به گزارش ایبنا، شامگاه دوشنبه 26 آبان‌ماه، امین فقیری، پژوهشگر، نمایشنامه‌نویس و نویسنده پیشکسوت اهل شیراز در سومین نشست ویژه به مناسبت هفته کتاب در مرکز اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس، به بیان خاطراتی از چاپ نخستین کتابش «دهکده پرملال» در سال 1346 پرداخت.

خاطراتی از دهکده پرملال به روایت امین فقیری

فقیری ابتدا با بیان اینکه کتاب نخست هر نویسنده برای او جایگاهی ویژه دارد، گفت: پیش از انتشار «دهکده پرملال»، داستان‌هایم را برای مجلات معتبر آن زمان (دهه 30) همچون «خوشه» (به سردبیری احمد شاملو)، «سخن» و «فردوسی» ارسال می‌کردم و در آن نشریات به چاپ می‌رسید.

نویسنده «اسب‌هایی که با من نامهربان بودند» در ادامه با اشاره به داستان «دهکده پرملال» نخستین بار در مجله «فردوسی» منتشر شد، افزود: در آن زمان خیال نمی‌کردم که این داستان تا این اندازه مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گیرد.

نویسنده 77 ساله شیرازی در ادامه با بیان اینکه انتشار داستان «دهکده پرملال» اتفاقی مهم در زندگی‌اش بوده است، یادآور شد: خاطرم هست که در آن سال، بارها آن شماره مجله «فردوسی» را ورق می‌زدم و داستانم را می‌خواندم.

فقیری با بیان اینکه هنوز بوی مرکب آن شماره مجله فردوسی در مشامش می‌پیچد، عنوان کرد: به تدریج داستان‌های دیگری از من در مجلات ادبی کشور منتشر شد تا آنکه هدایت‌الله حسن‌آبادی مدیر یک کتابفروشی در شیراز به من پیشنهاد کرد بهتر آن است که مجموعه این داستان‌های کوتاه را گردآوری کنم و به مرکز نشر سپهر تهران برای چاپ به عنوان کتاب ارائه کنم.

نویسنده «مویه‌های منتشر» سپس با اشاره به گردآوری 13 داستان منتشرشده و 4 داستان‌ منتشرنشده‌اش در یک کتاب، گفت: داستان‌ها را برای زنده‌یاد گوهرخواه فرستادم و او نیز با وسواسی زیاد، آن‌ها را به منتقدان و کارشناسان ادبی نشان می‌داد.

امین فقیری سپس افزود: در یکی از تماس‌هایی که با زنده‌یاد گوهرخواه داشتم، به من گفت کتاب را به عبدالله توکل (مترجم کتاب «سرخ و سیاه» استاندال) نشان داده‌ و او پس از خواندن کتاب به گوهرخواه گفته است که داستان «کوچ» به داستان‌های تولستوی طعنه می‌زند.

نویسنده «پلنگ‌های کوهستان» با اشاره به اضطراب و تشویش خود درباره تردید زنده‌نام گوهرخواه در عدم انتشار کتاب افزود: سرانجام روزی گوهرخواه با من تماس گرفت و خبر داد که «دهکده پرملال» را به شرط آنکه 100 جلد از کتاب را به قیمت پشت جلد از ناشر خریداری کنم، منتشر خواهد کرد.

فقیری با اذعان به شوق خود در انتشار کتابش یادآور شد: بی‌درنگ این پیشنهاد را پذیرفتم و به پول آن زمان، 600 تومان به تهران حواله کردم و کتاب «دهکده پرملال» منتشر شد.

به گفته فقیری، او آن 100 جلد کتاب را برای نویسنده‌ها و منتقدان فرستاد و بسیاری از آن‌ها نیز وقتی متوجه ارزش دهکده پرملال شدند، در نشریات خود، کتاب را معرفی و نقد کردند.

نویسنده «آهوی زیبای من» با بیان اینکه انتشار دهکده پرملال برای او بسیار ارزشمند و مهم بوده است، افزود: یادم است در مجله خوشه طرحی از ضیاءالدین جاوید درباره یک دهکده دیده بودم و احساس می‌کردم آن طرح، شباهت زیادی با تصویری دارد که من از دهکده پرملال ساخته‌ام.

فقیری سپس با اشاره به درخواست خود از ناشر برای گرفتن اجازه استفاده از این طرح در پشت جلد کتاب گفت: خوشبختانه جاوید با این پیشنهاد موافقت کرد و آن طرح بر جلد کتاب منتشر شد.

وی با بیان اینکه کتابش را به دو برادرش - ابوالقاسم و محمدصادق فقیری - تقدیم کرده است، تاکید کرد: برادرانم همواره مشوق من بودند و پیش از هر کس دیگر، داستان‌هایم را می‌خواندند و به من انگیزه می‌دادند.

این نویسنده پیشکسوت در ادامه با اشاره به استقبال بسیار زیاد از کتاب «دهکده پرملال» پس از انتشار بیان کرد: یادم است کتابفروش‌ها می‌گفتند اغلب مخاطبان کتاب، عشایر بودند.

به گفته فقیری، ناشر پس از مشاهده استقبال فراوان از این کتاب، 600 تومان هزینه خرید 100 جلد کتاب را به او بازمی‌گرداند.

فقیری در پایان با اشاره به 5 تجدید چاپ دهکده پرملال تا پیش از انقلاب و 4 نوبت تجدید چاپ پس از انقلاب بیان کرد: این کتاب برای همیشه در ذهن مردم ماندگار شد و از همین‌رو بود که در همه این سال‌ها مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...