زندگی و مرگ یک عاشق! | الف


حسن هدایت همواره دغدغه تاریخ داشته، البته بیشتر تاریخ معاصر که به عنوان بستر روایت بخش قابل توجهی از آثار او بوده است. براین اساس درونمایه اصلی اغلب آنها یا از دل وقایع تاریخی بیرون آمده اند و یا کل ماجرا بهانه‌ای بوده برای بازگو کردن رخدادهای یک دوره خاص تاریخی، و حتی در مواردی داستانهایی را که می‌شد در زمان حال روایت کرد، به واسطه علاقه شخصی خود به زمان گذشته برده است. با این تمهید هم به جذابیت بیشتر اثر کمک کرده و هم با شاخ و برگ هایی تاریخی به غنای محتوای آن افزوده است و نهایتا به تثبیت جایگاه او به عنوان فیلمسازی دارای سبک و دغدغه‌ی مشخص انجامیده است.

زندگی و مرگ درویش خان حسن هدایت

تا اواخر دهه هشتاد حسن هدایت به عنوان فیلمساز شناخته می‌شد، آثار مکتوبش نیز مشخصا فیلمنامه بودند؛ اما بعد از قریب به یک دهه دوری از فیلمسازی، انتشار رمان «درویش خان» که به زندگی شخصیتی واقعی در تاریخ معاصر می‌پردازد، می‌تواند از ورود جدی او به بستری تازه برای انعکاس دلمشغولی هایش حکایت داشته باشد. کوشش او برای استفاده از صنایع داستان نویسی به ویژه در زمینه روایت رمان، آشکارا نشان از جدیت او در این حوزه دارد؛ اگر چه همچنان برای او تاریخ و بازگویی آن تقدم خود را بر دیگر جنبه‌ها حفظ کرده است.

غلامحسین درویش خان چهره نامداری در تاریخ معاصر، به ویژه برای اهل موسیقی، است. شهرت او نه تنها به واسطه تبحرش در نواختن تار، نوآوری و افزودن سیم ششم تار به آن، مقام استادی در زمینه موسیقی سنتی ایرانی، کسوتش به عنوان سازنده موسیقی به صورت حرفه‌ای برای اجرای دیگرخوانندگان، آشنایی علمی با ردیف های موسیقی ایرانی و همچنین آشنایی‌اش با موسیقی غیرایرانی ست، بلکه به واسطه عشقی‌ست که به موسیقی ایرانی و سازهای آن داشت؛ عشقی پرشور و آمیخته به تعصب که در رمان حاضر نیز مشخصا بدان پرداخته شده است. عنوان فرعی کتاب: «یک رمان عاشقانه درباره موسیقی» نیز بر همین وجه از زندگی پر فراز و نشیب او اشاره و تاکید دارد. تا آنجا که حتی حسن هدایت، مرگ درویش خان را نیز با پرداختی دراماتیک به نوعی تبعات همین عشق و تعصب پیوند زده است.

مرگ اتفاقی درویش خان که متاسفانه در میانسالی و اوج پختگی او پیش‎آمد، به واسطه اینکه نخستین مرگ در اثر سانحه تصادف با اتومبیل بود، در تاریخ معروف شده است (در زمانی که در کل تهران تعداد ماشین ها هنوز دو رقمی بود و به همین دلیل قوانین مدونی هم برای رانندگی وجود نداشت). در این رمان نیز ماجرا با افزودن شاخ برگهایی برای جذابیت بخشیدن به داستان روایت شده است. حسن هدایت برای بازگو کردن زندگی درویش خان در قالب رمان، از چند راوی استفاده کرده است. افرادی که در دوره های مختلف با او برخورد داشتند و یا از نزدیک شاهد و ناظر زندگی او بوده اند؛ همانند دخترش قمر، ماژور غلامحسین خان و باقرخان رامشگر. البته در این میان دختر درویش خان سهم پر رنگ تری از دیگران دارد و در ادامه داستان مشخص می‌شود این بخش‌های رمان در واقع حاصل روایت زندگی پدر نزد روزنامه نگاری است که با او پس از مرگ ناگهانی درویش خان به گفت‌وگو می‌نشیند. در مجموع حاصل درآمیختن آنچه در فصول مختلف از زوایای دید متفاوت این شخصیت ها توسط نویسنده روایت می‌شود، داستانی است که از ایام کودکی درویش خان شروع شده و تا مرگ او در پنجاه و چهار سالگی در سال 1305 ادامه پیدا می‌کند و نویسنده برای رازگشایی از مرگ درویش خان در فصول پایانی کتاب پای یک بازرس نظمیه را نیز به داستان باز می‌کند.

باوجود چنین عشق و سودایی در وجود درویش خان، ناگفته پیداست که رنج های بسیاری در طول زندگی متحمل شده، بخصوص در جامعه سنتی آن روزگار که پرداختن به موسیقی را از جمله افعال حرام بر شمرده و اهل موسیقی را نه فقط با تحقیر مطرب می‌خواندند که گاه تا مرز آزار و اذیت و تکفیر ایشان پیش می‌رفتند. با اینکه خانواده او از جمله متمولین بودند و درویش خان از حمایت پدری علاقمند به موسیقی برخوردار بود، اما درویش خان نیز همانند بسیاری از موسیقی‌دانان و نوازندگان روزگار خود از واکنش جامعه سنتی ایران در امان نماند که شرح آن در بخش‌هایی از این رمان آمده و بازتاب دهنده احوال و رو حیات جامعه سنتی ایران در دوران قاجار است.

حسن هدایت با وجود استفاده از چند راوی برای بازگو کردن این داستان، کم و بیش بر اساس توالی زمانی رخدادهای زندگی درویش خان داستان زندگی او را پیش می‌برد، زبان داستان نیز خوش خوان، ساده و به دور از پیجیدگی است. با توجه به زمینه تاریخی این داستان که براساس حوادث واقعی زندگی چهره‌ای معروف نوشته شده است، نویسنده تا آنجا که ضرورت داشته از رخدادهای تاریخی آن روزگار نیز بهره گرفته است و از این منظر نه تنها به جذابیت بیشتر داستان کمک کرده است، بلکه به واسطه بازتاب دادن فضای سیاسی و اجتماعی یک دوره از تاریخ معاصر، خواندن رمان را به دلیل ارائه اطلاعات تاریخی در دل این داستان، سودمند ساخته است. با این حال نمی‌توان منکر آن شد که این رمان برای دو دسته از مخاطبان می‌تواند جذابیت‌های بیشتری داشته باشد، نخست آنها که به موسیقی اصیل ایرانی و چهره های پیشگام و نوآور آن علاقه دارند و سپس علاقمندان تاریخ به ویژه تاریخ معاصر.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...