سفر پرماجرا | الف


ژول ورن در قرن نوزدهم زیست و در نیمه دوم آن عمده‌ی آثارش را نوشت. تازه قرن بیستم شروع شده بود که درگذشت (1905) از جمله نویسندگانی بود که در زمان حیات طعم شهرت و محبوبیت را چشید و اگر عمری طولانی‌تر داشت؛ شاهد آن می‌شد که چطور تخیلش رنگ واقعیت به خود می‌گیرد. این موفقیت بی‌دلیل نبود، چراکه او روح زمانه‌ی خود بود. روزگاری که پیشرفت علم شدت گرفته و در آمیختن آن با صنعت، به رشد چشمگیری در زندگی مردم انجامیده بود. تخیل بشر مرز نمی شناخت و زمانه اختراعات ریز درشتی بود که هریک سعی داشتند به شکلی زندگی بشر را دگرگون کرده یا شرایط رفاه و آسایش آدمی را به همراه داشته باشند.

خلاصه رمان ناخدای پانزده ساله» [Dick Sand, A Captain at Fifteen یا Un Capitaine de quinze ans] دیک ساند ژول ورن

ژول ورن فرزند راستین روزگار خود بود، نویسنده‌ای که تخیل نیرومندش در ساحت داستان ظهور و بروز پیدا می‌کرد. قدرت داستانگویی این امکان را به او می‌داد که تخیل و ایده‌آل هایش را در دل داستانهایی پراز فراز و فرود با بافتی حادثه‌پردازانه ثبت و ضبط کند. داستانهایی که در زمان خود طرفداران بسیاری داشت و هنوز هم طرفدارانش پرشمارند. از این منظرموفقیت و ماندگاری آثار ژول ورن صرفا به دلیل تخیل قدرتمند و پیشگویی‌های علمی اش که بعدا رنگ واقعیت به خود گرفتند نیست، بلکه کیفیت ادبی، جذابیت های روایی و بافت به هم تنیده‌ی حادثه پردازانه‌ی آن (با منطق علی و معلولی درست در جهان داستانی) آثار اوست که ضامن ماندگاری این آثار بوده است

رمان «ناخدای پانزده ساله» [Dick Sand, A Captain at Fifteen یا Un Capitaine de quinze ans] از این نقطه نظر یکی از شاخص‌ترین رمان های کارنامه‌ی او محسوب می شود. در این رمان اگر همچنان تخیل نویسنده به شکلی برجسته خود را به رخ می کشد، اما با اثری روبه رو هستیم که فضای آن از جهان واقعی چندان دور نیست و در واقع به دسته ای از آثار ژول ورن تعلق دارد که در زمره‌آثار علمی و تخیلی او جای نمی‌گیرند.

این رمان اگرچه پیشتر نیز به فارسی برگردانده شده است، اما متاسفانه همچون بسیاری از آثار ژول ورن ترجمه مقبول و شایسته ای از آن به دست مخاطبان نرسیده بود. معضلی که این نویسنده را به عنوان یکی از قربانیان ترجمه های ضعیف و مخدوش از آثارش به زبان فارسی بدل کرده است. متاسفانه حال و هوای آثار حادثه پردازانه ژول ورن و طیف اصلی مخاطبانش که اغلب نوجوانان شناخته می شوند باعث شده ناشران بازاری و یا سودجو اغلب ترجمه هایی شتابزده، بدون دقت و مخدوش از این رمانها منتشر کنند. اما خوشبختانه نشر آفرینگان (وابسته به نشر ققنوس) در سالهای اخیرمهمترین آثار کارنامه‌ی ژول ورن را با ترجمه ای پاکیزه و مقبول و با کتاب پردازی بسیار خوب به بازار فرستاده است. مجموعه‌ای که امیدواریم در آینده ای نه چندان دور کامل شده و شامل همه آثار این نویسنده بزرگ فرانسوی شود.

