به گزارش ایبنا به نقل از اورنج کانتی رجیستر، جک لندن نویسنده مشهور آمریکایی و خالق آثاری مثل «آوای وحش» و «سپید دندان» در سال 1910 یعنی شش سال قبل از مرگش رمانی نوشته بود که قصه بیماری همه‌گیری در جهان را تعریف می‌کرد که ماجرای اصلی آن در سال 2013 اتفاق می‌افتد. در این داستان بیماری شبیه کرونا مردم جهان را به کام مرگ می‌برد.
 
به طور کلی در نوشته‌های جک لندن تاثیر افکار «چارلز داروین»، «هربرت اسپنسر»، «کارل مارکس» و «فریدریش نیچه» آشکار است. این آثار که گاهی رنگ شدید ناتورالیستی یا طبیعت‌گرایی به خود می‌گیرند غالباً تجزیه و تحلیل‌های بسیار دقیق اجتماعی هستند.

طاعون سرخ [the scarlet plague] جک لندن
 
لندن در سال 1916 به علت نامشخصی از دنیا رفت ولی شش سال قبل از مرگش داستانی نوشته بود که حول محور بیماری مهلکی بود که مبتلایان قبل از مرگشان دچار التهاب و پوست قرمز می‌شدند. نویسنده آمریکایی در رمانی به نام طاعون سرخ [the scarlet plague] بیماری را شرح داده بود که دارای علائم بسیار شبیه کرونا است.
 
این رمان نخستین بار در سال ۱۹۱۲ در مجله لندن (The London Magazine) به چاپ رسید ولی اگر بخواهیم از واقعی یا تخیلی بودن داستان جک لندن بگذریم بیشتر پیامی که در این داستان توسط شخصیت اصلی داستان داده می‌شود توجه مخاطب قرن بیست و یکمی را به خود جلب می‌کند. در داستان شخصیت اصلی که یک استاد ادبیات دانشگاه برکلی در کالیفرنیاست درباره چاره‌جویی انسان‌ها در مقابل این بیماری صحبت می‌کند.
 
در داستان اینگونه نوشته شده است که این استاد دانشگاه به عنوان یکی از بازماندگان طاعون سرخ در دوران پیری‌اش در سال 2073 در برای نوه‌هایش از حوادث سال 2013 صحبت می‌کند. در پیامی که لندن از زبان این استاد دانشگاه برای مخاطبان آمریکایی خود بازگو می‌کند آورده شده است که در مواجهه با اینگونه بیماری‌ها تنها چیزی که انسان‌ها باید روی آن تمرکز کنند نه ساختمان و نه شغل بلکه جان انسان‌ها در اولویت است.
 
لندن در داستانش با استفاده از یک قصه تخیلی و البته طبیعت‌گرا پیامی به انسان‌ها منتقل می‌کند که در زمان کنونی نیز تاریخ مصرف دارد. او می‌گوید انسان‌ها وقتی با بیماری‌های این چنین مواجه می‌شوند، تازه ارزش جان خود را درک می‌کنند. بسیاری از مقامات نباید در این دوره به فکر اقتصاد یا شغل انسان‌ها باشند و بیشتر از آن حفظ جان انسان‌ها اهمیت دارد.
 
لندن در نوشته‌هایش آینده آمریکا را به درستی با تجهیزات ارتباطی بی‌سیم و رشد و توسعه کالیفرنیا و اداره این کشور توسط ثروتمندان پیش‌بینی می‌کند ولی مهم‌تر از آن نگاه طبیعت‌گرا و طبیعت‌دوست این نویسنده آمریکایی است. در داستان لندن آورده شده است که پزشکان سال 2013 با وجود امکانات پیشرفته قادر به تشخیص میکروارگانیسم‌های مولد بیماری نیستند.
 
لندن در داستانش می‌نویسد: در کالیفرنیا و دیگر نقاط دنیا پزشکان نمی‌توانند علائم و نشانه‌های بیماری را مشاهده کنند. همه امور زندگی مختل شده و شبیه این است که دنیا به آخر خود رسیده است. مردم از فروشگاه‌ها اجناس را دزدی می‌کنند و مشتری‌ها به صاحبان مغازه شلیک می‌کنند.
 
در پایان داستان نویسنده از زبان استاد دانشگاه که راوی قصه است، می‌نویسد: در مواقع بیماری‌های همه‌گیر سعی کردم کتاب‌هایم را از نابودی حفظ کنم چون اعتقاد دارم این کتاب‌ها و علم نوشته شده درون آنها می‌تواند من را از بیماری نجات دهد. لندن به مخاطب خود پیامی می‌دهد که به خوبی در این دوران قابل لمس است. کتاب‌ها در چنین مواقعی نابود می‌شوند ولی در آخر این طبیعت است که پیروز می‌شود و کتاب‌ها را نیز باید برای حفظ طبیعت و تمدن بشری حفظ کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...