قصه‌ها و مرگ‌ها | سازندگی


میترا معینی کارش را با داستان کوتاه شروع کرد؛ شروعی موفق با «معبد لاک‌پشت» در ابتدای دهه نود. پس از این کتاب، معینی دومین مجموعه‌داستانش را با عنوان «آقای چنار با من ازدواج می‌کنی؟» منتشر کرد که برایش جایزه ادبی مازندران به ارمغان آورد، و حالا سومین کتاب او یک رمان است به نام «سونات لال» که جایگاه او را در ادبیات داستانی فارسی محکم کرده است.

سونات لال میترا معینی

«سونات لال» همچون دیگر کارهای این نویسنده به دلیل وابسته‌بودن به مکان مشخص، در زمره‌ داستان‌های «بومی» شناخته می‌شود. «سونات لال» داستانی دارد که حول محور زندگی عشایر می‌چرخد. مشکلات زنان و مردان عشایر به همراه اشاره‌ای به علل از میان‌رفتن قدرت عشایر در دوران پهلوی، همراه روایتی از جنگ جهانی اول که با عصیان و شورش عشایر همراه بوده است. «سونات لال» داستانی بومی است که فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌های آن منطقه را از دل خرده‌روایات و حکایاتی که در میان داستان آمده برای مخاطب به تصویر می‌کشد. در واقع میترا معینی توانسته داستانی بومی را با مولفه‌های داستان مدرن به‌خوبی از کار دربیاورد.

در این رمان مرزبندی‌های معیشتی و طبیعی و چیزهایی از این دست وجود ندارد. به همین دلیل قصه‌ «سونات لال» می‌تواند در هر مکان و شهری از ایران اتفاق بیفتد. در همان ابتدا، فصل اول داستان بدون مقدمه‌چینی و با ریتمی تند آغاز می‌شود و روابط انسانی و شخصیت‌ها با داستان و پیشرفت قصه تعریف می‌شوند. شروعی که در پاراگراف ابتدایی گیج‌کننده به‌نظر می‌رسد با پیش‌رفتن قصه، خواندنی می‌شود. با گذر از ابهاماتِ پاراگراف نخستین داستان، نویسنده با شیرینی خاصی روایت را ادامه می‌دهد و مخاطب با شتاب نفس‌گیری با قصه همراه می‌شود. در این میان بعد از اینکه اصلان، پیرزن مرموز را به دره پرتاب می‌کند ورق قصه برمی‌گردد؛ فضا از شب، از سرما و تاریکی و وهم وخیال خالی می‌شود و پر می‌شود از رنگ و نور، دودهای معطر و سکر‌آورِ افیونی.

«سونات لال» برعکسِ اکثر رمان‌های امروزی پر از قصه است، درحقیقت مقصود و خواستِ مخاطب را از خواندن یک رمان برآورده می‌کند. میترا معینی پشت سر هم قصه می‌بافد، حکایت می‌کند، و خرده‌روایت‌ها را نقش‌به‌نقش لابه‌لای داستان و با هوشیاری به‌کار می‌برد. در نظام ارباب‌رعیتی با موقعیت عشایریِ درونِ داستان، قصه مدام کم‌وزیاد می‌شود. دست‌به‌دست می‌شود و دستکاری می‌شود. آنچنان که حقیقت گم و پیدا می‌شود و گاها نیمه‌تمام می‌ماند.

«سونات لال»، قصه در قصه است؛ همان قدرتی که به ادبیات قوت و بقا می‌بخشد. معینی با استفاده از تعویق‌انداختن واقعیت از راه تمثیل، داستانی بومی را به شیوه‌ای مدرن تعریف می‌کند. «سونات لال» در تعلیق فرجام زیست می‌کند، فصل‌ها هر کدام در نقطه‌ای حساس پایان می‌گیرند، بی‌آنکه به سرانجام برسند. شیوه‌ای که مخاطب را به پایان داستان حریص می‌کند. «سونات لال» قصه مرگ‌های پی‌درپی است؛ مرگ‌هایی که بی‌هیچ زمینه‌ ازپیش تعریف‌شده‌ای و به‌طور غیرمنتظره واقع شده و شخصیت‌ها بدون هماهنگی به داستان داخل می‌شوند.

وصف خوبِ موقعیت مکانی و خلق تصاویر زیبا در ذهن خواننده از نقاط مثبت رمان به حساب می‌آید، در فصل «مرصع» خلق تصاویر بدیع به اوج خود می‌رسد، تکان و حرکات، رنگ و شور و صدا به همراه حرکات مدور چشم‌اندازی عمیق و پرحجم ساخته است و در فصل «شاهرخ» عاشقانه‌ای تمام‌عیار انتظارمان را می‌کشد. عاشقانه‌ای با یک اسب در نثری ساده و روان. نویسنده در کنار این تصاویر و شخصیت‌ها از تکنیک داستان‌های موازی بهره می‌برد. داستانی در ابتدا شروع می‌شود، در میانه به آن اشاراتی می‌شود و طی اتفاقاتی در آینده‌ داستانی به ماجرا می‌پیوندد. داستان «صنوبر» در میانه‌ انتهایی، داستان «اصلان» در ادامه‌ قصه و داستان اصلی، نقش مهمی در پیشبرد قصه ایفا می‌کنند.

در پایان‌بندی داستان به نقش انتخاب زیرکانه‌ عنوان کتاب پی خواهیم برد. «سونات» که از فرمی موسیقیایی که به صورت تک نواخته می‌شود، گرفته شده ‌است. از گلوی سازِ «یونس» یکی از شخصیت‌های داستان که در ظاهر سهم ناچیزی از قصه، عمارت و لذت‌های زندگی نصیبش شده، بیرون می‌آید. سوناتی که از قبل نوشته شده و در بخش پایانی می‌نوازد. سوناتی که در شب آخر داستان نواخته شده و روز بعد از حنجره‌ فلجِ یونس به گوش دنیا می‌رسد...

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...