قربان ولیئی گفت: قالب متون عرفانی به این موضوع پرداخته‌اند، اما به اعتقاد من هیچ متنی به اندازه مثنوی معنوی از مولانا و برخی از غزلیات او به موضوع خاموشی اشاره نکرده است. به نظر می‌آید نظریه‌پرداز متون عرفانی در زمینه سکوت، مولانا است.

درنگی در سکوت عرفانی در گفت‌وگویی با قربان ولیئی

به گزارش ایبنا، نام قربان ولیئی برای اهالی شعر و ادبیات نامی آشنا است. این شاعر، محقق و استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان به‌تازگی کتابی را با نام «درنگی در سکوت عرفانی» با همکاری کتاب نیستان منتشر کرده است. این کتاب که حاصل پژوهش قربان ولیئی در دوره دکتری بوده است، به موضوع سکوت و خاموشی در ادبیات و عرفان ایرانی اسلامی، با نگاهی به برخی از مهم‌ترین آثار ادبی عرفانی ایران از جمله کشف المحجوب، رساله قشیریه، مرصادالعباد، مصباح الهدایه، مقالات شمس، فیه‌مافیه و برخی دیگر از متون عرفانی تالیف شده است و در چند بخش انواع خاموشی، بررسی و تحلیل چرایی خاموشی، خاموشی و دیگر منازل سلوک عرفانی و چرایی سخن گفتن عارفان به بررسی این موضوع می‌پردازد. به بهانه انتشار این کتاب گفت‌وگویی با قربان ولیئی، مولف این اثر ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

از قربان ولیئی خواستیم که در آغاز درباره ضرورت پرداخت به این موضوع در مطالعات عرفانی و اهمیت مسئله سکوت در گفتمان عرفان توضیح دهد. او پاسخ داد: «سکوت یا خاموشی از ارکان عرفان عملی است. دقیق‌تر بگویم از ارکان اعمال عرفانی است. یعنی در سیر و سلوک که عبارت است از مسیر و فرایندی که رهرو طی می‌کند تا به معرفت خداوند نایل شود و به بینشی دست پیدا بکند از واقعیت وحدانی هستی، ساکت شدن ذهن و زبان از ارکان اصلی است. بنابراین احساس می‎‌شد پژوهشی درباره این رکن رکین و بنیانی عرفان لازم است. این نوشتار در واقع پاسخی است به این سوال که چرا در متون عرفانی عارفان این‌همه بر سکوت و خاموشی تاکید ورزیده‌اند؟ طبیعی است که نیاز همیشگی انسان رسیدن به یک آرامش باطنی بوده و خواهد بود و این آرامش باطنی بدون رسیدن به مبدا هستی و وجود محض امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل است که عرفان همیشه برای بشر جذاب بوده و هست.»

خاموشی ظاهر، خاموشی باطن
قربان ولیئی درباره انواع خاموشی توضیح داد و گفت: «خاموشی انواع مختلف دارد. یکی از آن‌ها خاموشی زبان است. در شریعت بسیاری از گناهان گناه زبانی هستند. بنابراین همین کم‌سخنی راهی است برای پرهیز از گناهان زبانی. باید این را بگویم که تمامی گناهانی که در شریعت‌های مختلف ذکر شده‌اند، یک ویژگی مشترک دارند و آن این است که نزاع ایجاد می‌کنند و این نزاع هم می‌تواند درونی باشد و هم بیرونی. خاموشی در این سطح هم در اخلاق مطرح است و هم در شریعت. در عرفان بدین نحو مطرح است که خاموشی زبان زمینه را برای رسیدن به خاموشی باطن آماده می‌کند.»

سوال‌ها و مسئله‌ها
مولف کتاب درنگی بر سکوت عرفانی در پاسخ به این سوال که «با توجه به اینکه اقوال زیادی از عارفان درباره موضوعات مختلف نقل شده است، آیا این‌ مسئله را می‌توان نشان بی‌توجهی عرفا به سکوت دانست» گفت: «این پژوهش چندین سوال اساسی داشت. یکی از آن‌ها این بود که اصرار عارفان برای سکوت چه علتی دارد؟ پرسش دیگر اینکه چرا عارفان به رغم این اصرار و تاکید بر سکوت، این‌همه پرسخن بوده‌اند؟ کافی است به مجموع اقوالی که از عارفان به جای مانده است نگاه کنید تا به این موضوع پی ببرید. مثلا مثنوی حدود 26000 بیت است. جواب این است که عارفی که به مقام سکوت رسیده است، به چند دلیل پرسخن است: اول اینکه از آنجایی که این عارف به این مقام رسیده است، این سخن دیگر سخن خودش نیست. گویی خداوند است که از طریق او و از زبان او سخن می‌گوید. به این فرایند «ناطق به حق شدن» می‌گویند. آنجا که مولوی می‌گوید «ما چو نای‌ایم و نوا در ما ز توست»، به این موضوع اشاره دارد. دلیل دوم هم کشش و درخواست مریدان است که عارف کامل را به سخن درمی‌‍آورد. مولوی درباره این مسئله می‌گوید: «آهنربای جذب رفیقان کشید حرف/ ورنه درین طریق ز گفتار فارغیم». دلیل سوم هم که درباره بعضی از عارفان صادق است، مسئله جوش نطق است. یعنی لحظاتی پیش می‌آید که هجوم واردات معنوی به گونه‌ای است که عارف را به سخن گفتن وامی‌دارد. باز هم از مولوی نقل می‌کنم که در باب همین موضوع می‌گوید: «چون که می‌خواهم ز خالق دم زنم/ نطق می‌خواهد که بشکافد تنم.»

لفظ مشترک، مفهوم نامشترک
همچنین ولیئی در پاسخ به سوال: «مسئله سکوت جزو آموزه‌های اخلاقی فرهنگ ایرانی نیز هست. آیا تشابهی بین سکوت عرفا و سکوت در آموزه‌های اخلاقی وجود دارد» گفت: «بله. کم‌سخنی آموزه مشترک ادیان و مکاتب عرفانی و مکاتب اخلاقی است. تفاوت‌ها و مشابهت‌هایی هم وجود دارد. از جمله اینکه تاکید عارفان بیشتر بر سکوت باطنی است و رسیدن به خاموشی ضمیر را زمینه استماع کلام الهی می‌دانند، اما خاموشی زبان در مکاتب اخلاقی بیشتر برای پرهیز از آزار دیگران و رسیدن به صلحی درونی است.»

نظریه‌پردازی سکوت
قربان ولیئی با اشاره به منابعی که می‌توان با استفاده از آنان به مسئله سکوت و ضرورت آن پی برد سخنانش را پایان داد و گفت: «قالب متون عرفانی به این موضوع پرداخته‌اند، اما به اعتقاد من هیچ متنی به اندازه مثنوی معنوی از مولانا و برخی از غزلیات او به موضوع خاموشی اشاره نکرده است. به نظر می‌آید نظریه‌پرداز متون عرفانی در زمینه سکوت، مولانا است.»

«درنگی در سکوت عرفانی» به قلم قربان ولیئی نوشته شده است و کتاب نیستان آن را در 208 صفحه و با قیمت 45000 تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...