یاسر نوروزی | شهروند
دکتر جراح، تیغبهدست ایستاده برای بیرون آوردن غدهای سرطانی از مغز کودکی نزار و معصوم. ماجرای «مغازه جادویی» از این صحنه آغاز میشود و ما در التهاب لحظههایی هستیم که چاقوی جراحی قرار است مغز کودک را بشکافد. بعد قصه برگشت میخورد به زمانی که زندگی همین جراح را در کودکی میبینیم؛ پسری که پدری دائمالخمر دارد و مادری افسرده و بیمار. در واقع نوعی زندگی برای این کودک مهیا شده که گویا همه چیز قرار است رو به سقوط باشد. اما همه چیز در آشنایی او با پیرزنی عجیب تغییر میکند.
«مغازه جادویی» [Into the magic shop] اثر جیمز آر. دوتی [James R. Doty] یکی از آثاری بود که امسال بهسرعتی باورنکردنی بازار کتاب را قبضه کرد. ناشران زیادی هم سراغ انتشار این کتاب رفتند که به نظر میرسد بعضی از آنها جزو ناشران پختهخوار بودند و صرفا بحث منافع مالی در انتشار مطرح بود! اما ترجمههای باکیفیت «مغازه جادویی» مربوط میشود به دو، سه نشر که یکی از آنها انتشارات «کتاب مجازی» است با ترجمه فروزان صاعدی. ترجمه صاعدی در این نشر، در حال حاضر در آستانه چاپ پنجاه و هشتم است. همین تعدد چاپ هم نشان میدهد اوضاع استقبال مخاطبان از این کتاب به چه شکل بوده است. برای همین سراغ گفتوگو با مترجم کتاب رفتیم. خانم صاعدی متولد 1356، اهل سنندج و فارغالتحصیل مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی ارشد است. از جمله ترجمههایش هم میتوان به «مغازه جادویی» (دکتر جیمز آر. دوتی)، «آرامش» (مت هیگ)، «کیم جی یونگ، متولد 1982» (چونام-جو) و… اشاره کرد.
ترجمه کتاب را از کجا شروع کردید؟
ترجمه کتاب را سالها قبل شروع کردم؛ با یکی از ناشران که متأسفانه خیلی مرا اذیت کرد و کاری کرد که کلا ترجمه کتاب را کنار بگذارم.
چه نوع اذیتی؟
تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم. چند داستان کوتاه به من دادند که ترجمه کردم و خلاصه ماجرا به جایی کشید که حتی اسم مرا روی کتاب، غلط زدند! نام خانوادگی من «صاعدی» (با «ص») است که نوشته بودند «ساعدی»! در کل هم وجهه و احترامی را که باید برای یک مترجم قائل باشند، قائل نبودند و از هزینهای هم که باید تقبل میکردند، طفره رفتند! همه اینها واقعا مرا اذیت کرد. وقتی هم پیگیری میکردم، قضیه را جدی نمیگرفتند! همه اینها باعث شد من اصلا کار ترجمه کتاب را کنار بگذارم.
غیر از ترجمه به کاری هم مشغول بودید؟
در وزارت کشور کار میکردم. بعد هم که از آنجا بیرون آمدم، در قسمت ارزی و روابط خارجی بانک اقتصاد نوین مشغول بودم. در واقع ترجمه را به عنوان یک کار پروژهای انجام میدادم. در این مدت حتی کتابی ترجمه کردم که به اسم یکی دیگر چاپ شد!
یعنی چه؟!
کتابچهای را به من سفارش دادند که ترجمه کنم، ولی فرد سفارشدهنده اسم خودش را به عنوان مترجم روی کتاب زد!
