خانه ما کجاست؟ | مهر


تفاوت‌ها دنیا را جذاب می‌کنند. مثل دیدگاهی که احمد، کتابدار مدرسه، دارد. فکر کنید تمام کتاب‌های کتابخانه یک‌جور باشند، آن موقع کتابخانه تا چه مدت می‌تواند ما را به خودش جذب کند. احمد حق دارد. تفاوت‌ها جذابند؛ اما مواقعی هم دردسرسازند. به‌خصوص وقتی جامعه آماده‌ی پذیرش آن‌ها نباشد. این تفاوت‌ها می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد، از رنگ پوست تا دین و حتی لهجه. از همه‌ی این‌ها که بگذریم، چه زمانی تفاوت‌ها به چشم می‌آید؟

خلاصه رمان ۹۲۸ مایل دور از خانه» [928 miles from home] اثر کیم اسلیتر [Kim Slater]

تا وقتی در خانه‌ایم، اعضای خانواده ما را مثل خودشان می‌بینند. تفاوت‌ها آنجا توی ذوق نمی‌زند. اما به محض ترک خانه، تفاوت‌ها رنگ می‌گیرند. خانه کجاست؟ به قول تی اس الیوت در ابتدای کتاب، خانه جایی است که آدمی از آنجا آغاز می‌کند. ما بالیدن و بزرگ شدن را از خانه شروع می‌کنیم، محل امنی که می‌تواند ما را هر شب در خودش پناه بدهد و تمام خانواده را در خودش جمع کند. خانواده‌ای که ما را متفاوت نمی‌بیند و حامی ما هستند. اما اگر خانه را ترک کردیم، چه؟ اگر خانه دیگر همان خانه قبلی نبود، چه؟ اگر ۹۲۸ مایل از خانه دور شدیم تا در امان بمانیم، آن موقع کجا جمع شویم، کجا آرام بگیریم و کجا بزرگ شویم؟ می‌شود خانه‌ای جدید ساخت؟ خانه‌ی جدید پذیرای ما خواهد بود؟

سرگئی زوراکوفسکی با مادرش لهستان را ترک کرده تا در امان بماند، اما حالا در محله‌ای ساکن است که همه او را یک خارجی می‌دانند. کسی که آمده تا موقعیت اجتماعی و شغلی مردمان اصلی این کشور را تصاحب کند و چه کسی بیشتر از همه درگیر مشکلات سرگئی می‌شود، کالوم.

کالوم پسری تنهاست، خانه‌شان برای او همه‌چیز است. خانه‌ای که بیشتر روزها و ساعت‌ها را در آن به تنهایی سپری می‌کند. پدر برای مدت‌های طولانی سر کار می‌رود و مادر سال‌ها پیش او را ترک کرده است. او یک منطقه امن دارد، منطقه امنی که به هر شکلی شده حفظش می‌کند، گاهی با دروغ‌گویی و گاهی با تلاش. اما به ناگاه سرگئی او را از منطقه امنش خارج می‌کند. کالوم که می‌خواهد بین همسالانش پذیرفته شود، با چنگ و دندان مرز بین خودش و سرگئی را حفظ می‌کند و باز هم در منطقه امنش می‌ماند. او می‌خواهد به هر طریقی شده این خارجی را از خودش دور کند، اما حوادث داستان، کالوم را از مرز منطقه امنش عبور می‌دهند. او حالا در محدوده‌ی ترس قرار دارد. در برابر دوستانی که از حضور سرگئی در خانه‌اش مطلع شده‌اند، اعتمادبه‌نفسش را از دست می‌دهد. احساس تنهایی می‌کند و تلاش‌های پدرش برای نزدیک کردن خودش و سرگئی را نادیده می‌گیرد. باز هم حادثه دیگری سرگئی را از محدوده ترس خارج می‌کند و به محدوده یادگیری می‌برد. او بعد از تصادف به کمک نیاز دارد. باید یاد بگیرد تشکر کند، اعتماد کند و خودش را با حضور سرگئی به چالش بکشد. باز هم رد پایی از عدم اطمینانش به سرگئی دیده می‌شود. مهارت رفتاری‌اش توسعه پیدا کرده پس می‌تواند کمک بخواهد و با همین طلب کمک می‌تواند اعتماد نهایی به سرگئی را پیدا کند.

داستان پیشرفت کالوم در ارتباط با آدم‌های متفاوت، با گسترش دادن مفهوم خانه برای دیگری که یک مهاجر است، داستان بسیاری از جوامع امروزی است. جوامعی که پذیرای مهاجرین‌اند و این مهاجرین به ساخت خانه‌ای جدید در سرزمین جدید نیاز دارند. کالوم در یک بستر شهری آسیب‌پذیر و حتی جرم‌خیز این پیشرفت را تجربه می‌کند و خانه‌اش را گسترش می‌دهد تا پذیرای آدم‌های دیگری هم باشد.

داستان «۹۲۸ مایل دور از خانه» [928 miles from home] اثر کیم اسلیتر [Kim Slater] برای ما مرور می‌کند که اگر زندگی برای ما خیلی راحت نیست، به این معنی نیست که باید انتقام این سختی را از دیگران بگیریم. ساختن خانه برای خودمان و دیگران، روزهایی فعال و امنیتی فراگیر، می‌تواند زندگی را حتی برای خود ما هم راحت‌تر کند.

محدوده آخری که کالوم وارد آن می‌شود، محدوده رشد است. تجربه‌های متفاوت به کالوم اجازه می‌دهند که رشد کند و رشد او به معنی رشد جامعه اطرافش است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...