انسان یا سایه انسان؟ | اعتماد


ادبیات جهان عرب بسیار به زبان دل ما و زبان چشم ما نزدیک است. زخم‌ها و رنج‌ها، وابستگی‌های فرهنگی، عاطفی، باورها، تلاش‌ها، شکست‌ها، آوارهایی که نئولیبرالیسم شرق و غرب و حیله و نیرنگی که پیرکفتارهای جهانی با پالان نو به بر کرده‌شان بر سر این خاورمیانه شرحه‌شرحه‌شده می‌ریزند، همه و همه، گویی از یک لون است. این مصداق بارز همان صدایی است که شاعر جادوانه ما احمد شاملو فریاد زد: «من درد مشترکم/ مرا فریاد کن».

خلاصه آن تک درخت انار» [وحدها شجرةالرمان] نوشته سنان انطون [Sinan Antoon]

رمان «آن تک درخت انار» [وحدها شجرةالرمان] نوشته سنان انطون [Sinan Antoon] نویسنده عراقی با شاخصه داشتن یک داستان جذاب و مورداقبال عام در بستر روایی تخت و بدون هیچ پیچشی، توانسته به کمک غنای الفاظ و سیطره زبان، فضای عاطفی زنده و خاصی خلق کند. در فرآیند این رمان که مدعی جانبداری از هیچ ایدئولوژی خاصی نیست، لحظه‌لحظه‌اش تصویر هنگامه‌های خونین سرزمین همسایه ما عراق است. سرزمینی که فجایع دوران صدام و جنگ هشت‌ساله با کشور همسایه را هنوز پشت سر نگذاشته، اسیر جنگ کویت و در نهایت اشغال امریکای متمدن شد.

این رمان لحظه‌های فاجعه، مرگ، جنگ‌های فرقه‌ای میان شیعه، سنی، یهودی، مسیحی، تکه‌تکه‌شدن‌ها با عملیات انتحاری، آدم‌ربایی‌ها، باجگیری‌ها، تن‌های بی ‌سر، سرهای بی ‌تن، در بلبشوی هرج ومرج و تاراج قانون، انتقام‌گیری شخصی و قبیله‌ای در زیر سایه دیکتاتورهای مهربان و مقدس را با لونی از عشق‌های ناکام، جوانی‌های تباه‌شده و پیری‌های زودهنگام، مهاجرت‌های بی‌سرانجام درهم‌آمیخته تا رمانی را خلق کند که نه یک قصه، بلکه تاریخی مکتوب و مصور است . قصه رمان در ظاهر قصه‌ای معمولی و تجربه‌شده است اما دیدن پیچش مو و اشارت‌های ابرو در این سیمای ظاهری کار اهل قبیله دل است . در آغاز رمان با شخصیت اول که یک جوان دانش‌آموخته رشته هنر است همراه می‌شویم. «جواد» از خانواده‌ای متوسط با آرمان‌ها و ایده‌هایی متفاوت با جامعه سنتی است و در بغداد زندگی می‌کند. او و برادرش امیر، دو جوان نخبه و با استعداد و پرشورند که یکی در رشته مجسمه‌سازی و دیگری در پزشکی سرآمد دانشجویان هستند اما سرنوشت که چیزی نیست مگر قراردادهای اجتماعی و سیاسی موجود، هر یک را به نحوی اسیر شرایط تحمیلی و فاجعه‌بار جنگ‌هایی می‌کند که اراده دیکتاتورها آن را رقم زده است. جنگی که حیات شخصیت‌های رمان در گرو آن است.

دکتر جوان به جبهه اعزام می‌شود اما در یکی از روزها به ناگاه، پیکر بی‌جانش در تابوتی بر بالای خودروی ارتشی تا دم خانه‌اش می‌آید و تحویل خانواده‌اش می‌شود و تمام و اما سرنوشت جواد جور دیگری رقم می‌خورد. او روایتگر قصه پیکرهای بی‌جانی است که پدرش در مقام مرده‌شوی در غسال‌خانه شهر با سدر و کافور تطهیرشان می‌کند. جواد، جوان است و پرشور و استعداد. ذوق به دست آوردن موفقیت‌های هنری در رشته مجسمه‌سازی و تصویرگری در وجودش می‌جوشد. عشق به هنر زمانی در او به اوج می‌رسد که استادش «عصام جناتی» او را با فیثاغورث آشنا و از او نقل می‌کند که «در سنگ موسیقی وجود دارد.» آشنایی با «ری» عشق را مثل گل‌های ارغوان در بهار بر شاخسار وجودش شکفته می‌کند. بیوه‌زن جوانی که لحظات او را در آن اندوه و فاجعه گرمی و امید می‌بخشید اما کجا و کی قرار است سهمی از این سعادت نصیب او شود؟ باز به بیان شاملو، توگویی «نه خدا و نه شیطان/ سرنوشت تو را بتی رقم زد/.../ که دیگرانش می‌پرستیدند».

اگرچه این رمان هنجارگریز نیست و در فرآیند خود پیرنگی ساختارمند را دنبال می‌کند، نویسنده از درهم‌آمیزی ادبیات با فلسفه و تاریخ غافل نیست. در این برهه از زمان و این پاره از مکان قرار نیست کسی به آرامش و قطره‌ای شادی نائل آید. پدر«مرده شوی» است، نان را از لابه‌لای خون و جراحت و چرکاب مرده‌ها به دست می‌آورد. ارثیه‌ای تلخ و اندوهبار که از پدران به او رسیده و انگار که این چرخه همچنان به مراد صاحبان کارخانه مرده‌سازی جهان سرمایه و شرارت دلالان جهانی و نوکران و نوچه‌های‌شان می‌چرخد و می‌چرخد تا نسل سوم خانواده یعنی «جواد» نیز که نخبه جهان هنر است، در نهایت با دوره کردن شب و روز و هنوز به هوای پناهندگی و سیر آفاق و انفس، به همان مرده‌شوی‌خانه موروثی پناهگاه اجدادی آویزان شود و مانند همان «تک‌درخت انار» کنار مرده‌شوی‌خانه که از نهر خونابه و چرکاب مرده‌ها سیراب می‌شد، ریشه درخاک اندوهبار خانه بدواند و با آن‌همه هنر و خلاقیت وداع گفته و باقی عمر همدم مرده‌ها شود و وفادارانه آنها را شست‌وشو دهد و به جای پیکر گرم «ری» هم‌آغوش آنها شود .
به قول میلان کوندرا رمان باید پرسش ایجاد کند. «آن تک‌درخت انار» نیز به دنبال «چونی»ها و «چرایی»های بسیاری است. پرسش‌هایی که نویسنده آنها را در سر بریده جوانی می‌پیچد که پدرش آن را در نایلونی سیاه همراه با تقاضای مبلغ گزافی برای استرداد تن مثله‌شده پسرش در آستانه در خانه‌ می‌یابد.

این رمان جذاب و خوشخوان را که از ترجمه‌ای فصیح و نثری روان، پاکیزه و بدون تعقید لفظی بهره‌مند است، از دست ندهید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...