رمان «شُکری، پسر یعقوب» نوشته سیامک ایثاری توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

شکری، پسر یعقوب سیامک ایثاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه رمان‌ها و داستان‌های ایرانی است که این ناشر انتشارشان را به تازگی آغاز کرده و تا به‌حال دو رمان «کلاه‌گردانی میان آس‌وپاس‌ها» نوشته حسین سناپور و «مقدونیه از تهران دور نیست» نوشته نیره پازوکی در قالب آن منتشر شده‌اند.

این‌کتاب دومین اثر مکتوبی است که ایثاری به‌عنوان یک‌نویسنده جنوبی منتشر می‌کند. اولین‌رمان داستان‌نویس با عنوان «موعود» توسط نشر چشمه منتشر شده است. «شُکری، پسر یعقوب» در دزفول سال‌های آغاز جنگ ایران و عراق و موشک‌باران این‌شهر می‌گذرد. شخصیت اصلی داستان هم یکی از اعضای سازمان‌های چریکی مبارز پیش از انقلاب است که با وقوع انقلاب و شروع جنگ، درباره آرمان‌های خود و مبارزه مسلحانه دچار شک و تردید شده است.

شکری که همان شخصیت اصلی داستان باشد، با شک و تردید خود، درگیر سرگشتگی می‌شود و نویسنده کتاب، این‌سرگشتگی را بهانه پرداخت به ریشه‌های انقلاب، رویکردهای انقلابیون و ... کرده است.

رمان پیش‌رو، ۲۰ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:‌ «سوزن جُل دوز سنگ نمک»، «مرغ از قفس پرید...»، «آسیاب‌های آبی»، «سن‌وسال بنده هتفاد است و شغلم روضه‌خوان»، «دکتربهمن»، «گوزن»، «میترا»، «زنگوله»، «رعنا»،‌ «آنتون رگنر»، «دشت عباس»، «شب در کنار رود دز و چهارده مَهی ... یا داداش چپق من کو؟»، «یخچال»،‌ «پل رومی»، «چگونه فولاد آبدیده شد؟»، «بُمبره تُورو»، «مارچوبه»، «کفترپرقیچی»، «چراغ جادو»، «رفیق شکری».

نویسنده کتاب می‌گوید همه ماجراها و شخصیت‌های رمان «شُکری، پسر یعقوب» تخیلی‌اند و هرگونه تشابه‌شان با آدم‌ها و حوادث واقعی اتفاقی است. در انتهای کتاب هم واژه‌نامه‌ای برای لغات و واژه‌های بومی آن درج شده است.

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

شهر کورها حالا جایش را داده بود به شهر هزار موشک یا به قول عراقی‌ها بلدالصواریخ. شکری چند مستمع تازه‌وارد را از نظر گذراند. ملاحسنقلی شیشه‌گر، سیدعبدالسلام لحاف‌دوز، مش‌سالار مشک‌دوز، آقا کلبعلی چله‌مال، عمو مش‌نعمت کلاه‌مال... شکری احساس می‌کرد این‌آدم‌های رو به انقراض را انگار تازه کشف کرده و از نو شناخته است. مردم توی کتاب‌ها زندگی نمی‌کردند، آن‌هم یک مشت جزوه انقلابی که به‌زور همه‌ دنیا را چپانده بود توی دو دسته حق و باطل. فرقی هم نمی‌کرد؛ موضوع بحث هرچه بود، از جاندار و بی‌جان، همه‌چیز به دو گروه تقسیم می‌شد، گروه حق و گروه باطل. موش‌ها و جیرجیرک‌ها و مورچه‌ها در صف حق و سگ‌ها و شغال‌ها و سیخ‌چوله‌ها در صف باطل. صحن و قابلمه و دیس پلو در صف حق و گاز سه‌شعله و فندک تفنگی و قوری چینی در صف باطل. دست و پاها و تیرکی مازه کمر در صف حق و لب‌ها و چشم و چاک‌های تن در صف مقدم باطل. و همین‌طور بگیر برو تا آن‌ور دنیا. تقابل دوتایی، موتور محرکه و رمز موفقیت انقلاب‌ها بود. آن وسط هم هیچی نبود. خالی بود. یکهو از سیاهی مطلق وارد منطقه نور مطلق می‌شدی یا برعکسش.

این‌کتاب با ۲۰۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...