مختلف جهانی ارتباط گرفتم. در چنین شرایطی، دیگر من نویسنده‌ای هستم که اولین کارش را نوشته. فراموش نکنید در دنیا، در بازار کتاب فروشی ها، بالای ۵۰درصد کتاب‌ها به رمان اختصاص دارد. رمان، اصل و گوشت صنعت نشر است.»

امیرخانی در بخش پایانی صحبت هایش یادآوری کرد: «چیزهایی که گفتم، هیچ کدام، هیچ ربطی به نوشتن نداشت، ولی حاشیه نوشتن را داشت. این صحبت‌ها همان چیزهایی است که کمک می‌کند ما به آن توسعه فردی برسیم.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...