ناخدای پانزده ساله با ترجمه مرضیه کردبچه که اخیرا منتشر شده در همین مجموعه جای می‌گیرد. از ویژگی های این ترجمه علاوه بر کیفیت آن و همچنین کامل بودن متن کتاب[1] تصویرهای بسیار خوبی (اثر هنری مایر) است که به متن کتاب افزوده شده که علاوه بر زیبایی در ارتباط بهتر مخاطب با کتاب نیز بسیار تاثیرگذارند.

ناخدای پانزده ساله در زمره آن دسته از آثار ژول ورن است که در زمان حیاتش منتشر شدند. بنابراین از جمله آثاری‌ست که از دخل و تصرف پسرش میشل در امان مانده است.[2] این رمان در مجموعه ای از رمانهای ژول ورن جای می گیرد که با عنوان سفرهای شگفت انگیز توسط ژول ورن و ناشرش، نامگذاری شده بودند . ناخدای پانزده‌ساله در سال ۱۸۷۸ در مجله آموزش و سرگرمی به صورت پاورقی منتشر می‌شد و اندکی بعد در انتشارات هتزل در قالب کتاب به بازار آمد. ترجمه ی حاضر نیز بر اساس همین چاپ انجام شده است. داستان به سبک آثار آن روزگار که اغلب زمان اتفاق افتادنشان مشخص می‌شد(!) در فوریه‌ی ۱۸۷۳، از بندری واقع در زلاند نو، آغاز می‌شود. خانم ولدون که قصد دارد به سانفرانیسکو سفر کند و در آنجا به همسرش (صاحب شرکت شکار) بپیوندد، به همراه پسرش سوار بر یک کشتی بادبانی می‌شود که از سفر شکار ناموفق باز می‌گردد. این سفر طولانی و پر مخاطره با حوادثی بسیار پر هیجان همراه است از رویارویی با دزدان دریایی گرفته تا شکار نهنگ که در نهایت موجب از دست رفتن همه خدمه‌ی کشتی و ناخدا هال می شود. دیک ساند جوان، پسرخوانده ناخدا هال به کمک چند سیاهپوست که در طول سفر نجات یافته به آنان پناه داده شده بود، هدایت کشتی را برعهده می‌گیرد.

اما دسیسه‌های آشپز کشتی، باعث می شود که کشتی از مسیر درست خود منحرف شده و به سمت سرزمینی به دور از تمدن برود. آشپز قصد دارد بازماندگان را به عنوان برده در این سرزمین به فروش برساند، بنابراین ناخدای جوان کشتی درگیری های پر فراز و نشیبی با او را در پیش رو دارد و...

«ناخدای پانزده ساله» اگرچه به ظاهر اثری ماجرا جویانه و پرهیجان به نظر می‌رسد اما گذشته از جذابیت های روایی و داستانگویانه، در این رمان ژول ورن نگاهی منتقدانه به برده داری و تجارت آن که یکی از معضلات مهم آن روزگار بود، دارد. سرانجام اینکه ناخدای پانزده ساله نمونه‌ای از آثاری است که از نوجوانان تا کسانی که پا به سن گذاشته اند، می توانند با لذت آن را بدست گرفته و طعم شیرین خواندن رمان را که شاید از خاطر بسیاری از ما رفته است، برای‌مان یادآوری کند.

...
[1] متاسفانه در سالهای دور و نزدیک مترجمان در آثار ژول ورن دخل و تصرف زیاد کرده‌اند، سوای ضعفهای ترجمه، نسخه‌های کوتاه شده‌ای از آنها را به فارسی برگردانده‌اند.
[2] وقتی ژول ورن در گذشت (1905) آثار منتشر شده بسیاری از او برجای ماند. میشل فرزند ژول ورن که وارث آثار او بود، با دخل و تصرفهایی در این داستانها، آنها را منتشرکرد که با نارضایتی علاقمندان این نویسنده و صاحب نظران همراه بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...