ادیسه مادر شدن | ایران


در جهان امروز جایی که روایت‌های شخصی زنان در قالب خاطره، زندگینامه یا تأملات فلسفی از پس قرن‌ها راه خود را به عرصه‌ عمومی گشوده‌اند، همچنان یکی از تجربه‌هایی که به ندرت به زبان آورده می‌شود، مادری است؛ آن هم نه الزاماً مادری در قامت نقش، مسئولیت یا وظیفه، بلکه مادری در مقام یک دگرگونی بنیادین در هستی، بدن، هویت و اخلاق مادر که تصویری دگرگونه از زن در جهان هستی پدید می‌آورد.

خلاصه یک عمر کار؛ درباره مادر شدن» [A life's work : on becoming a mother] نوشته ریچل کاسک [Rachel Cusk

ریچل کاسک [Rachel Cusk]، نویسنده انگلیسی‌تبار در کتاب «یک عمر کار: درباره مادر شدن» [A life's work : on becoming a mother] که با ترجمه طهورا آیتی از سوی نشر «بیدگل» منتشر شده، با نثری شاعرانه، صادقانه و گاه خشن، سفری عاطفی و درون‌نگر به تجربه مادری را رقم می‌زند؛ تجربه‌ای که برای او نه صرفاً رویدادی زیستی، بلکه نوعی از مرگ و تولد دوباره است؛ تولدی که با فروپاشی تصویر پیشین از خود، تزلزل در روابط، تردیدهای اخلاقی و البته بازسازی خود از دل خاکستر همراه است.

آنچه کاسک در این کتاب ارائه می‌کند، نه تمجید از مادری است و نه سیاه‌نمایی آن محسوب می‌شود، بلکه کوششی است در جهت رهاسازی مادری از بند کلیشه‌هایی که برای قرن‌ها جوامع انسانی از نقش مادری تصویر کرده‌اند. او نشان می‌دهد چگونه مادری می‌تواند به طور همزمان شریف‌ترین، خسته‌کننده‌ترین، الهام‌بخش‌ترین و طاقت‌فرساترین تجربه زندگی یک زن باشد. کاسک گویی این کتاب را می‌نویسد تا خود را در آن تجربه متلاطم بازیابد و در همین مسیر، ما نیز خواننده آن جست‌وجوی دردناک و زیبای هویت می‌شویم.

مادری و بحران هویت
کاسک، کتاب را با پرسش‌های ذهنی خود درباره مادر شدن آغاز می‌کند. او می‌نویسد:«اگر می‌شد در هر مرحله‌ای از زندگی بتوانم از آینده‌ام سر دربیاورم، همیشه دلم می‌خواست بدانم قرار است بچه‌دار شوم یا نه. این سؤال با خودش رمز و رازی داشت که برای من از عشق، از کار و از طول عمر یا چند و چون خوشبخت ‌شدنم هم جذاب‌تر بود. باقی‌شان را می‌توانستم تصور کنم، اما بچه زاییدن را نه. می‌خواستم بدانم چنین چیزی را تجربه می‌کنم یا نه، آن‌هم نه فقط به این خاطر که با دانستنش می‌توانستم مادر شدن را تصور کنم، بلکه چون به نظرم، اگر این موضوع همچنان در هاله ابهام باقی می‌ماند، همیشه حواسم را پرت خودش می‌کرد. دلم می‌خواست بجز خود واقعیت مادر شدن، دقیقاً همین عامل حواس‌پرتی را هم تحت کنترل داشته باشم.»

این جملات آغازین به‌ سادگی نشان می‌دهد مادری برای کاسک نه فقط یک مرحله از زندگی، بلکه افقی از بودن است که باید آن را فهمید، لمس کرد و مهم‌تر از همه درباره‌اش نوشت اما او به ‌زودی درمی‌یابد که نوشتن از مادری ساده نیست و در این رابطه اعتراف می‌کند که مادری با خود نوعی از گنگی و ناشناختگی می‌آورد. کاسک می‌نویسد:«اگر بچه‌دار شدن این‌ همه دشوار است، چرا کسی درباره‌اش چیزی نمی‌گوید؟ حتی مادران ما، حتی دوستان‌مان، حتی کسانی که مادر شده‌اند.» و پاسخ او صریح است:«چون این تجربه چنان شخصی و درونی است که ترجمه‌اش به زبان عمومی، گویی حقیقتش را تقلیل می‌دهد.»