اعتراض نکردید؟
نه، چون آن زمان به مبلغی که بابت ترجمه متن با فرد سفارشدهنده صحبت کرده بودم، نیاز داشتم. البته اصلا هم دنبال این نبودم که اسمم روی جلد کتاب بیاید. بعد از آن، زمانی که بچهام به دنیا آمد، یکی از دوستانم کتابی انگلیسی برایم فرستاد درباره بیست دوره مختلف و مشکلاتی که یک کودک در این دورهها با آن مواجه میشود و راهکارهای مربوط به آن. من هم این کتاب را برای خودم ترجمه کردم. بعد ناگهان به این نتیجه رسیدیم چرا چاپش نکنیم؟ ولی هر جا مراجعه کردم، گفتند این کتابها به دردمان نمیخورد. خلاصه ماجرا به جایی رسید که ما این کتاب را با هزینه خودمان چاپ کردیم. بعد یکی از دوستان واسطه شد که کتابی با یکی دیگر از ناشران نسبتا معروف منتشر کنم. برای همین با این نشر هم شروع به کار کردم. دو کتاب ترجمه کردم که یکی در ارشاد ماند و هیچوقت مجوز نگرفت. در مورد آن یکی هم با ویراستار به مشکل برخوردیم. ویرایش بسیار بدی کرده بود و با خود ناشر هم دچار مشکل شدیم. در نتیجه با آنها هم دیگر کار نکردم. بعد از آن بود که معرفی شدم به نشر «کتاب مجازی» و سه کتاب با این ناشر کار کردم. با انتشارات «علمی» هم چند کتاب کار کردهام.
با نشر «کتاب مجازی»، «مغازه جادویی»، «آرامش» و «کیم جی یونگ، متولد 1982» را منتشر کردهاید. با انتشارات «علمی» چه کتابهایی کار کردهاید؟
برنامه انتشارات «علمی» این بود که سراغ ترجمه بعضی آثار کلاسیک برود و با نثر امروزی آنها را منتشر کند. با این برنامه، «هاکلبری فین» (مارک تواین)، «داستان دو شهر» و «سرود کریسمس» (چارلز دیکنز) در دست چاپ است. کتاب دیگری هم در دست دارم به نام «داوطلب» که درباره آشویتس است و خیلی دوستش دارم، ولی هنوز در ارشاد مانده (فعلا اصلاحاتی میزنند، میرود، برمیگردد و هنوز مجوز نگرفته).
به این ترتیب با انتشارات «کتاب مجازی»، فعلا همکاری خوبی داشتهاید و سه کتاب با این نشر کار کردهاید.
بله، بعد از آن همه سختی، به نظرم موهبتی بود که با «کتاب مجازی» آشنا شدم و «مغازه جادویی» به این حد از استقبال رسید.
الان چاپ چندم است؟
هفته آینده به چاپ 58 میرسد.
عالی!
خوشبختانه کتابی بود که از ترجمهاش لذت بردم. خواندنش هم برای هر نسلی لذتبخش است و میتواند به خواننده انگیزه بدهد.
درباره دو کتاب دیگری هم که با نشر «کتاب مجازی» کار کردهاید، بگویید. چرا سراغ آن دو کتاب رفتید؟
چند کتاب پیشنهاد داده بودند که از بینشان آن دو کتاب را انتخاب و ترجمه کردم.
«مغازه جادویی» هم پیشنهاد ناشر بود؟
بله؛ ولی درباره آن دو کتاب دیگر باید بگویم «آرامش» (مت هیگ)، هم زمینه روانشناختی داشت هم ادبی که مورد علاقهام بود. کتاب «کیم جی یونگ، متولد 1982» هم درباره موضوع قابل تأمل و مهمی بود؛ دشواریهای زنان با وجود کار و مشغله و فرزند و …. مسائلی بود که بسیاری از زنان از جمله خودم، با آنها درگیر بودهایم و برای همین ترجمهاش کردم.
پس تا به حال از این نشر رضایت دارید.
بله؛ سه کتاب با نشر «کتاب مجازی» کار کردهام که هم از نظر میزان فروش رضایتبخش بوده، هم از نظر احترامی که برای مترجم قائل بودند؛ چه نوع همکاری، چه شیوه پرداخت و…. کتاب دیگری هم با نشر «قصه باران» منتشر کردهام به اسم «مراقبت از خود».
در حال حاضر چه کاری در دست ترجمه دارید؟
مجموعه داستانی است به شکل گردآوری از داستانهای مختلف نویسندگان آرژانتین که انشاءالله در نشر «قصه باران» چاپ خواهد شد.