زنان قوی | سازندگی


«کلکسیونر نور» [Die Licht sammlerin] نخستین اثری است که از بئاتریکس کراملوفسکی [Beatrix M Kramlovsky] نویسنده معاصر اتریشی توسط منیره نصیری و از سوی نشر آفتابکاران به فارسی ترجمه و منتشر شده است. این رمان در سال 2018 منتشر شده است. بئاتریکس کراملوفسکی در این رمان داستان سه زن قوی را روایت می‌کند که در آشفتگی قرن بیستم ایستادگی می‌کنند.

خلاصه کتاب معرفی کلکسیونر نور» [Die Licht sammlerin] بئاتریکس کراملوفسکی [Beatrix M Kramlovsky]

مادربزرگ، مادر و دختر؛ در این بین دو قاره، یک قرن و رازی که خانواده را از هم می‌پاشد: رزا مادربزرگ مریم به عنوان یک قدیس مورد احترام است. وقتی ماری علت را می‌پرسد، مادر سختگیرش اریکا سکوت می‌کند. وقتی اریکا در دهه 1940 به استرالیا گریخت، می‌خواست همه‌چیز را پشت سر بگذارد. به عنوان زنی سالمند، اریکا به وطن خود بازمی‌گردد و خاطراتش با حدت تمام زنده می‌شوند. او داستان را تعریف می‌کند و دخترش ماری می‌فهمد که چرا عشق همیشه به معنای ضرر برای زنان خانواده‌اش بوده است.

منتقد معروف ادبی ساندرا دیکهاس در وبسایت ادبیات داستانی بلتریستیک، می‌نویسد این داستان خانوادگی با تمرکز بر زندگی سه زن حرکت می‌کند. با‌این‌حال، سبک روایی نویسنده برای خواننده سخت است. همیشه نمی‌توان همه چیزهایی را که در نگاه اول اتفاق می‌افتد دنبال کرد، و باید هرازچندگاهی به عقب بازگشت و دوباره شروع کرد. زبان داستان شاعرانه است، پر از توصیفات تصویری، اما دنبال‌کردن قهرمانان داستان و اتفاقات سردرگم‌کننده سخت است.

«کلکسیونر نور» داستان سه زن، سه زندگی، سه سرنوشت - اما همه‌چیز جدایی‌ناپذیر است. این درمورد رزا مادربزرگ، اریکا مادر و ماری دختر است. ماری مادرش را که از زوال عقل رنج می‌برد، می‌پذیرد و بعد از این همه سال نوع دیگری از محبت را تجربه می‌کند. به‌خصوص لحظاتی که اریکا از خاطراتش صحبت می‌کند به موقعیت‌های خاص تبدیل می‌شود. او در دهه 1940 از اتریش به استرالیا گریخت و مادرش رزا در آنجا بسیار مورد تحسین قرار گرفت. ماری نمی‌داند چرا، زیرا قبلا هرگز درمورد آن صحبت نشده است. اما وقتی اریکا به خانه برمی‌گردد، غرق خاطرات می‌شود و شروع به گفتن داستان زندگی برای دخترش می‌کند.

سوزان مارتین منتقد و مدیر کتابفروشی شیللر نیز درباره کتاب «کلکسیونر نور» می‌گوید: «علاوه بر تاریخچه خانوادگی بین‌نسلی، این رمان درباره از دست‌دادن خانه نیز است و موضوع مهاجرت در آن طنین‌انداز است. درحالی‌که اریکا هرگز به احساس از دست‌دادن وطنش اتریش غلبه نکرد و در تمام زندگی‌اش دلتنگ بود، ماری یک استرالیایی سرسخت است. حتی اگر مانند مادرش مجبور باشد خسارت‌های غم‌انگیز را بپذیرد، در کشوری که بسیاری از ساکنان آن ریشه فرهنگی در اروپا دارند احساس راحتی می‌کند، او عاشق مناظر، دریا و جنگل‌های اکالیپتوس است، درحالی‌که اریکا عاشق جنگل‌های صنوبر خود است. وطن اتریشی گم شده است. در ماه‌هایی که با مادر بیمارش در لینز زندگی می‌کند، به اندازه مادرش برای اتریش دلتنگ این وطن است. اما هنوز زمان برای او مهم است، زیرا او به درک جدیدی از مادرش می‌رسد، بسیاری از فضاهای خالی زندگی او پر می‌شود و می‌تواند با مادرش صلح کند.»

سوزان مارتین در نتیجه‌گیری خود از کتاب می‌افزاید: «من از این رمان بسیار لذت بردم. ساختار ادبی و تراکمی که بئاتریکس کراملوفسکی با آن داستان را روایت می‌کند، واقعا برای من جذاب بود. همان‌طور که ماری به آرامی راه خود را به جلو احساس می‌کند و نور را به زندگی خود می‌آورد، ما خوانندگان نیز مسیر خود را در زندگی سه زن قوی احساس می‌کنیم.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...