او صادقانه از تجربه خود می‌گوید و اینکه چطور تنها شش ماه پس از تولد دختر اولش برای بار دوم به طور ناگهانی باردار می‌شود. از اینکه چطور بارداری دوم را مثل زندانی‌ای پذیرفت که در حین فرار دوباره دستگیر شده است. مادر شدن در آغاز برای او به معنای انزوای مطلق بود، نه فقط فیزیکی، بلکه روانی و اجتماعی و این احتمالاً همان چیزی است که در دنیای مدرن بسیاری از زنانی که در معرض فرصت‌های اجتماعی قرار دارند، از آن بیمناک هستند. او با مادری، از دوستانش دور می‌افتد، از کار، از گفت‌وگو با جهان و حتی از آن بخشی از خود که میل به آفرینش ادبی دارد. برای نویسنده‌ای که نوشتن جوهر وجودش است، خاموشی پس از زایمان نه فقط بحران خلاقیت، بلکه بحران هستی است اما همین مادری، در لایه‌هایی عمیق‌تر، باعث دگرگونی در نگاه او به زندگی، به بدن، به عشق و به اخلاق می‌شود. کاسک به‌ مرور درمی‌یابد این تجربه، هر چند توأم با رنج، گشاینده باب‌هایی در زندگی است که پیش‌تر بسته بوده‌اند. تجربه‌ای که در آن، همزمان فضیلت و گناه، فداکاری و نفرت، مسئولیت و کینه در کنار هم زیست می‌کنند.

بازخوانی یک ساختار
کاسک در طول کتاب بارها بر این نکته تأکید دارد که تجربه مادری نه فقط تجربه‌ای زیستی که تجربه‌ای ژرف در زمینه‌ نابرابری جنسیتی است. او با دقت نشان می‌دهد چگونه پس از تولد کودک، مسیر زندگی زن و مرد در جهاتی کاملاً متفاوت حرکت می‌کند. مرد به جهان عمومی، کار، اعتبار و درآمد پیوند می‌خورد، در حالی ‌که زن در فضای خانه، نگهداری، آشپزی، شیر دادن و برنامه‌ریزی غرق می‌شود. هرچند ممکن است این تقسیم نقش در ظاهر بر اساس توافق باشد اما واقعیت این است که زن بیشتر از مرد از بدن و زمان و هویت خود فاصله می‌گیرد.

او تجربه روزهای اولیه مادری را با عبارت «کنترل ترافیک هوایی» توصیف می‌کند؛ جایی ‌که بی‌وقفه و بدون امکان ترک مسئولیت، باید هماهنگی و مراقبت را انجام دهد. او همچنین به تجربه مادران نویسنده می‌پردازد و می‌گوید چگونه فضای ذهنی لازم برای خلق اثر، با صدای گریه، با شیر خشک، با کم‌خوابی و با اضطراب تداخل می‌یابد. در همین‌جا کاسک به یکی از بحث‌برانگیزترین گزاره‌های خود در این کتاب می‌رسد:«اینکه مادری می‌تواند تجربه‌ای ضدخلاقیت باشد، اگر جامعه راهی برای همزیستی آن با خودآفرینی زنانه نیابد.» او در جایی دیگر می‌نویسد:«هر زنی با زایمان، نه فقط از مردان، بلکه از خود پیشینش هم جدا می‌شود» و این یکی از مهم‌ترین محورهای کتاب است. مادری، همان‌طور که در روان‌کاوی نیز به آن اشاره می‌شود، نه صرفاً تجربه‌ای اجتماعی، بلکه گسستی در هویت زنانه است. زنِ مادر شده، دیگر آن زن پیشین نیست و به نظر می‌رسد این فرآیند اگر در زبان بازتاب نیابد، در مورد آن بحث نشود و در سیاست‌گذاری‌های اجتماعی مغفول واقع شود، به بحران خاموشی بدل می‌شود که نتیجه آن عدم تمایل زنان برای فرزندآوری است.

کاسک در عین حال از ضرورت اخلاقی مادری نیز دفاع می‌کند. او معتقد است مادری فراتر از نقش، حاوی ظرفیت‌هایی برای عمیق‌ترین شکل‌های عشق، فداکاری، درک متقابل و بازنگری در ارزش‌هاست. او نمی‌خواهد مادری را به تجربه‌ای تاریک تقلیل دهد، بلکه می‌خواهد نشان دهد این تجربه، مثل هر فرآیند انسانی جدی، نیازمند درکی عمیق‌تر است.

