از راه رسیدن عیارِ فراموش شده! | الف



حکایت انتشار دیرهنگام «حماسه‌ی قِران حبشی»، به پوشاندن جامه‌ی رزم برتن پهلوانی می‌ماند که پیش از این وصفش شنیده شده بود، اما هیچگاه خودش در میدان رویت نشده بود؛ اما حالا به همت میلاد جعفرپور و نشر علمی و فرهنگی، جامه رزم برتن کرده، سوار بر اسب، سلاح در دست قدم به میدان گذاشته و فرصتی دست داده تا همپای این عیارِ سیاه چرده‌ی روسفید،  خواننده‌ی روایتی حماسی از تاریخ این دیار باشیم که با هنرِ قلم و تخیل نویسنده با افسانه درآمیخته است.

حماسه‌ی قِران حبشی

تا پیش از انتشار این کتاب، در پاره‌ای از آثار کلاسیک ادبیات فارسی همچون سمک عیار، حسین‌کرد شبستری، اسکندرنامه، حمزه‌نامه و ابومسلم‌نامه و داراب‌نامه، به قِران حبشی در کسوتِ عیاری، توسط راویان اشاراتی شده بود. عجیب اینکه اثری با قدر و قیمتی چنین، با کم توجهی سالهای سال  مهجور مانده بود و گویا تنها ذبیح‌الله صفا و محمدجعفر محجوب به صورتی گذرا اشاراتی به «حماسه‌ی قران حبشی» داشته‌اند و نخستین بار نیز به درخواست محجوب، میکرو فیلمی از روی نسخه خطی این اثر برای دانشگاه تهران تهیه شده که کیفیت مطلوب قابل استفاده‌ای نداشته است. تا اینکه سرانجام میلاد جعفرپور به تصحیح این اثر اهتمام ورزیده و به این مهجورماندگی پایان داده است.

جعفرپور در این مهم نسخه فارسی کتابخانه برلین را مبنای کار خود قرار داده است. او همچنین برای رفع نواقص و افتادگی‌هایی که در این نسخه خطی وجود داشته به سراغ نسخه ترکی در کتابخانه ملی پاریس رفته و در نهایت برای نخستین بار نسخه‌ای تصحیح شده و منقح را به همراه مقدمه و تعلیقات مفصل به علاقمندان آثار کلاسیک ادبیات فارسی ارائه کرده است.

«قران حبشی» در کنار سمک عیار و گردن‌کشان‌نامه، سومین حماسه منثور تا روزگار خود محسوب می شود که ماجراهای آن حول محور  زندگی عیاری پهلوان با نام قِران حبشی نوشته شده است. این روایت داستانی به تصنیف ابوطاهر محمد‌بن‌ حسن‌بن‌ علی‌بن اسمعیل بن موسی طرسوسی (معروف به ابوطاهر طرسوسی) در سده ششم هجری به نثر درآمده است و باید آن را از درخشان‌ترین آثار منثور ادبیات عیاری محسوب کرد.

درباره زندگی طرسوسی اطلاعات زیادی در دست نیست، او در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم می‌زیسته و آثار ارزنده دیگری همچون داراب‌نامه، هوشنگ‌نامه، قهرمان‌نامه، گردن‌کشان نامه و تاریخ اسکندری به او منسوب شده که در مقدمه «قران حبشی» مفصلا بدان‌ها پرداخته شده است. طرسوسی در حماسه پردازی از شاهنامه فردوسی تاثیر پذیرفته است، چنانچه از آثارش بر‌می‌آید به تاریخ ایران پیش از ورود اسلام، شیفتگی وافر داشته است. بلاغت زبان، فصاحت گفتار، سلاست و حلاوت معنا از دیگر ویژگی‌های بارز آثار اوست که در «قران حبشی» به شکلی بارز خودنمایی می‌کند.

«اين حماسه تبلوري آرمانی و ساختگی از کردارهای سلطان صاحب‌ قران، غياث‌الدين محمد غوري است». حکایت از آنجا آغاز می‌شود که خلیل بازرگان دربازگشت از سفر توران دیبایی منقش به تصویر شاهدخت تورانی به قبادشاه ساسانی تحفه می‌دهد. اردشیر، پسر میانی قبادشاه با دیدن این تصویر، به شاهدخت تورانی دل می‌بازد.