پناه به ظرفیت ادبیات
یکی از جالب‌ترین بخش‌های کتاب، ارجاع‌های ادبی مکرر نویسنده به متون کلاسیک است. کاسک که خود نویسنده‌ای اهل مطالعه و فلسفه است، در خلال روایت شخصی‌اش به سراغ تولستوی، ایدیت وارتون، آدرین ریچ و دیگران می‌رود. او از ادبیات برای درک بهتر تجربه خود استفاده می‌کند و آن را ابزاری برای تفسیر، تسکین و حتی نقد قرار می‌دهد. این ارجاعات، فضای کتاب را غنی‌تر می‌کند و پیوند میان مادری و فرهنگ را یادآور می‌شود. به باور او، مادری تنها یک امر خصوصی نیست و دارای سویه‌های فرهنگی، تاریخی و سیاسی نیز هست.

یک عمر کار: درباره مادر شدن» طهورا آیتی

در واقع ساختار کتاب به ‌گونه‌ای است که هر فصل حول یک تجربه یا حس خاص بنا شده و این فصول، هر کدام همچون برشی از یک کل متلاطم‌اند و در کنار هم تصویر پازل مادری را ترسیم می‌کنند. در حقیقت این کتاب به خواننده‌اش نمی‌گوید که چگونه مادر باشد. نویسنده پرسش مهم دیگری دارد که شاید برای بسیاری از زنان امروز مسأله است: چگونه می‌توان مادری را زیست و همزمان خود را نیز فراموش نکرد؟

فراسوی مادر بودن
«یک عمر کار» اثری قابل توجه در ادبیات مادرانه است. کتابی که نه از بالا به پایین، نه از موضع قهرمان‌سازی، بلکه از دل رنج و عشق و تردید و مسئولیت نوشته شده است. کتابی که نشان می‌دهد مادر شدن، صرفاً به دنیا آوردن کودک نیست، بلکه زاییده ‌شدن دوباره زن است که در جریان آن زن صاحب بدنی تازه، ذهنی تازه و نگاهی نو به جهان می‌شود. نویسنده در مقدمه کتاب با دل‌شکستگی به این نکته اشاره می‌کند:«احتمال می‌دهم کتابی درباره مادری، واقعاً برای هیچ‌کس جز مادران جذابیتی نداشته باشد.» با این حال به نظر می‌رسد مادری نباید مسئولیتی فردی باشد و تنها زنان آن را بر دوش بکشند. تا زمانی ‌که افراد بیشتری در این مسئولیت مشارکت نکنند، نمی‌توان انتظار داشت زنان بیشتری برای قبول این نقش داوطلب شوند.

صمیمیت، صداقت و گشودگی ویژگی اصلی کتاب است، هرچند به دلیل فاصله‌ای که از تصویر مرسوم از مادرانگی می‌گیرد، برخی نقدهایی را نیز متوجه آن کرده‌اند. با این حال کاسک در پایان کتاب اذعان می‌کند این کتاب برای همراهی با مادران و نه آموزش آنان نوشته شده است و آن را «نامه‌ای به زنانی که می‌خواهند آن را بخوانند»، می‌داند. نویسنده ما را با خود به سفری می‌برد که برای بسیاری آشناست اما کمتر کسی درباره‌اش با چنین شجاعتی سخن گفته است. این کتاب بویژه در جوامعی که هنوز زن ‌بودن را مستقل از مادر بودن نمی‌فهمند یا مادر بودن را تنها در چهارچوب فداکاری و سکوت تصویر می‌کنند، کتابی خواندنی محسوب می‌شود، آن هم نه‌ فقط برای مادران، بلکه برای همسران، فرزندان، نویسندگان، روان‌کاوان، فعالان اجتماعی، سیاست‌گذاران و برای هر کسی که می‌خواهد بداند در دل مادران چه می‌گذرد.

در نهایت زندگی، بسیاری از مادران را به این درک می‌رساند که شاید بزرگ‌ترین کار زندگی، نه موفقیت‌های بزرگ شغلی، نه هدفی دور، بلکه مواجهه‌ای‌ است صادقانه با خویش در آینه‌ کودکی که از آنها برآمده است. در این مواجهه حقیقت پدیدار می‌شود اما حقیقتی که همیشه هم دلنشین یا قابل پیش‌بینی نیست و این همان معنای مادری است. به این تعبیر، عشق با همه‌ زخم‌ها و زیبایی‌هایش در قاب مادری بازآفرینی می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...