قباد شاه، همای‌ وزیر را به همراه هدایایی جهت خواستگاری به توران گسیل می‌کند. در حالی که بعد از قتل عام تورانیان توسط رستم و سپاه ایرانیان به خونخواهی سیاوش، ایرج، ‌شاه توران کین ایران و ایرانی به دل گرفته و قصد ستیز دارد، چه رسد که شاهدخت خود را تسلیم ایرانیان کند. در نتیجه، وزیر قبادشاه درتوران به‌بند افتاده و پیشکش‌هایش غارت می‌شود.

وقتی خبر به قران حبشی خربنده سیه‌چرده همای‌ وزیر می‌رسد، کاغذ اخبار همای وزیر را به ایران می‌رساند.  قبادشاه از دمشق عزم توران می‌کند و در این لشکرکشی، امیران سه ایالت عراق (عراق عرب و عراق عجم)، خراسان و خوارزم با سپاهیانشان او را همراهی می‌کنند. قران حبشی نیز در این میانه حضور دارد و به آیین پهلوانی با حریفان یکی پس از دیگری می‌ستیزد.

لشکریان، شهرهای توران را یکی پس از دیگری فتح می‌کنند. ایرج شاه در پی شکست از لشکریان ایران، از سرزمین‌های هند و کشمیر و بخارا و سمرقند کمک می طلبد اما پادشاهان متخاصم، یکی از پس دیگری سقوط کرده و ممالک فتح می‌شوند. سرانجام این روایت، ایرج‌شاه به‌دست قران حبشی از پای درآمده و دلدادگان پیوند می‌گیرند و قران حبشی به امارت خراسان می‌رسد.

 «حماسه‌ی قران حبشی» علاوه براینکه از بعد ادبی و زبانی اثری ارزنده است، از منظر مردم‌شناختی نیز از محتوایی قابل ملاحظه و درخور پژوهیدن برخوردار است. جنبه های تاریخی آن اگرچه با همانند بسیاری از آثار حماسی، با افسانه و تخیل در آمیخته اما از شواهد تاریخی و جغرافیایی به دور نیست.
 
آنچه نشر علمی و فرهنگی در دوجلد با عنوان «حماسه قران حبشی» در اختیار ادب دوستان قرار داده، علاوه بر متن تصحیح شده اثر، کتابنامه، فهرست واژگان، فهرست، امثال کنایات، فهرست نام مکان‌ها، فهرست اشخاص، فهرست کشف مصرع و مجموعه تصاویر رنگی از تابلوهای نسخه خطی اثر در دانشگاه برلین که جملگی در انتهای اثر جای گرفته‌اند، از مقدمه و تعلیقات درخور اعتنای میلاد جعفر‌پور در ابتدای اثر برخوردار است.

در این مقدمه ابتدا مفصلا به آثار ابوطاهر طرسوسی پرداخته شده است، اما از آنجا که در منابع گوناگون دانسته‌های اندکی درباره زندگی طرسوسی ارائه شده، جعفر‌پور به سراغ فرضیه‌هایی که درباره زندگی او مطرح شده، رفته است و در ادامه فرضیه خود را نیز در این باره مطرح ساخته است و نهایتا به سنجش آنچه بدست آمده پرداخته است. از دیگر جنبه‌های در خور توجه کتاب، بخشی از مقدمه است که مصحح تحت عنوان دستور شناخت  قران حبشی، به دسته‌بندی و اشاره به پاره‌ای ویژگی‌های دستور زبان این اثر ‌پرداخته شده است.

سرانجام سخن اینکه اگرچه «حماسه‌ی قران حبشی» دیرهنگام بدست علاقمندان ادب فارسی رسیده، اما مصحح و ناشر به شکل شایسته‌ای آن را به علاقمندان عرضه کرده‌اند. گفتنی است این اثر در «مجموعه ادب عامه» نشر علمی و فرهنگی به بازار آمده که به نیت احیای میراث ادبیات مردمی و اشاعه و ترویج آن منتشر می‌شود. امید آنکه انتشار آثاری از این دست، دنباله دار باشد. 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...